گنجور

شمارهٔ ۱۷

یاران حذر از بلای نوبه
از جور تب و جفای نوبه
یک شب نکند خلاف وعده
شرمنده ام از وفای نوبه
لرز است و تب و عرق، ندارم
کار دگری ورای نوبه
کاغذ به جهان گرانبها شد
از بس خوردم دعای نوبه
باقی نگذاشت در تنم جان
جان است مگر غذای نوبه؟!
خورده است مرا و سیریش نیست
گرد سر اشتهای نوبه
می باید شست دست از جان
هر جا که رسید پای نوبه
باشد به حیات امیدواری
در هر مرضی سوای نوبه
بیگانگی از حیات باید
آن را که شد آشنای نوبه
خود دوزخ وزمهریر بادا
در روز جزا جزای نوبه
چون عزرائیل هرگه آید
لرزم به خود از لقای نوبه
از مار سیه چنان نترسم
کز افعی جانگزای نوبه
از بهر عیادتم به بالین
تب می رسد از قفای نوبه
غیر از تب جانگزا چه زاید
از مادر رنج زای نوبه
روزی به طبیب چاره اندیش
گفتم چه بود دوای نوبه؟
گفت از من بینوا چه پرسی؟
داروی گرانبهای نوبه
انفاس مقدس صباحی است
درمان تب و شفای نوبه
عیسی نفسی که از دمش به
افسون نبود برای نوبه
ای از دم عیسویت درمان
هر دردی را چه جای نوبه
پیشوای تو مهر و با تب
لرزان چو من ابتدای نوبه
وز شرم کف تو در عرق غرق
دریا چو من انتهای نوبه
ای صاحب مهربان چه پرسی؟
حال من و ماجرای نوبه
دور از تو به جان رسیده کارم
از مبرم بی حیای نوبه
در نوبه ام و ردیف شعرم
شد نوبه ز اقتضای نو به
انصاف تو سازدم گر آزاد
از رنج تب و عنای نوبه
مدح تو و ذم نوبه باشد
وردم پس از انقضای نو به
تا روح دهد شراب صحت
تا جان کاهد بلای نو به
احباب تو را مزاج سالم
اعدای تو مبتلای نوبه

