شمارهٔ ۳۹ - در مدح سلطان اویس
وقت آن آمد که بلبل در چمن گویا شود
بهر گل گوید «خوش آمد» تا دل گل وا شود
غنچه غناج و شاخ شوخ رنگ آمیزی گل
این دم طاووس گردد و آن سر ببغا شود
روی گل برچین شود چون درنیارد چین برو
نازک اندامی که چندان خارش اندر پا شود
با شجر مرغ سحر گوید کلیم آسا کلام
چون ید بیضای صبح از جیب شب پیدا شود
کوه جام لاله گیرد ابر لولو گسترد
باغ چون مینو نماید راغ چون مینا شود
خسرو ملک فلک بهر تماشای بهار
از زمستان خانههای زیر بر بالا شود
کوه را کاندر زمستان داشت از قاقم قبا
اطلس گلزیر روی جامه خارا شود
رعد چون دعد از هوا نالد به سودای رباب
باد چون وامق فدای غنچه عذرا شود
بر کشد آواز ابر و در چکاند از دهن
گوشههای باغ از آن پر لولوی لالا شود
زال گیتی را که بهمن داشت در آهن داشت به بند
خط سبزش بردمد پیرانه سر برنا شود
روز عیش و عشرت است امروز و محروم آنکه او
عیش امروزی گذارد در پی فردا شود
شکل عین عید پیدا شد ز لوح آسمان
عارفی کوتابه عینی این چنین بینا شود
در بهار آمد صبوحی فرض اگر نه هر صباح
لاله را ساغر چرا پر لاله گون صهبا شود
گل چو درگیرد چراغ از شمع کافوری صبح
بلبل شوریده چون پروانه ناپروا شود
پیکر نرگس دو سر بر هیات میزان بود
گلبن نسرین به شکل گلشن جوزا شود
سوسن آزاد بگشاید زبان را تا چو من
مادح سلطان معز الدین و الدنیا شود
آفتاب سلطنت سلطان اویس آنکه از شکوه
حملهاش گر کوه بیند پای کوه از جا شود
آنکه رای خرده دانش گرنماید اهتمام
ذره خرد از بزرگی آسمان آسا شود
گر مزاج نخل و نحل از لطف او یابد مدد
نیش او پر نوش گردد خار آن خرما شود
هرکجا بال همای چتر شاهی باز شد
آشیان باز و شاهین کبک را ماوا شود
تا سر انگشتش از نی ساخت طوطی نزد عقل
نیست مستعبد که چوب خشک اژدرها شود
بر درش جوزا بدان امید میبندد کمر
کش عطارد صاحب دیوان استیفا شود
چون براق عزم جزمش زیر زین آرد ملک
ذاکر تسبیح سبحان الذی اسری شود
ملک روی رای او چون دید گفت ار کار من
با سر و سامان شود زین روی ملک آرا شود
گفت ابرویم که با فیض کف فیاض او
این همه ادرار و اجرا از چه خرج ما شود
ای شهنشاهی که گر مهر افکنی بر آفتاب
عاشق دیدار خور خفاش چون حربا شود!
