گنجور

بخش ۷۸ - بزم آرائی جمشید

ملک گفتا به باد ای صبح اصحاب
کزین معنی شود خورشید در تاب!
تو چون روز از چه کردی راز رسوا
دریدی پرده همچون صبح شیدا
ملک پر کین شده از قول مهراب
به نزد افسر آمد رفته در تاب
گمان می‌برد کو رنجیده باشد
ز مهر جم دلش گردیده باشد
چو دید از دور جم را پیش خود خواند
بر تخت خودش نزدیک بنشاند
بدو گفت: «ای پسر چونی؟ کجایی؟
چه شد کز ما جدایی می‌نمایی؟
به دیدار تو هستم آرزومند
به گفتار تو می‌باشیم خرسند
نداری با هواداران ارادت
مگر در چین چنین بوده‌ست عادت؟
ملک روی زمین بوسید و برخاست
به هر وجهی ز بانو عذرها خواست
ز ساقی جام جان افروز می‌خواست
به ناز و نوش مجلس را بیاراست
به مجلس شِکَر و شهناز را خواند
حریفانِ خوشِ دمساز را خواند
چو مجلس گرم گشت از آتش مِیْ
شکر در اهل دل زد آتش نی
ملک را یاد آن شب آتش افروخت
به شهناز این رباعی را درآموخت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ساوه‌سرا

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ملک گفتا به باد ای صبح اصحاب
کزین معنی شود خورشید در تاب!
هوش مصنوعی: پادشاه گفت به باد: ای صبح، از آثار این مفهوم، خورشید درخشان می‌شود!
تو چون روز از چه کردی راز رسوا
دریدی پرده همچون صبح شیدا
هوش مصنوعی: چرا مانند روز، رازهای پنهان را افشا کردی و پرده را همانند صبح روشن باز کردی؟
ملک پر کین شده از قول مهراب
به نزد افسر آمد رفته در تاب
هوش مصنوعی: ملک به شدت ناراحت شده و به خاطر قولی که مهراب به او داده بود، به سراغ افسر رفت و حالش آشفته است.
گمان می‌برد کو رنجیده باشد
ز مهر جم دلش گردیده باشد
هوش مصنوعی: شاید او فکر کند که به خاطر محبت جم ناراحت شده است و دلش از این موضوع پر شده باشد.
چو دید از دور جم را پیش خود خواند
بر تخت خودش نزدیک بنشاند
هوش مصنوعی: وقتی جم را از دور دید، او را نزد خود فراخواند و در کنار تختش نشاند.
بدو گفت: «ای پسر چونی؟ کجایی؟
چه شد کز ما جدایی می‌نمایی؟
هوش مصنوعی: او به او گفت: «ای پسر، حالت چطور است؟ کجایی؟ چرا از ما دور افتاده‌ای و خود را از ما جدا نشان می‌دهی؟»
به دیدار تو هستم آرزومند
به گفتار تو می‌باشیم خرسند
هوش مصنوعی: من مشتاق دیدار تو هستم و از گفتن با تو خوشحال می‌شوم.
نداری با هواداران ارادت
مگر در چین چنین بوده‌ست عادت؟
هوش مصنوعی: تو هیچ‌گونه ارادتی به طرفداران خود نداری، مگر اینکه در چین، این‌گونه رفتارها رایج بوده باشد؟
ملک روی زمین بوسید و برخاست
به هر وجهی ز بانو عذرها خواست
هوش مصنوعی: فرشته‌ای به زمین آمد و پس از آنکه به هر دلیلی از خانم عذرخواهی کرد، برخاست.
ز ساقی جام جان افروز می‌خواست
به ناز و نوش مجلس را بیاراست
هوش مصنوعی: ساقی با ناز و لطافت از او می‌خواست تا جامی پر از drink زندگی‌بخش را به او بدهد و بتواند جشن و میهمانی را زیبا و دل‌نشین کند.
به مجلس شِکَر و شهناز را خواند
حریفانِ خوشِ دمساز را خواند
هوش مصنوعی: به میهمانی شیرین دعوت کرد و دوستان خوش‌وقت و هم‌دل را نیز دعوت نمود.
چو مجلس گرم گشت از آتش مِیْ
شکر در اهل دل زد آتش نی
هوش مصنوعی: وقتی جمع، با نوشیدن مشروبات گرم و شلوغ شد، عشق و شوق در دل‌های اهل دل به شدت شعله‌ور شد.
ملک را یاد آن شب آتش افروخت
به شهناز این رباعی را درآموخت
هوش مصنوعی: سلطان به یاد آن شبی که آتش افروخته بود، این رباعی را به شهناز آموخت.