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یاران حذر از بلای نوبه
از جور تب و جفای نوبه
هوش مصنوعی: دوستان، از خطرات و آسیب‌های ناشی از ظلم و بی‌محلی این زمان بپرهیزید.
یک شب نکند خلاف وعده
شرمنده ام از وفای نوبه
هوش مصنوعی: شبی نباشد که وعده‌ام را نقض کنم، از بر وفاداری همیشه شرمنده‌ام.
لرز است و تب و عرق، ندارم
کار دگری ورای نوبه
هوش مصنوعی: بیماری و تب دارم و عرق می‌زنم، جز این حالت دیگر کار یا مشغله‌ای ندارم.
کاغذ به جهان گرانبها شد
از بس خوردم دعای نوبه
هوش مصنوعی: به خاطر دعاهای مکرر و مستمر، ورق و کاغذ برای من به ارزش و اهمیت خاصی رسید.
باقی نگذاشت در تنم جان
جان است مگر غذای نوبه؟!
هوش مصنوعی: در وجود من هیچ چیزی نمانده است، فقط جان و زندگی‌ام باقی مانده است که آیا این هم تنها به خاطر غذای نوبتی است؟
خورده است مرا و سیریش نیست
گرد سر اشتهای نوبه
هوش مصنوعی: مرا در خود گرفته و حسی از سیری ندارد، در دور و برم فقط اشتیاقی تازه و بی‌پایان حس می‌شود.
می باید شست دست از جان
هر جا که رسید پای نوبه
هوش مصنوعی: باید از هر مکانی که به آنجا رسیدی، نسبت به زندگی و وابستگی‌هایش دست بکشی و رهایی یابی.
باشد به حیات امیدواری
در هر مرضی سوای نوبه
هوش مصنوعی: در هر شرایطی و حتی در سخت‌ترین بیماری‌ها، امیدواری به زندگی و بهبودی همواره وجود دارد، جز در لحظات بحرانی و ناامیدکننده.
بیگانگی از حیات باید
آن را که شد آشنای نوبه
هوش مصنوعی: اگر کسی به زندگی و دنیای جدیدی آشنا شود، باید از بیگانگی و دوری از آن دوری کند و خود را با آن هماهنگ کند.
خود دوزخ وزمهریر بادا
در روز جزا جزای نوبه
هوش مصنوعی: در روز قیامت، عذاب و تندی سرد، همانند دوزخ خواهد بود.
چون عزرائیل هرگه آید
لرزم به خود از لقای نوبه
هوش مصنوعی: هر بار که فرشتۀ مرگ نزدیک می‌شود، از دیدن او می‌ترسم و از این ملاقات وحشت می‌کنم.
از مار سیه چنان نترسم
کز افعی جانگزای نوبه
هوش مصنوعی: از مار سیاه آنقدر نمی‌ترسم که از افعی خطرناک و زهرآلود می‌ترسم.
از بهر عیادتم به بالین
تب می رسد از قفای نوبه
هوش مصنوعی: به خاطر عیادت من، بیماری به سراغم می‌آید.
غیر از تب جانگزا چه زاید
از مادر رنج زای نوبه
هوش مصنوعی: غیر از تب جانکاه، چه چیزی از مادر رنجکش زاده می‌شود؟
روزی به طبیب چاره اندیش
گفتم چه بود دوای نوبه؟
هوش مصنوعی: یک روز به پزشک حاذق گفتم که درمان حملات ناگهانی چیست؟
گفت از من بینوا چه پرسی؟
داروی گرانبهای نوبه
هوش مصنوعی: از من بیچاره چه سوالی می‌کنی؟ داروی بی‌نظیر و گرانبها.
انفاس مقدس صباحی است
درمان تب و شفای نوبه
هوش مصنوعی: نسیم‌های مقدس صبحگاهی، دارویی برای تب و درمانی برای بیماری است.
عیسی نفسی که از دمش به
افسون نبود برای نوبه
هوش مصنوعی: سخن دربارهٔ شخصی است که دارای قدرتی فوق‌العاده و تأثیرگذار است و نفسی دارد که می‌تواند به طور شگفت‌آور بر دیگران تأثیر بگذارد و آنها را مجذوب خود کند. توانایی او به قدری قوی است که در مورد نوبت و زمان نیز تأثیرگذار است.
ای از دم عیسویت درمان
هر دردی را چه جای نوبه
هوش مصنوعی: ای کسی که با دم مسیحایی‌ات هر دردی را درمان می‌کنی، چه نیازی به نوبه هست؟
پیشوای تو مهر و با تب
لرزان چو من ابتدای نوبه
هوش مصنوعی: پیشوای تو همچون خورشید درخشان است و من که با تب و تابی لرزان مواجه هستم، در آغاز این دوره قرار دارم.
وز شرم کف تو در عرق غرق
دریا چو من انتهای نوبه
هوش مصنوعی: با شرم دست تو در عرق مانند من در دریا غرق است، اما من به انتهای نوبت خود رسیده‌ام.
ای صاحب مهربان چه پرسی؟
حال من و ماجرای نوبه
هوش مصنوعی: ای دوست مهربان، از حال من و داستانی که برایم پیش آمده سوال نکن.
دور از تو به جان رسیده کارم
از مبرم بی حیای نوبه
هوش مصنوعی: بخاطر دوری از تو، اوضاع برای من بسیار دشوار شده و احساس ناامیدی می‌کنم.
در نوبه ام و ردیف شعرم
شد نوبه ز اقتضای نو به
هوش مصنوعی: در دوره‌ای قرار دارم که به خاطر تازه بودن حال و هوای شعرم، ویژگی‌های جدیدی به آن افزوده شده است.
انصاف تو سازدم گر آزاد
از رنج تب و عنای نوبه
هوش مصنوعی: اگر به دور از درد و نگرانى‌هاى دلتنگى می‌توانستم انصاف و عدالت تو را ببینم، همه چیز را به گونه‌اى دیگر تنظیم می‌کردم.
مدح تو و ذم نوبه باشد
وردم پس از انقضای نو به
هوش مصنوعی: مدح و ستایش تو یک روال ثابت من است و پس از گذر زمان و تغییرات، همیشه بر این رویه باقی می‌مانم.
تا روح دهد شراب صحت
تا جان کاهد بلای نو به
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نوشیدن شراب سلامت می‌تواند روح و جان را تقویت کند و باعث شود که انسان از مشکلات و بلایای جدید دور بماند و آنها را کمتر احساس کند.
احباب تو را مزاج سالم
اعدای تو مبتلای نوبه
هوش مصنوعی: دوستان تو، از حال خوب و سلامتی برخوردارند، اما دشمنانت در درد و مشکل غرق شده‌اند.