ابر چندان گرید از رشک کف دستت که اشک
آید از چشمش روان در دامن صحرا شود
وصف حکمت گر به گوش صخره صما رسد
ای بسا خارا که در چشم دل خارا شود
مینماید دشمن ملکت سودای از سپاه
تا دماغ مملکت شوریده زان سودا شود
زود بهر دفع آن سودا به خون گردنش
روی بیضای حسام خسروی حمرا شود
این همه غوغا که خصمت را ز سودا در سرست
آخر این برگشته طالع گشته غوغا شود
دشمنت خود را به دست خود بدستت میدهد
تا مگر دستی بگردد پایهاش بالا شود
پس عجب مرغی حریص افتاده است این آدمی
کز برای دانهای صدبار در دریا شود
آخر آن نادان که هرگز دانهاش روزی مباد
بسته دام بلا چون مرغک دانا شود
چاکری باید فرستادن به دفع آن عدو
چون تو شاهی کی معارض با چنین اعدا شود
آن کند حقا که رستم کرد در مازندران
بر سر گردان ز خیلت گر پری تنها شود
در ثنای حضرت شاها ز بحر خاطرم
هر گهر کان سر برآرد لولو لالا شود
قرنها ملک سخن باید کشیدن انتظار
تا چو من صاحب قرانی دیگرش پیدا شود
غره میباشد به نظم خویش هرکس تا چو من
شهره عالم به نظم دلکش غرا شود
شعر من نگرفت عالم جز به عون دولتت
کی چنین فتحی به سعی خاطر تنها شود
باید اول التفات پادشاهی همچو تو
بعد از آن طبعی چو طبع بنده تا اینها شود
تا نویسد منشی دور فلک منشور عید
بر سر منشور شکل ماه نو طغرا شود
باد نام عالیت طغرای هر منشور کان
نافذ از دیوان حکم کشور خضرا شود
مقدم عیدت مبارک، پایه قدرت چنان
کز علو چرخ گردون صد درج اعلا شود!
شمارهٔ ۳۸ - در مدح سلطان اویس: وصف ماه من چو شعری را منور میکندشمارهٔ ۴۰ - در مدح سلطان اویس: باد سحرگهی به هوای تو جان دهد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ساوهسرا
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وقت آن آمد که بلبل در چمن گویا شود
بهر گل گوید «خوش آمد» تا دل گل وا شود
هوش مصنوعی: زمانی فرا رسیده است که بلبل در باغ آوازش را به گوش گل برساند و با گفتن «خوش آمد» دل گل را شاد کند و او را به باز شدن ترغیب کند.
غنچه غناج و شاخ شوخ رنگ آمیزی گل
این دم طاووس گردد و آن سر ببغا شود
هوش مصنوعی: غنچه مانند جوانی شاداب و شاخ درختان با رنگهای زیبا، در این لحظه حالتی مانند طاووس به خود میگیرد و آن سر نیز به حالت زیبا و رنگارنگ مانند سر بوقلمون تبدیل میشود.
روی گل برچین شود چون درنیارد چین برو
نازک اندامی که چندان خارش اندر پا شود
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از گلها بچینی، باید با احتیاط عمل کنی، چون اگر به آنها آسیب برسانی، ممکن است از گلچینی پشیمان شوی. همچنین، نازک اندامی که در پیادهروی در پا احساس خارش کند، به این معنی است که برخی دردها و مشکلات، ناشی از نازکی و ظرافت ما هستند.
با شجر مرغ سحر گوید کلیم آسا کلام
چون ید بیضای صبح از جیب شب پیدا شود
هوش مصنوعی: درخت به مرغ سحر صحبت میکند، شبیه به گفتار حضرت کلیم (موسی) که درخشش و روشنی صبح مانند ید بیضای (دست سفید) او از دل شب نمایان میشود.
کوه جام لاله گیرد ابر لولو گسترد
باغ چون مینو نماید راغ چون مینا شود
هوش مصنوعی: کوه مانند جامی پر از گلهای لاله میشود، ابرها مانند دانههای مروارید بر سر باغ میریزد و باغ به زیبایی جواهری درخشان جلوهگر میگردد و درختان به شکل مینا در میآیند.
خسرو ملک فلک بهر تماشای بهار
از زمستان خانههای زیر بر بالا شود
هوش مصنوعی: خسرو که معادل پادشاه یا صاحبنظر است، به خاطر زیبایی بهار از سرما و سختیهای زمستان دلچسب است و باعث میشود تا خانهها از زیر زمین بالا بیایند و جلوهگری کنند. به عبارت دیگر، او با فرا رسیدن بهار، زندگی و نشاط را به خانهها و طبیعت بازمیگرداند.
کوه را کاندر زمستان داشت از قاقم قبا
اطلس گلزیر روی جامه خارا شود
هوش مصنوعی: در زمستان، کوه به خاطر برف و سرما مانند قاقم، لباسی نرم و لطیف به تن دارد و در نتیجه، رنگ و زیبایی خاصی به خود میگیرد.
