گنجور

شمارهٔ ۸۴ - تاریخ

دوش در خانقه ز درویشی
بگرفتم سراغ انشائی
گفت ای یادهٔ تجلی پیر
دوش پر شد ایاغ انشائی
گشت تا صبح حشر زیر لحد
دل روشن چراغ انشائی
کوی پیر بزرگوار‌ آمد
جنت و باغ و راغ انشائی
بری از ماسوی بجلوهٔ دوست
شد چو حاصل فراغ انشائی
جست تاریخ او صغیر از دل
دل نشان داد داغ انشائی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش در خانقه ز درویشی
بگرفتم سراغ انشائی
هوش مصنوعی: دیروز در خانقاه از یک درویش درباره نوشته‌ای پرسیدم.
گفت ای یادهٔ تجلی پیر
دوش پر شد ایاغ انشائی
هوش مصنوعی: گفت ای یاد تجلی، شب گذشته از شگفتی پر شده است.
گشت تا صبح حشر زیر لحد
دل روشن چراغ انشائی
هوش مصنوعی: تا صبح قیامت، در زیر خاک، دل روشن و چراغی از آگاهی دایم در دل دارم.
کوی پیر بزرگوار‌ آمد
جنت و باغ و راغ انشائی
هوش مصنوعی: محل زندگی پیر بزرگوار، بهشتی است که به مانند باغ و شاخ و برگ‌های زیبا و سرسبز به نظر می‌رسد.
بری از ماسوی بجلوهٔ دوست
شد چو حاصل فراغ انشائی
هوش مصنوعی: کسی که از غیر دوست دور شده و فقط به زیبایی‌های دوست متمرکز شده، مانند کسی است که به هدف نهایی خود دست یافته است.
جست تاریخ او صغیر از دل
دل نشان داد داغ انشائی
هوش مصنوعی: او به جستجوی تاریخ خود پرداخت و نشان داد که در دلش اثر عمیقی از یک خاطره تلخ وجود دارد.