گنجور

شمارهٔ ۴۱۹

زین چمن گر لاله ذوق از تاج شاهی می‌برد
غنچه سر در جیب خویش از بی‌کلاهی می‌برد
حاصل کردار خود دارد به دامن هرکه هست
می‌رود برق و ز خرمن رنگ کاهی می‌برد
کاش بخت تیره از سر سایه بردارد مرا
برق ره بر خرمن من زین سیاهی می‌برد
رهرو عشق تو آسایش چه می‌داند که چیست
پای در آب از برای خار ماهی می‌برد
پاک نتواند کند کین مرا زان دل سلیم
آب چشم من که از مژگان سیاهی می‌برد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زین چمن گر لاله ذوق از تاج شاهی می‌برد
غنچه سر در جیب خویش از بی‌کلاهی می‌برد
هوش مصنوعی: اگر در این باغ، لاله به خاطر تاج شاهی خود خوشحال و شاداب است، غنچه در حالی که بدون تاج است، شادی‌اش را در خود نگه می‌دارد.
حاصل کردار خود دارد به دامن هرکه هست
می‌رود برق و ز خرمن رنگ کاهی می‌برد
هوش مصنوعی: هر کسی به نتیجه عمل‌های خود پی می‌برد، مانند اینکه نور و زیبایی خاصی دارد که از خود به جا می‌گذارد و از دنیای خود چیزهایی را به دیگران می‌دهد.
کاش بخت تیره از سر سایه بردارد مرا
برق ره بر خرمن من زین سیاهی می‌برد
هوش مصنوعی: ای کاش سرنوشت بدی که بر من سایه افکنده، از سرم دور شود. من به دنبال نور و روشنی هستم و این تاریکی مرا از مسیر درست دور می‌کند.
رهرو عشق تو آسایش چه می‌داند که چیست
پای در آب از برای خار ماهی می‌برد
هوش مصنوعی: مسافر عشق تو نمی‌داند آرامش چیست، او پای خود را در آب می‌گذارد فقط به خاطر دردی که خار ماهی برایش ایجاد کرده است.
پاک نتواند کند کین مرا زان دل سلیم
آب چشم من که از مژگان سیاهی می‌برد
هوش مصنوعی: نمی‌توان با پاکی و صداقت، کینه و دشمنی را از دل محو کرد. اشک‌هایی که از چشمانم می‌ریزد، ناشی از قلبی معصوم و سلیم است که تحت تأثیر سیاهی و غم به وجود آمده است.