رعد چون دعد از هوا نالد به سودای رباب
باد چون وامق فدای غنچه عذرا شود
هوش مصنوعی: رعد، مانند صدای درد و نالهای از آسمان به گوش میرسد و در میان این صداها، باد هم مانند عاشق، فدای زیبایی و لطافت غنچه گل میشود.
بر کشد آواز ابر و در چکاند از دهن
گوشههای باغ از آن پر لولوی لالا شود
هوش مصنوعی: صداهای ابر به گوش میرسد و در جایی از باغ به صورت نرم و آرام باران میبارد و فضایی دلنشین و خوابآور ایجاد میکند.
زال گیتی را که بهمن داشت در آهن داشت به بند
خط سبزش بردمد پیرانه سر برنا شود
هوش مصنوعی: زال، که حکایت از دورانی کهن دارد، با کمک بهمن و با استفاده از آهن و قدرتی که در آن نهفته است، میتواند سرنوشت جهان را تغییر دهد. حتی در پیری، او میتواند با توانمندیهایش جوانی دوباره بیابد.
روز عیش و عشرت است امروز و محروم آنکه او
عیش امروزی گذارد در پی فردا شود
هوش مصنوعی: امروز روز خوشی و لذت است، و کسی که این لذت را فدای آینده کند، خود را از این خوشی محروم ساخته است.
شکل عین عید پیدا شد ز لوح آسمان
عارفی کوتابه عینی این چنین بینا شود
هوش مصنوعی: عید به شکل واضحی از آسمان نمایان شد و عارفانی که به حقیقت این نمایش پی بردند، بینایی خاصی پیدا کردند.
در بهار آمد صبوحی فرض اگر نه هر صباح
لاله را ساغر چرا پر لاله گون صهبا شود
هوش مصنوعی: در بهار، صبحی زیبا و خوشبو فرا میرسد. اگر هر روز صبح بهاری باشد، پس چرا گل لاله در این روزها رنگ ساغر را به خود میگیرد و رنگی همچون صبر و سکوت پیدا میکند؟
گل چو درگیرد چراغ از شمع کافوری صبح
بلبل شوریده چون پروانه ناپروا شود
هوش مصنوعی: زمانی که گل در روشنایی چراغ میدرخشد، بلبل عاشق و شیدا همچون پروانهای بیپروا و شجاع میشود.
پیکر نرگس دو سر بر هیات میزان بود
گلبن نسرین به شکل گلشن جوزا شود
هوش مصنوعی: بدن گل نرگس با ظاهری زیبا به شکل ترازوی سبک و سنگین است، و همچنین گل نسرین به زیبایی باغی در فصل بهار تبدیل میشود.
سوسن آزاد بگشاید زبان را تا چو من
مادح سلطان معز الدین و الدنیا شود
هوش مصنوعی: گل سوسن خود را باز خواهد کرد تا مانند من، مداح سلطان معزالدین و دنیا شود.
آفتاب سلطنت سلطان اویس آنکه از شکوه
حملهاش گر کوه بیند پای کوه از جا شود
هوش مصنوعی: آفتاب سلطنت سلطان اویس، به گونهای درخشان و پرقدرت است که حتی اگر کسی کوهی را ببیند، به دلیل شکوه و قدرت او، مانند کوهی از جا کنده میشود. این تصویر بیانگر عظمت و قدرت بینظیر اوست.
آنکه رای خرده دانش گرنماید اهتمام
ذره خرد از بزرگی آسمان آسا شود
هوش مصنوعی: کسی که با اندک دانشی از خود طرز فکر نشان دهد، در واقع از بزرگی و عظمت آسمان بهرهای نمیبرد و فقط به اندازهای کوچک فکر میکند.
گر مزاج نخل و نحل از لطف او یابد مدد
نیش او پر نوش گردد خار آن خرما شود
هوش مصنوعی: اگر نخل و زنبور از لطف او بهرهمند شوند، زنبور عسل شیرین میسازد و خارهای خرما نیز گوارا میشود.
