گنجور

شمارهٔ ۱۰۶

عشقت ز هر چه جز تو فراموشی آورد
وصل تو آن شراب که بیهوشی آورد
بر هر زبانی آورد از من حکایتی
نامم که بر زبان تو خاموشی آورد
با کس منوش باده و گر پند بشنوی
چندان مخور که مستی و مدهوشی آورد
کآرد هر آنچه بر سر خوبان پارسا
شوق شراب و میل قدح نوشی آورد
بیند زبیم غیر به گردون و بر زبان
نام (سحاب) را به فراموشی آورد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشقت ز هر چه جز تو فراموشی آورد
وصل تو آن شراب که بیهوشی آورد
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شد که از هر چیزی جز تو فراموشی بیدا کنم و وصال تو مانند شرابی است که مرا به حالت بی‌هوشی می‌برد.
بر هر زبانی آورد از من حکایتی
نامم که بر زبان تو خاموشی آورد
هوش مصنوعی: بر هر زبانی داستانی از من وجود دارد که نامم را به زبانی می‌آورد که زبان تو را به سکوت وامی‌دارد.
با کس منوش باده و گر پند بشنوی
چندان مخور که مستی و مدهوشی آورد
هوش مصنوعی: با دیگران شراب نخور و اگر نصیحتی را شنیدی، آنقدر نخور که دچار مستی و گیجی شوی.
کآرد هر آنچه بر سر خوبان پارسا
شوق شراب و میل قدح نوشی آورد
هوش مصنوعی: هر چیزی که بر سر نیکان و پاکان بیفتد، عشق به شراب و اشتیاق به نوشیدن جام را به همراه دارد.
بیند زبیم غیر به گردون و بر زبان
نام (سحاب) را به فراموشی آورد
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از چیزهای دیگر، به آسمان نگاه می‌کند و نام سحاب را از یاد می‌برد.