گنجور

شمارهٔ ۶۹۳

زاهد از رشک این قدر گرم عتاب ما مباش
گر توان فکر شرابی کن، کباب ما مباش
مطلبی در گفتگوی مردم دیوانه نیست
همچو مخمل در پی تعبیر خواب ما مباش
نسبت ما می برد از چهره رنگ اعتبار
گر حسابی داری از خود، در حساب ما مباش
خاکساری پیش مغروران ندارد اعتبار
ذره باش، اما اسیر آفتاب ما مباش
قطره ی ما کار صد دریای رحمت می کند
ای گیاه تشنه، نومید از سحاب ما مباش
در عنان او نظر کردم به سوی ماه نو
گفت ای دیوانه دیگر در رکاب ما مباش
از جنون باشد اگر ما گفتگویی می کنیم
نیستی دیوانه، در بند جواب ما مباش
جای خنجر عشقبازان ترا در سینه نیست
ما نهنگانیم، گو ماهی در آب ما مباش
ما چو بیهوشیم از کیفیت آن لب سلیم
خنده گو بیهوشداروی شراب ما مباش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زاهد از رشک این قدر گرم عتاب ما مباش
گر توان فکر شرابی کن، کباب ما مباش
هوش مصنوعی: ای زاهد، به خاطر حسادت خود، این‌قدر در سرزنش ما نچرخ. اگر می‌توانی، به فکر شراب و لذت باش، نه اینکه ما را دچار آتش بروید.
مطلبی در گفتگوی مردم دیوانه نیست
همچو مخمل در پی تعبیر خواب ما مباش
هوش مصنوعی: مضمون این جمله به این معناست که صحبت‌های مردم معمولاً بی‌پایه و اساس است، مانند مخمل که نمی‌تواند به تعبیر خواب ما کمک کند. بنابراین، خود را درگیر این نوع گفتگوها نکنید و به دنبال معنا و حقیقت واقعی باشید.
نسبت ما می برد از چهره رنگ اعتبار
گر حسابی داری از خود، در حساب ما مباش
هوش مصنوعی: اگر برای خودت ارزش و اعتباری قائل هستی، به ما توجه نکن، چون نسبت ما باعث می‌شود که رنگ اعتبار و ارزش تو را تحت‌الشعاع قرار دهد.
خاکساری پیش مغروران ندارد اعتبار
ذره باش، اما اسیر آفتاب ما مباش
هوش مصنوعی: در برابر کسانی که خود را بزرگ می‌پندارند، تو باید humble و خاکسار باشی. اما در عین حال، به دنبال زیبایی و درخشش زندگی باش و اجازه نده که به مشکلات دچار شوی.
قطره ی ما کار صد دریای رحمت می کند
ای گیاه تشنه، نومید از سحاب ما مباش
هوش مصنوعی: به اندازه‌ی یک قطره، می‌توان کار یک صد دریا را انجام داد. ای گیاه تشنه، ناامید از باران ما نباش.
در عنان او نظر کردم به سوی ماه نو
گفت ای دیوانه دیگر در رکاب ما مباش
هوش مصنوعی: در حالی که به حرکت او چشم دوخته بودم و به سمت ماه نو نگاه می‌کردم، او گفت: ای دیوانه، دیگر در کنار ما نباش.
از جنون باشد اگر ما گفتگویی می کنیم
نیستی دیوانه، در بند جواب ما مباش
هوش مصنوعی: اگر ما در حال گفتگو هستیم، این ناشی از جنون ماست و تو نباید خود را درگیر جواب دادن کنی، چون در واقع هیچ هستی.
جای خنجر عشقبازان ترا در سینه نیست
ما نهنگانیم، گو ماهی در آب ما مباش
هوش مصنوعی: محل زخم‌های عواطف عاشقانه تو در دل من نیست. ما مانند نهنگ‌ها هستیم، پس تو که فقط یک ماهی هستی، نباید در آب ما قرار بگیری.
ما چو بیهوشیم از کیفیت آن لب سلیم
خنده گو بیهوشداروی شراب ما مباش
هوش مصنوعی: ما در بی‌خبری از خوبی و زیبایی آن لب‌های خوش‌دوست خنده‌کننده‌ایم، پس تو را از مستی شراب خود با خبر نکن.