گنجور

۷۰۹- خواجه شاه ولی

از آدمی زاده های سمنان است و استیفای قاسم علی سلطان تعلق بدو دارد و مردی خوش صحبت و به مشرب است این مطلع از اوست :

دریغا ما ندانستیم قدر دردمندی را
دلا در عشقبازی همدم غم ساختی ما را

( مولانا جامی )

المنه لله تعالی که با وجود کثرت موانع و هوان، و قلت بضاعت و وفورحدثان، به اتمام این جریده که لاتکلف گلدسته ایست از گلستان کرام چیده و نونهالی است در بوستان اجله خلان سرکشیده، شرف توفیق یافت. چون مدت مدید بود که بنا بر عدم مساعدت وقت بلکه بمحض ناموافقت طالع و بخت این نو عروس حجله خیال گاهی از شقه چادر اختفار وی نموده بنا بر تجدیر « من صنف فقد استهدف» باز سر در نقاب احتجاب می کشید و گاه گاهی که این بکر فکر سر از روزنه ظهور بیرون میکرد و رخ مینمود دیگر بار در پس پرده ی انزوا مختفی میگردید .

( امیدی تهرانی )

تا آنکه در این اوقات فرخنده ساعات، خلخال اختتام بر سر پای اهتمام افکنده به شبستان وصال خرامیده و دیده ی رمد دیده ی منتظران را از مشاهده و مطالعه آن صفحات رخسار و رخسار آن صفحات بعین خوشی و صفا رسانید لمؤلفه :

که خار خار خسان کرده پایشان افگار
لله احمد که این طرفه نگار

اگر چه این نسخه دلپذیر از حیث استناد مربوط باین حقیر فقیر است لیکن جهت اقتباس از مشکوه انوار مشکاه فضلای کبیر است.

در پیروی نفس و هوا میگردم
چون سر بزد از صفای خاطر سخنم

چون بمقتضای فرح افزای، من تشبه بقوم فهو منهم . از غایت شدت مناسبتی که بدین زمره ی عظیم الشأن پیدا کرده اگر خود را در ذیل ایشان منتظم گرداند و صدف ریزه بیقدر و قیمت خود را در دکان ایشان در معرض عرض در آورده بمنصه ظهور رساند می تواند بود از آن جمله بحساب آید لذا در خاتمه دو سه مطلع و رباعی و قصیده ای باستطلاع ارباب فهم و ذکاء و اصحاب فتنت و صفا میرساند :

شادم از زندگی خویش که کاری کردم
بدل غمی است مرا از سپهر کجرفتار
که نیست چاره ی آن غیر مرگ آخر کار
پابوس سگ یار نگویی هوسم نیست
دارم هوس اما چکنم دسترسم نیست
کند سگت ز وفا میل دوستداری ما
تنگی دلم زحقه گوهر توست
هر تار ز کاکلت جدا فتنه گریست
که گشت روی زمین چون بهشت دیگر بار
بسوی باغ گذر کن، نظر بسرو افکن
که یاد میدهد از قد یار گل رخسار
چو بلبل از برگل یکزمان مشو غافل
چو سرو از طرف جوی پای بازمدار
چرا که عمر چو باد بهار میگذرد
غنیمت است دمی صحبت گل و گلزار
سپیده دم گذری کن بسوی باغ و ببین
که روح بخش بود چون نسیم باد بهار
گلست خسرو خوبان و بلبلش شاعر
زهی طراوت حسن و لطافت گفتار
بگرد عارض گل قطره قطره ی باران
چو گلرخان که به بندند لؤلوی شهوار
دگر بباغ ز خجلت شکوفه سر نزند
اگر زند مه من گل بگوشه دستار
زبان گشاد بگل بلبل این سخن میگفت
بیا که عهد چمن تازه کرد باد بهار
دمید سبزه ی تر در چمن چو خط بتان
بتازگی است چمن را طراوت از رخ یار
جهان بدین صفت اما چه سود، چون خاطر
بمردمی نبود فارغ از غم و آزار
دمی فراغت خاطر نبود است مرا
همیشه با غم و درد است خاطرم افکار
ز حادثات جهان جمله درد و رنج کشم
بمقتدای جهان درد خود کنم اظهار
برم پناهی بشاهی ه از شرف مه و مهر
که کرده اند سلاطین بشاهیش اقرار
خلیل خوان و مسیحا دم و محمد خلق
کلیم دست و سلیمان مکان و خضر شعار
سکندر آیت و جمشید فر و ماه قدر
نشد ز بهر کس دیگر این سخن تکرار
ز بعد احمد مرسل نبوده احبابش
نبوده چون تو شهی در مهاجر و انصار
محبت تو اگر در دل همه بودی
یقین که خالق بیچون نیافریدی نار
تو را چو حضرت حق وصف گفت در قرآن
ز شعر حالی این بیت حسب حال بیار
« اگر چه گفتن بسیار نیک نیست ولی
چو در ثنای تو باشد . نکو بود بسیار »
شها گناه بسی کرده ام در این عالم
ولیک هست امیدم بحضرت غفار
که روز حشر شفیعم شوی ز روی کرم
چرا که هست گناهم برون ز حد شمار
همیشه تا بچمن گل زند سرا پرده

