گنجور

شمارهٔ ۲۳۷

از غم عشقی کز آن آتش به جان انداختیم
ناله ای کردیم و شوری در جهان انداختیم
با سگش تا طرح الفت در میان انداختیم
آتش غیرت جهانی را به جان انداختیم
برقی از بخت بد ما بر خس و خاری نتافت
تا در این گلزار طرح آشیان انداختیم
پیش از این کاین ناله بخشد سودی از بیطاقتی
ناله ها کردیم و خود را از زبان انداختیم
آه کز لعلت چو عمری جاودانی یافتیم
بی تو خود را بلای جاودان انداختیم
در دل او رخنه ی کردیم ز آه نیمه شب
خوش به تاریکی خدنگی بر نشان انداختیم
آخر از بی‌طاقتی ز افسانهٔ شیرین‌لبی
نکته‌ای گفتیم و شوری در جهان انداختیم
تا طبیب ما (سحاب) آمد به بالین خویش را
بر دواج ناتوانی ناتوان انداختیم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از غم عشقی کز آن آتش به جان انداختیم
ناله ای کردیم و شوری در جهان انداختیم
هوش مصنوعی: از درد و غم عشق که باعث ناراحتی ما شد، صدایی از خود درآوردیم و هیجانی در دنیا ایجاد کردیم.
با سگش تا طرح الفت در میان انداختیم
آتش غیرت جهانی را به جان انداختیم
هوش مصنوعی: ما با سگ خود دوستی و الفتی را آغاز کردیم و در این راه، غیرت و غیرت انسانی را در دل‌ها شعله‌ور کردیم.
برقی از بخت بد ما بر خس و خاری نتافت
تا در این گلزار طرح آشیان انداختیم
هوش مصنوعی: در نتیجه بدشانسی ما، هیچ نور و امیدی بر روی گیاهان و خارها نتابید و نتوانستیم در این باغ همانند خانه‌ای برای خود بسازیم.
پیش از این کاین ناله بخشد سودی از بیطاقتی
ناله ها کردیم و خود را از زبان انداختیم
هوش مصنوعی: ما پیش از این که این ناله‌ها را سر دهیم، هیچ سودی از بی‌تابی‌مان به دست نیاوردیم و خودمان را در دردی که به زبان آوردیم، غرق کردیم.
آه کز لعلت چو عمری جاودانی یافتیم
بی تو خود را بلای جاودان انداختیم
هوش مصنوعی: ای وای، از زمانی که عشق تو را به دست آورده‌ام، احساس جاودانگی کرده‌ام و بدون تو، خود را در عذاب و مشکل بی‌پایان گرفتار کرده‌ام.
در دل او رخنه ی کردیم ز آه نیمه شب
خوش به تاریکی خدنگی بر نشان انداختیم
هوش مصنوعی: در دل او نفوذ کردیم و با آهی در نیمه شب، در تاریکی تیرکی را بر نشانه‌ای انداختیم.
آخر از بی‌طاقتی ز افسانهٔ شیرین‌لبی
نکته‌ای گفتیم و شوری در جهان انداختیم
هوش مصنوعی: در نهایت، از روی بی‌صبری و شوقی که به داستان زیبایی داشتیم، نکته‌ای بیان کردیم و این باعث ایجاد هیجانی در دنیا شد.
تا طبیب ما (سحاب) آمد به بالین خویش را
بر دواج ناتوانی ناتوان انداختیم
هوش مصنوعی: با ورود طبیب، خود را ضعیف و ناتوان نشان دادیم و به او گفتیم که در برادر دردمند خود یاری کند.