گنجور

شمارهٔ ۱۴۸

هر که در بند خویشتن نبود
وثن خویش را شمن نبود
آنکه خالی شود ز خویشی خویش
خویشی خویش را وطن نبود
من مگوی ار ز خویش بی خبری
زان که از خویش مرده من نبود
در خرابات هر که مرد از خویش
تن او را ز من کفن نبود
ارنه‌ای مرده هر چه خواهی گوی
از همه جز منت سخن نبود
با سنایی ازین خصومت نیست
زین خصومت ورا حزن نبود
مست باش ای پسر که مستان را
دل به تیمار ممتحن نبود
راستی را همی چو خواهی کرد
نیستی جز هلاک تن نبود

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که در بند خویشتن نبود
وثن خویش را شمن نبود
هوش مصنوعی: هر کسی که از محدودیت‌های درونی خود رهایی نیابد، نمی‌تواند از نیروی درونی‌اش بهره‌مند شود.
آنکه خالی شود ز خویشی خویش
خویشی خویش را وطن نبود
هوش مصنوعی: کسی که از ریشه و هویت خود فاصله بگیرد، هرگز در این دنیا جایی برای خود نخواهد داشت.
من مگوی ار ز خویش بی خبری
زان که از خویش مرده من نبود
هوش مصنوعی: نیاوشی به کسی نگو که از حال خود بی خبر است، چرا که او دیگر زنده نیست و وجودش از دست رفته.
در خرابات هر که مرد از خویش
تن او را ز من کفن نبود
هوش مصنوعی: در میخانه، اگر کسی از خودش بمیرد، جنازه‌اش را از من نمی‌پوشانند.
ارنه‌ای مرده هر چه خواهی گوی
از همه جز منت سخن نبود
هوش مصنوعی: هر چه می‌خواهی بگو، اما بدان که هیچ چیزی جز نعمت و لطف من نیست که باید درباره‌اش صحبت کنی.
با سنایی ازین خصومت نیست
زین خصومت ورا حزن نبود
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که با سنایی هیچ دشمنی وجود ندارد و او از این خصومت‌ها دل‌تنگ نیست. به عبارت دیگر، سنایی از ناراحتی ناشی از این مشکلات بی‌خبر است یا تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد.
مست باش ای پسر که مستان را
دل به تیمار ممتحن نبود
هوش مصنوعی: آزاد و سرمست باش، زیرا افرادی که در حال مستی هستند، به غم و دردی که ممکن است موجب آزمایش و امتحانشان شود، توجهی ندارند.
راستی را همی چو خواهی کرد
نیستی جز هلاک تن نبود
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به راستی و درستی رفتار کنی، چیزی جز از بین رفتن جسم و جانت نصیبت نخواهد شد.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۴۸ به خوانش عندلیب