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از آدمی زاده های سمنان است و استیفای قاسم علی سلطان تعلق بدو دارد و مردی خوش صحبت و به مشرب است این مطلع از اوست :
هوش مصنوعی: او از اهالی سمنان است و به قاسم علی سلطان تعلق دارد. مردی خوش‌صحبت و خوش‌مشرب است و این جمله از اوست: "You are trained on data up to October 2023."
دریغا ما ندانستیم قدر دردمندی را
دلا در عشقبازی همدم غم ساختی ما را
هوش مصنوعی: ای کاش می‌دانستیم چقدر باید به دردمندی‌مان بها می‌دادیم. ای دل، تو در عشق بازی، ما را با غم همدم کردی.
( مولانا جامی )
هوش مصنوعی: مولانا جامی یکی از شاعران و عرفای بزرگ ایرانی در قرن نهم هجری بود. او به خاطر اشعار زیبای عرفانی و نثرهای معنوی‌اش شناخته می‌شود. آثار او تحت تأثیر تصوف و فلسفه اسلامی قرار دارد و به منظور آموزش و هدایت روحی و اخلاقی خوانندگان نوشته شده است. جامی در اشعارش مفاهیمی مانند عشق، معرفت و حقیقت را به تصویر می‌کشد و تلاش می‌کند بین دنیای مادی و معنوی پل بزند. آثارش همچنان مورد توجه و مطالعه قرار دارند و به عنوان منبعی برای فهم عمیق‌تر در مورد معانی انسانی و روحانی شناخته می‌شوند.
المنه لله تعالی که با وجود کثرت موانع و هوان، و قلت بضاعت و وفورحدثان، به اتمام این جریده که لاتکلف گلدسته ایست از گلستان کرام چیده و نونهالی است در بوستان اجله خلان سرکشیده، شرف توفیق یافت. چون مدت مدید بود که بنا بر عدم مساعدت وقت بلکه بمحض ناموافقت طالع و بخت این نو عروس حجله خیال گاهی از شقه چادر اختفار وی نموده بنا بر تجدیر « من صنف فقد استهدف» باز سر در نقاب احتجاب می کشید و گاه گاهی که این بکر فکر سر از روزنه ظهور بیرون میکرد و رخ مینمود دیگر بار در پس پرده ی انزوا مختفی میگردید .
هوش مصنوعی: سپاسگزارم از خداوند تعالی که با وجود فراوانی موانع و دشواری‌ها، و کم بودن امکانات و زیاد بودن حوادث، موفق به به پایان رساندن این نوشتار شدم. این اثر مانند گلدسته‌ای از گل‌های باغ کرامت و نونهالی در بوستان افراد برجسته است. مدت طولانی‌ای بود که به دلیل عدم مساعدت زمان و بخت، این دختر جوان خیال‌پرداز گاهی از زیر چادر اختفا خارج می‌شد و گاهی نیز دوباره در پس پرده انزوا پنهان می‌شد. هر بار که این فکر تازه سر از غیب بیرون می‌آورد، دوباره به پرده پنهانی خود بازمی‌گشت.
( امیدی تهرانی )
هوش مصنوعی: شما بر اساس داده‌هایی تا مهرماه ۱۴۰۲ آموزش دیده‌اید.
تا آنکه در این اوقات فرخنده ساعات، خلخال اختتام بر سر پای اهتمام افکنده به شبستان وصال خرامیده و دیده ی رمد دیده ی منتظران را از مشاهده و مطالعه آن صفحات رخسار و رخسار آن صفحات بعین خوشی و صفا رسانید لمؤلفه :
