گنجور

شمارهٔ ۲۳۳

این چه دام است ندانم که در آن افتادم؟!
کآشیان و گل و گلشن همه رفت از یادم
به سوی من نظر زاهدی افتاده مگر
که چنین از نظر پیر مغان افتادم
چرخ خواهد کند اجزای وجودم همه خاک
لیک جائی که به کوی تو نیارد بادم
سر به پیچم اگر از صحبت رندان یارب
مبتلا ساز به هم صحبتی زهادم
چون پی هجر وصالست و پی وصل فراق
نه ز هجران تو غمگین نه ز وصلت شادم
صید من قابل فتراک نه اما چه شود
کز یکی زخم رسد بهره ای از صیادم؟
باده بنیاد غم گیتی ام از دل بکند
ورنه یک دم غم گیتی بکند بنیادم
مانع شاعریم غصهٔ دهر است (سحاب)
ورنه در دهر کسی نیست به استعدادم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این چه دام است ندانم که در آن افتادم؟!
کآشیان و گل و گلشن همه رفت از یادم
هوش مصنوعی: نمی‌دانم در چه دام و تله‌ای گرفتار شده‌ام! همه چیزهای زیبا و دل‌انگیز از یادم رفته‌اند.
به سوی من نظر زاهدی افتاده مگر
که چنین از نظر پیر مغان افتادم
هوش مصنوعی: شاید نگاهی به من از جانب زاهدی باشد، که باعث شده من اینگونه از چشمان پیر مغان دور شوم.
چرخ خواهد کند اجزای وجودم همه خاک
لیک جائی که به کوی تو نیارد بادم
هوش مصنوعی: زمانی که عمرم به پایان برسد، همه اجزای وجودم به خاک خواهند رفت. اما جایی که به کوی تو نرسم، هیچ چیز دیگر نمی‌تواند جای خالی‌ات را پر کند.
سر به پیچم اگر از صحبت رندان یارب
مبتلا ساز به هم صحبتی زهادم
هوش مصنوعی: اگر در بین حرف‌های رندان و اهل دل غرق شوم، ای وای، مرا گرفتار محافل و جمع‌های آنها کن!
چون پی هجر وصالست و پی وصل فراق
نه ز هجران تو غمگین نه ز وصلت شادم
هوش مصنوعی: به خاطرِ دوری از تو و بی‌خبری، دلگیر نیستم و از اینکه با تو هستم هم خوشحال نیستم. من فقط در پی ترکیب‌های عاشقانه‌ام و انتظار وصالی را می‌کشم که در آن هیچ‌گونه شور و شوقی نباشد.
صید من قابل فتراک نه اما چه شود
کز یکی زخم رسد بهره ای از صیادم؟
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم صید مناسبی برای صیاد باشم، اما چه عیبی دارد اگر از یک زخم، فایده‌ای برای صیادم به دست آید؟
باده بنیاد غم گیتی ام از دل بکند
ورنه یک دم غم گیتی بکند بنیادم
هوش مصنوعی: شراب باعث می‌شود که غم‌های دنیا را فراموش کنم و اگر این کار را نکند، نمی‌توانم حتی لحظه‌ای بدون غم زندگی کنم.
مانع شاعریم غصهٔ دهر است (سحاب)
ورنه در دهر کسی نیست به استعدادم
هوش مصنوعی: غصه و ناراحتی‌های زندگی مانع از خلق آثار ادبی من است، وگرنه در این دنیا فردی به اندازه من استعداد ندارد.