هرکجا بال همای چتر شاهی باز شد
آشیان باز و شاهین کبک را ماوا شود
هوش مصنوعی: هرجا که درختی سرسبز و شاداب به درستی رشد کند، پرندهای نیکو سرانجام به آن پناه خواهد آورد.
تا سر انگشتش از نی ساخت طوطی نزد عقل
نیست مستعبد که چوب خشک اژدرها شود
هوش مصنوعی: وقتی طوطی از نی برای خود چیزی میسازد، عقل نمیتواند درک کند که چگونه یک تکه چوب خشک میتواند به موجودی خاص تبدیل شود.
بر درش جوزا بدان امید میبندد کمر
کش عطارد صاحب دیوان استیفا شود
هوش مصنوعی: بر در او، جوزا به امید و آرزو کمر میبندد؛ زیرا عطارد، صاحب دیوان است و امکان استیفا (دریافت) از او وجود دارد.
چون براق عزم جزمش زیر زین آرد ملک
ذاکر تسبیح سبحان الذی اسری شود
هوش مصنوعی: وقتی که اسب آسمانی آماده سفر میشود، فرشتهای که ذکر خدا را بر زبان دارد، به همراه او حرکت میکند.
ملک روی رای او چون دید گفت ار کار من
با سر و سامان شود زین روی ملک آرا شود
هوش مصنوعی: وقتی ملک با تدبیر او را دید، گفت اگر کار من به سامان و ترتیب درآید، این زیبایی به سر و شکل خواهد رسید.
گفت ابرویم که با فیض کف فیاض او
این همه ادرار و اجرا از چه خرج ما شود
هوش مصنوعی: شخصی اشاره میکند که ابروی او چقدر زیبا و خوش نقش است و میپرسد که با وجود این نعمتهای الهی و بخششهای بیپایان، چرا باید این همه زحمت و سختی را تحمل کنیم.
ای شهنشاهی که گر مهر افکنی بر آفتاب
عاشق دیدار خور خفاش چون حربا شود!
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگ، اگر تو نیکی و محبت خود را بر خورشید هم بگسترانی، عشق دیدارت باعث میشود که خفاش مانند پرندهای زیبا و برجسته (حربا) شود.
ابر چندان گرید از رشک کف دستت که اشک
آید از چشمش روان در دامن صحرا شود
هوش مصنوعی: ابر به خاطر حسادت به زیبایی و نیکی کف دست تو، آنچنان میگرید که اشکش از چشمانش سرازیر میشود و در دشت جاری میگردد.
وصف حکمت گر به گوش صخره صما رسد
ای بسا خارا که در چشم دل خارا شود
هوش مصنوعی: اگر حکمت به گوش سنگ هم برسد، ممکن است سنگ با دلش متوجه شود و تغییر کند. این به معنای این است که اثر کلام و دانش حتی میتواند به ناامیدترین و سختترین موجودات نیز برسد.
مینماید دشمن ملکت سودای از سپاه
تا دماغ مملکت شوریده زان سودا شود
هوش مصنوعی: دشمن کشور نشان میدهد که به فکر نابودی آن است و این افکار باعث میشود که اوضاع کشور به هم بریزد و ناآرامی ایجاد کند.
زود بهر دفع آن سودا به خون گردنش
روی بیضای حسام خسروی حمرا شود
هوش مصنوعی: سریعاً برای از بین بردن آن احساس، لازم است که خون به گردن او بیفتد و سرنگونی آن درخت به نوعی باشد که حسام خسروی، مانند تخممرغی، دچار رنگ سرخ شود.
این همه غوغا که خصمت را ز سودا در سرست
آخر این برگشته طالع گشته غوغا شود
هوش مصنوعی: این همه سر و صدا که به خاطر دشمنیات در وجودت ایجاد شده، در حقیقت نشانهای از تغییر سرنوشت توست و در نهایت این هیاهو به نفع تو خواهد شد.