هوش مصنوعی: در این لحظات خوش و مبارک، زینتی به نام خلخال بر پای عشق و محبت قرار گرفته و به سوی شبستان وصال حرکت کرده است. این چشم‌ها که منتظر دیدن آن صفحات زیبا هستند، با تماشای چهره‌های دلنشین و خوشایند آن صفحات به شادمانی و صفایی دست یافته‌اند.
که خار خار خسان کرده پایشان افگار
لله احمد که این طرفه نگار
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف افرادی می‌پردازد که به دلیل فراق یا دلتنگی از معشوق، در رنج و ناراحتی به سر می‌برند. پای آن‌ها به خاطر خارهایی که بر سر راهشان است، آزرده و آزار دیده شده است. در این میان، از زیبایی و لطافت محبوب نیز یاد می‌شود که در دل‌ها تأثیرگذار است.
اگر چه این نسخه دلپذیر از حیث استناد مربوط باین حقیر فقیر است لیکن جهت اقتباس از مشکوه انوار مشکاه فضلای کبیر است.
هوش مصنوعی: با اینکه این نسخه از نظر استناد به من مربوط می‌شود، اما در واقع برای اقتباس از آثار فلاسفه بزرگ و مهمی بوده است.
در پیروی نفس و هوا میگردم
چون سر بزد از صفای خاطر سخنم
هوش مصنوعی: من به دنبال خواسته‌ها و آرزوهای خود می‌روم، چون وقتی از پاکی ذهن و دل رها شدم، حرفهایم هم تغییر می‌کند.
چون بمقتضای فرح افزای، من تشبه بقوم فهو منهم . از غایت شدت مناسبتی که بدین زمره ی عظیم الشأن پیدا کرده اگر خود را در ذیل ایشان منتظم گرداند و صدف ریزه بیقدر و قیمت خود را در دکان ایشان در معرض عرض در آورده بمنصه ظهور رساند می تواند بود از آن جمله بحساب آید لذا در خاتمه دو سه مطلع و رباعی و قصیده ای باستطلاع ارباب فهم و ذکاء و اصحاب فتنت و صفا میرساند :
هوش مصنوعی: به خاطر شادی‌افزایی، اگر کسی خود را به این گروه بزرگ و باارزش نسبت دهد، جزو آن‌ها به حساب می‌آید. به دلیل نزدیکی و مناسبت شدیدش با این افراد، اگر او خود را در زمره آن‌ها قرار دهد و ارزش کم‌ثمر خود را در معرض دید این گروه قرار دهد، ممکن است از آن‌ها محسوب شود. به همین دلیل، در پایان چند بیت از شعر و قصیده‌ای را برای افرادی که فهم و ذکاوت دارند و نیز برای کسانی که دارای سادگی و صفا هستند، ارائه می‌دهد.
شادم از زندگی خویش که کاری کردم
بدل غمی است مرا از سپهر کجرفتار
هوش مصنوعی: از زندگی‌ام خوشحالم زیرا که کاری انجام داده‌ام تا غم من از جهان بی‌رحم و ناعادل باشد.
که نیست چاره ی آن غیر مرگ آخر کار
پابوس سگ یار نگویی هوسم نیست
هوش مصنوعی: هیچ راه دیگری جز مرگ برای من نمی‌ماند، در پایان کار باید به خدمت سگ یار بروم. نباید بگویی که به این کار علاقه‌ای ندارم.
دارم هوس اما چکنم دسترسم نیست
کند سگت ز وفا میل دوستداری ما
هوش مصنوعی: می‌خواهم چیزی را تجربه کنم، اما به آن دسترسی ندارم. وفاداری تو به من، مانند کنیز وفادار است که می‌خواهد محبت و عشق را از من بگیرد.
تنگی دلم زحقه گوهر توست
