گنجور

بند ۱۱۴

یارب چه ها گذشت بر آن شاه بی سپاه
در حرب خشمگین سپهی خصم کینه خواه
دردا که آهوی حرم از عنف گرگ چرخ
افتاد همچو یوسف و نامد برون ز چاه
هر داغدیده بیوه زنی دختری یتیم
از باژگونه کوکب و از طالع تباه
آن دشمن از کشاکش این دشمنش مفر
این رهزن از تطاول آن رهزنش پناه
جز زیر خاک گشته نه کس را مقام امن
نه جز هلاک مانده تنی را گریزگاه
رو باز و سر برهنه حریم تو زین سبب
نبود عجب ز خجلت خورشید و شرم ماه
بر روی دل سزد پر کاهی هزار کوه
آن را که کوه خواسته مغلوب پر کاه
کندش یکی ردا و یکی پیرهن درید
بردش یکی عمامه، ربودش یکی کلاه
حیرانم از تهور قومی که بی دریغ
قائم به روی خون خدا می کشند تیغ

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارب چه ها گذشت بر آن شاه بی سپاه
در حرب خشمگین سپهی خصم کینه خواه
هوش مصنوعی: خدایا، چه حوادثی بر آن پادشاه بی‌سپاه گذشت در نبردی پرخشم با نیروی دشمنی که کینه به دل داشت.
دردا که آهوی حرم از عنف گرگ چرخ
افتاد همچو یوسف و نامد برون ز چاه
هوش مصنوعی: ای کاش آهوی حرم به دلیل ظلمی که دیده است، مانند یوسف از چاه بیرون نمی‌آید و همچنان در چنگال گرگ‌ها گرفتار مانده است.
هر داغدیده بیوه زنی دختری یتیم
از باژگونه کوکب و از طالع تباه
هوش مصنوعی: هر فردی که در زندگی داغ دیده و غم اندوه از دست دادن عزیزان خود را تجربه کرده، به نوعی دختری یتیم می‌ماند که تحت تأثیر سختی‌ها و سرنوشت نامطلوب قرار دارد.
آن دشمن از کشاکش این دشمنش مفر
این رهزن از تطاول آن رهزنش پناه
هوش مصنوعی: در این دنیا، هر کس با دشواری‌ها و دشمنی‌هایی روبروست، اما در کنار این چالش‌ها، باید جستجو کنیم تا از تهدیدها و تهدیدکنندگان، راه فراری بیابیم و از آنها به دور بمانیم.
جز زیر خاک گشته نه کس را مقام امن
نه جز هلاک مانده تنی را گریزگاه
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در این دنیا جای امنی ندارد و تنها چیزی که به‌ناچار حصار امنی می‌شود، خاک است؛ همچنین کسی نیست که از سقوط و نابودی در امان باشد.
رو باز و سر برهنه حریم تو زین سبب
نبود عجب ز خجلت خورشید و شرم ماه
هوش مصنوعی: چهره‌ای گشاده و بدون پوشش به حریم تو آمده‌ام، از این رو جای تعجب نیست که خورشید از خجالت و ماه از شرم، در مقابل من ساکت و خاموش بمانند.
بر روی دل سزد پر کاهی هزار کوه
آن را که کوه خواسته مغلوب پر کاه
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد بر دل خود غم و ناراحتی را بپوشاند، نیازی به وزن زیاد و بزرگ بودن آن نخواهد داشت. ممکن است او در ظاهر قوی و محکم باشد، اما در واقعیت، مشکلات و دردهایش به اندازه‌ای کوچک و ناچیزند که در برابر عظمت کوه‌ها هیچ به حساب نمی‌آیند.
کندش یکی ردا و یکی پیرهن درید
بردش یکی عمامه، ربودش یکی کلاه
هوش مصنوعی: یک نفر ردای کسی را پاره کرد و دیگری پیراهنش را گرفت، یکی دیگر عمامه‌اش را دزدید و کسی هم کلاهِ او را برداشت.
حیرانم از تهور قومی که بی دریغ
قائم به روی خون خدا می کشند تیغ
هوش مصنوعی: من در شگفتم از شجاعت قومی که بدون هیچ تردیدی بر سر خون خدا شمشیر می‌زنند.