گنجور

شمارهٔ ۱

سپهر علم و جهان فضیلت آنکه بود
به جنب قدر تو پستی سپهر اعلا را
تو آن مسیح سرشتی که می کند باطل
لبت به گاه سخن معجز مسیحا را
توئی که نکهت لطف تو کرده شرمنده
شمایم گل سوری و مشک سارارا
بقدر رتبه زچار امهات آن خلقی
که از وجود تو فخر است هفت آبا را
زطیب لطف تو خجلت فضای تبت را
زبوی خلق تو غیرت نسیم صنعا را
اگر چه من به کمال تو در طریق ادب
برون نهاده ام از حد خویشتن پا را
تو نیز از سخنان کنایت آمیزی
که می گدازد چون موم سنگ خارا را
چنان زخویش برنجاندم که رنجانند
زخویشتن دل حساد جان اعدا را
ولی به گفته سعدی که کرده است خجل
ز نثر خویش ثریا ز شعر شعرا را
«به دوستی که اگر زهر یابم از دستت
چنان به صدق واردت خورم که حلوارا»
فلک جنابا ای آنکه منفعل سازد
فروغ رای تو خورشید عالم آرارا
برای مدح تو هر دم بهانه ای جویم
زبس مدام به دل دارم این تمنا را
ولی چگونه مدیح تو چون منی گوید؟
که کرده مدح تو عاجز جریر واعشی را
ز نظم خویش کنم شرم بهر مدحت تو
چو آورم به بنان خامه ی گهر زارا
غریق موجه ی دریای خجلت است آری
کسی که قطره فرستد به تحفه دریا را
کند نسیم بهاران به دهر تا خرم
چو نخل طوبی هر ساله باغ و صحرا را
نهال عمر تو در باغ دهر خرم باد
به غایتی که زند طعنه باغ طوبا را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپهر علم و جهان فضیلت آنکه بود
به جنب قدر تو پستی سپهر اعلا را
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره می‌شود که در میان علم و فضیلت، مقام و جایگاه انسانی که در برابر تو قرار دارد، از بالاترین آسمان‌ها نیز والاتر است. این جمله به اهمیت و ارزش انسانی اشاره می‌کند که ممکن است در نظر دیگران کم‌ارزش باشد، اما در واقعیت درخشندگی و فضیلت او بسیار بیشتر از هر چیز دیگر است.
تو آن مسیح سرشتی که می کند باطل
لبت به گاه سخن معجز مسیحا را
هوش مصنوعی: تو آن انسانی هستی که مانند مسیح، کلامت قدرت دارد و می‌تواند معجزه‌ای بسیار شگفت‌انگیز را به وجود آورد، حتی اگر به آن فکر کنی.
توئی که نکهت لطف تو کرده شرمنده
شمایم گل سوری و مشک سارارا
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که بوی خوش لطف و محبتت باعث شرمندگی من شده است. تو مانند گل سرخابی و خوشبویی هستی که به زگل مشک می‌زنی.
بقدر رتبه زچار امهات آن خلقی
که از وجود تو فخر است هفت آبا را
هوش مصنوعی: به اندازه‌ی مقام و ارزش مادری که هستی‌اش دلیل افتخار و بزرگی توست، به اجداد هفت‌گانه‌ات نیز می‌رسد.
زطیب لطف تو خجلت فضای تبت را
زبوی خلق تو غیرت نسیم صنعا را
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و لطف تو، حتی هوای تبت از بوی وجود تو خجلت زده است و نسیم صنعا به شدت به تو حسادت می‌ورزد.
اگر چه من به کمال تو در طریق ادب
برون نهاده ام از حد خویشتن پا را
هوش مصنوعی: اگرچه من در مسیر ادب و آداب اجتماعی از خودم فراتر رفته‌ام و به کمال تو توجه دارم، اما همچنان احساس می‌کنم که قدمم از مرزهای خودم فراتر رفته است.
تو نیز از سخنان کنایت آمیزی
که می گدازد چون موم سنگ خارا را
هوش مصنوعی: سخنان تند و کنایه‌آمیز تو به حدی تاثیرگذار است که می‌تواند سختی‌ها و مشکلات را نرم کند و به راحتی از بین ببرد.
چنان زخویش برنجاندم که رنجانند
زخویشتن دل حساد جان اعدا را
هوش مصنوعی: من آن‌قدر از خودم دوری کردم و خود را به زحمت انداختم که دشمنان نیز به سختی از حسادت به دل‌شان رنج می‌برند.
ولی به گفته سعدی که کرده است خجل
ز نثر خویش ثریا ز شعر شعرا را
هوش مصنوعی: سعدی می‌گوید که او به خاطر نثر خود شرمنده است، چرا که ستاره‌ی ثریا در مقایسه با شعر شاعران دیگر، جلوه‌ای کم‌تری دارد.
«به دوستی که اگر زهر یابم از دستت
چنان به صدق واردت خورم که حلوارا»
هوش مصنوعی: اگر روزی بخواهم زهر تلخی را از تو بگیرم، آنقدر با صداقت و محبت این کار را انجام می‌دهم که مانند شیرینی به نظر برسد.
فلک جنابا ای آنکه منفعل سازد
فروغ رای تو خورشید عالم آرارا
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو که با روشنایی فکر و اندیشه‌ات، خورشید عالم را تحت تاثیر خود قرار می‌دهی، به خود ببال!
برای مدح تو هر دم بهانه ای جویم
زبس مدام به دل دارم این تمنا را
هوش مصنوعی: به خاطر تو هر لحظه به دنبال دلیلی هستم، چون همیشه در دل این خواسته را دارم.
ولی چگونه مدیح تو چون منی گوید؟
که کرده مدح تو عاجز جریر واعشی را
هوش مصنوعی: اما چگونه کسی مثل من می‌تواند تو را ستایش کند؟ زیرا جریر و واعشی هم در ستودنت ناتوان مانده‌اند.
ز نظم خویش کنم شرم بهر مدحت تو
چو آورم به بنان خامه ی گهر زارا
هوش مصنوعی: من از نظم خود شرمنده‌ام، زیرا وقتی می‌خواهم تو را ستایش کنم، قلمم همچون مرواریدهای درخشان می‌لرزد.
غریق موجه ی دریای خجلت است آری
کسی که قطره فرستد به تحفه دریا را
هوش مصنوعی: کسی که به دریا یک قطره آب هدیه می‌دهد، مانند کسی است که در امواج دریای شرم و انفعال غرق شده است.
کند نسیم بهاران به دهر تا خرم
چو نخل طوبی هر ساله باغ و صحرا را
هوش مصنوعی: نسیم بهاری به قدری ملایم و دلپذیر است که می‌تواند هر سال باغ‌ها و دشت‌ها را شاداب و سرسبز کند، مانند درختان طوبی که همیشه سرحال و خرم هستند.
نهال عمر تو در باغ دهر خرم باد
به غایتی که زند طعنه باغ طوبا را
هوش مصنوعی: عمر تو مانند نهالی در باغ زندگی باشد و همیشه شاداب و سرسبز بماند، به گونه‌ای که بتوانی به بالاترین درجات کمال و زیبایی دست یابی، به طوری که حتی بهشت هم به تو حسرت بورزد.