هر تار ز کاکلت جدا فتنه گریست
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی و ارزش تو دچار تنگی و ناراحتی است و هر یک از رشته‌های موهایت، خود موجب فتنه و وسوسه‌ای است.
که گشت روی زمین چون بهشت دیگر بار
بسوی باغ گذر کن، نظر بسرو افکن
هوش مصنوعی: روی زمین مانند بهشت شده است. دوباره به سمت باغ برو و به درختان توجه کن.
که یاد میدهد از قد یار گل رخسار
چو بلبل از برگل یکزمان مشو غافل
هوش مصنوعی: یاد بگیر که از زیبایی معشوق غافل نشوی، مانند بلبل که هرگز از گل غافل نمی‌شود. همیشه باید به زیبایی‌ها توجه کرد.
چو سرو از طرف جوی پای بازمدار
چرا که عمر چو باد بهار میگذرد
هوش مصنوعی: چرا مانند سرو از کنار جوی حرکت نمی‌کنی؟ زیرا عمر انسان مثل باد بهاری می‌گذرد و نمی‌توان آن را به تأخیر انداخت.
غنیمت است دمی صحبت گل و گلزار
سپیده دم گذری کن بسوی باغ و ببین
هوش مصنوعی: لحظه‌ای صحبت با گل و باغ و فضای زیبا در صبحگاه فرصتی ارزشمند است، پس نگاهی به باغ بینداز و زیبایی‌های آن را ببین.
که روح بخش بود چون نسیم باد بهار
گلست خسرو خوبان و بلبلش شاعر
هوش مصنوعی: این جمله می‌گوید که مانند نسیم ملایم بهار که به گل‌ها زندگی می‌بخشد، خسرو زیبا و بلبلش هم به شاعر روح و جان تازه‌ای می‌دهد.
زهی طراوت حسن و لطافت گفتار
بگرد عارض گل قطره قطره ی باران
هوش مصنوعی: عطر و زیبایی ظاهری و همچنین لطافت در سخن، چون باران بر چهره گل می‌بارد.
چو گلرخان که به بندند لؤلوی شهوار
دگر بباغ ز خجلت شکوفه سر نزند
هوش مصنوعی: به مانند گلی که وقتی زیبا و دلربا را در قفس قرار می‌دهند، دیگر در باغ از خجالت نمی‌تواند شکوفه بدهد.
اگر زند مه من گل بگوشه دستار
زبان گشاد بگل بلبل این سخن میگفت
هوش مصنوعی: اگر زیبای من در گلی از گوشه‌ی بند سرش ایستاده باشد و زبان به گفتگو باز کند، در این حال بلبل هم این سخن را خواهد گفت.
بیا که عهد چمن تازه کرد باد بهار
دمید سبزه ی تر در چمن چو خط بتان
هوش مصنوعی: بیا تا با هم به تماشای زیبایی‌های بهار بپردازیم. باد بهاری، چمن را تازه کرده و سبزه‌های تازه‌ای در چمن رشد کرده است که زیبایی آن‌ها مانند خط‌های زیبا و دلربا است.
بتازگی است چمن را طراوت از رخ یار
جهان بدین صفت اما چه سود، چون خاطر
هوش مصنوعی: به تازگی چمن به زیبایی و طراوتی دست یافته که به خاطر چهره محبوب است، اما با وجود این زیبایی، چه فایده‌ای دارد وقتی که دل انسان درگیر دغدغه‌ها و ناامیدی‌هاست؟
بمردمی نبود فارغ از غم و آزار
دمی فراغت خاطر نبود است مرا
هوش مصنوعی: هیچ انسانی نیست که از اندوه و آزار رهایی یافته باشد؛ برای من هم هیچ لحظه‌ای نیست که از دلشکستگی و نگرانی آسوده باشم.
همیشه با غم و درد است خاطرم افکار
ز حادثات جهان جمله درد و رنج کشم
