گنجور

شمارهٔ ۲۳۱

بر سر نازش در آن کو با رقیبان نیستم
در ره عشق این مخواه از من که من آن نیستم
زین خوشم کز بس که با من در خیال دشمنی است
هر کجا هستم ز چشم دوست پنهان نیستم
در بهای بوسه ی جان بخش جان خواهی ز من
جان من اکنون که میدانی به تن جان نیستم
آن مه افزون است در حسن از مه کنعان ولی
من به طاقت در غمش چون پیر کنعان نیستم
از جفا کافر مبیناد آنچه با من می کند
نامسلمانی که پندارد مسلمان نیستم
بود آن دستی که بر دامان وصل او کنون
نیست وقتی کز فراقش بر گریبان نیستم
تا به خاک رهگذار یار پی بردم (سحاب)
چون سکندر آرزوی آب حیوان نیستم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر سر نازش در آن کو با رقیبان نیستم
در ره عشق این مخواه از من که من آن نیستم
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی‌اش در میان رقبای دیگر قرار نمی‌گیرم. در مسیر عشق، از من نخواه که مانند دیگران عمل کنم، زیرا من چنین کسی نیستم.
زین خوشم کز بس که با من در خیال دشمنی است
هر کجا هستم ز چشم دوست پنهان نیستم
هوش مصنوعی: من از اینکه در ذهن دشمنم نا خوشنودی دارم خوشحالم؛ زیرا هر جا که باشم، از چشمان دوست پنهان نیستم.
در بهای بوسه ی جان بخش جان خواهی ز من
جان من اکنون که میدانی به تن جان نیستم
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی بهای بوسه‌ای جان‌بخش را از من بگیری، باید بدانی که اکنون دیگر جانی در این بدن ندارم.
آن مه افزون است در حسن از مه کنعان ولی
من به طاقت در غمش چون پیر کنعان نیستم
هوش مصنوعی: آن معشوقه زیباتر از ماه کنعان است، اما من به اندازه‌ای که در عشقش رنج می‌برم، مانند پیر کنعان نیستم و نمی‌توانم این درد را تحمل کنم.
از جفا کافر مبیناد آنچه با من می کند
نامسلمانی که پندارد مسلمان نیستم
هوش مصنوعی: کافر به خاطر بدی‌هایی که با من انجام می‌دهد، مرا ننگین نکند؛ چرا که کسی که به من نیکی نمی‌کند، خود را مسلمان نمی‌داند.
بود آن دستی که بر دامان وصل او کنون
نیست وقتی کز فراقش بر گریبان نیستم
هوش مصنوعی: دستی که زمانی بر دامان وصال او بود، اکنون دیگر در دسترس نیست. وقتی که از جدایی او بر خود می­‌لرم، آن دست را احساس نمی­‌کنم.
تا به خاک رهگذار یار پی بردم (سحاب)
چون سکندر آرزوی آب حیوان نیستم
هوش مصنوعی: وقتی متوجه شدم که چقدر به یاد یارم هستم، دیگر مثل سکندر به دنبال آب حیات نیستم.