دشمنت خود را به دست خود بدستت میدهد
تا مگر دستی بگردد پایهاش بالا شود
هوش مصنوعی: دشمن خود به دست خود به تو امکان میدهد که شاید با کمک تو، او را بالا ببری و قدرتش را افزایش دهی.
پس عجب مرغی حریص افتاده است این آدمی
کز برای دانهای صدبار در دریا شود
هوش مصنوعی: عجب آدمی چه حریص و طمعکاری است که فقط برای بدست آوردن یک دانه، صد بار در دریا شیرجه میزند.
آخر آن نادان که هرگز دانهاش روزی مباد
بسته دام بلا چون مرغک دانا شود
هوش مصنوعی: در نهایت، آن فرد نادان که هرگز از دسترنج خود بهرهمند نشده، به دام مشکلات و بلاها گرفتار میشود، مانند پرندهای که با دانایی از خطرات آگاه است.
چاکری باید فرستادن به دفع آن عدو
چون تو شاهی کی معارض با چنین اعدا شود
هوش مصنوعی: برای مقابله با دشمنان، باید کسی را به عنوان خدمتگزار فرستاد، چون تو شاهی و هیچکس نمیتواند در برابر چنین دشمنانی قرار بگیرد.
آن کند حقا که رستم کرد در مازندران
بر سر گردان ز خیلت گر پری تنها شود
هوش مصنوعی: کسی که واقعاً قدرت و شجاعت دارد، مانند رستم است که در مازندران بر دشمنان پیروز شد، حتی اگر دشمن تنها و ضعیف باشد.
در ثنای حضرت شاها ز بحر خاطرم
هر گهر کان سر برآرد لولو لالا شود
هوش مصنوعی: در ستایش بزرگی، از عمق قلبم هر جواهری که پیدا شود، مانند مرواریدی درخشان و زیبا خواهد بود.
قرنها ملک سخن باید کشیدن انتظار
تا چو من صاحب قرانی دیگرش پیدا شود
هوش مصنوعی: مدتهای طولانی باید منتظر بمانیم تا کسی مانند من که صاحب چنین آثار ارزشمندی است، پیدا شود.
غره میباشد به نظم خویش هرکس تا چو من
شهره عالم به نظم دلکش غرا شود
هوش مصنوعی: هر کسی که به نظم و ترتیب خود مغرور است، باید بداند که تنها کسی که میتواند به اندازه من در دنیا معروف شود، کسی است که نظم زیبا و دلکش خلق کند.
شعر من نگرفت عالم جز به عون دولتت
کی چنین فتحی به سعی خاطر تنها شود
هوش مصنوعی: شعر من به هیچ کس تأثیر نگذاشت، مگر به خاطر حمایت و کمک تو. آیا ممکن است چنین پیروزی با تلاش و انگیزه فردی به دست آید؟
باید اول التفات پادشاهی همچو تو
بعد از آن طبعی چو طبع بنده تا اینها شود
هوش مصنوعی: باید ابتدا توجه و محبت یک پادشاهی چون تو به دیگران وجود داشته باشد، سپس شخصیتی همچون من که در پیالهای از آن محبت باشد، به وجود میآید. تا این دو مولفه محقق نشود، چیزی عملی نخواهد بود.
تا نویسد منشی دور فلک منشور عید
بر سر منشور شکل ماه نو طغرا شود
هوش مصنوعی: تا زمانی که منشی دور زمان، برنامه عید را بر فراز نوشته ماه نو تنظیم کند، زیبا و دلنشین میشود.
باد نام عالیت طغرای هر منشور کان
نافذ از دیوان حکم کشور خضرا شود
هوش مصنوعی: باد نام بزرگ تو، نشانهای است برای هر چیزی که در آن جاری است؛ چرا که از دیوان حاکمیت، اداره کشور سبز و سرسبز به وجود میآید.
مقدم عیدت مبارک، پایه قدرت چنان
کز علو چرخ گردون صد درج اعلا شود!
هوش مصنوعی: عیدت مبارک! پایه و اساس قدرت تو آنچنان است که اگر به بلندیهای آسمانها برسد، به صد درجه عالی میرسد.

سلمان ساوجی