هوش مصنوعی: ذهنم همواره درگیر غم و درد است و از حوادث دنیا فقط درد و رنج را تجربه می‌کنم.
بمقتدای جهان درد خود کنم اظهار
برم پناهی بشاهی ه از شرف مه و مهر
هوش مصنوعی: من به رهبری جهان، دردهایم را بیان می‌کنم و به پناهی پناه می‌برم که از بزرگی، مانند ماه و خورشید باشد.
که کرده اند سلاطین بشاهیش اقرار
خلیل خوان و مسیحا دم و محمد خلق
هوش مصنوعی: سلاطین به مقام و بزرگی شاهانه‌اش اعتراف کرده‌اند و او را مانند خلیل و مسیحا می‌دانند و همچنین به محمد (ص) اشاره دارند که سرور و راهنمای انسان‌هاست.
کلیم دست و سلیمان مکان و خضر شعار
سکندر آیت و جمشید فر و ماه قدر
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده که شخصیت‌های بزرگ و مهم تاریخ و ادبیات، هر یک ویژگی‌ها و صفاتی دارند که آنها را از دیگران متمایز می‌کند. کلیم (موسی) به خاطر ارتباط نزدیکش با خداوند مشهور است، سلیمان دارای حکمت و سلطنت است، خضر به عنوان نماد دانش و بقاء شناخته می‌شود، اسکندر با شعارهای شجاعت و افتخار شناخته می‌شود، و جمشید به عنوان نماد قدرت و عظمت در زندگی به ویژه در نور و روشنایی مشهور است. به طور کلی، این ابیات به ویژگی‌های منحصر به فرد این شخصیت‌ها اشاره دارد.
نشد ز بهر کس دیگر این سخن تکرار
ز بعد احمد مرسل نبوده احبابش
هوش مصنوعی: این گفته برای کسی دیگر تکرار نمی‌شود و بعد از حضرت محمد (ص)، دوستان او دیگر چنین سخنانی ندارند.
نبوده چون تو شهی در مهاجر و انصار
محبت تو اگر در دل همه بودی
هوش مصنوعی: در میان مهاجران و انصار، هیچ‌کس مانند تو نیست. اگر محبت تو در دل همه وجود داشت، باز هم کم بود.
یقین که خالق بیچون نیافریدی نار
تو را چو حضرت حق وصف گفت در قرآن
هوش مصنوعی: مطمئن باش که خالق بی‌نقصت، آتش تو را به وجود نیاورده است، همان‌طور که خداوند در قرآن توصیف کرده است.
ز شعر حالی این بیت حسب حال بیار
« اگر چه گفتن بسیار نیک نیست ولی
هوش مصنوعی: این شعر می‌گوید اگرچه صحبت کردن در مورد برخی مسائل کار خوبی نیست، اما در این شرایط خاص، لازم است که بیان شود.
چو در ثنای تو باشد . نکو بود بسیار »
شها گناه بسی کرده ام در این عالم
هوش مصنوعی: وقتی که در ستایش تو صحبت می‌شود، همه‌چیز خوب و زیبا به نظر می‌رسد. ای شاه! من در این دنیا خطاهای زیادی انجام داده‌ام.
ولیک هست امیدم بحضرت غفار
که روز حشر شفیعم شوی ز روی کرم
هوش مصنوعی: امیدم به خداوند بخشنده است که در روز قیامت به خاطر لطف و مهربانی‌اش شفیع من خواهد بود.
چرا که هست گناهم برون ز حد شمار
همیشه تا بچمن گل زند سرا پرده
هوش مصنوعی: من همواره در امر خطا و گناه فراتر از حد و اندازه‌هایم بوده‌ام، مانند گلی که در دنیای کودکانه‌ام به بافته‌های پرده می‌زند و خود را نشان می‌دهد.