شمارهٔ ۷۰
خوش آن گروه که شوریده شراب شدند
شدند در پی آبادی و خراب شدند
فدای همت دُردیکشان که هستی خویش
تمام داده کشیدند درد و ناب شدند
کشید دردی جام طلب بطفلی و پیر
بکوی میکده در عالم شباب شدند
مخواه قدر فلک ذره باش بر در دوست
که ذرکان در دوست آفتاب شدند
رموز عشق ز ام الکتاب سینه خویش
فرا گرفته و مستغنی از کتاب شدند
خراب عشق نمودند خانه دل خود
امین گوهر آن گنج دیر یاب شدند
دلم بهمرهی عشق رفت تا بر یار
دو رهنورد درین ورطه همرکاب شدند
بغیر عشق کسی طی این طریق نکرد
که گم شدند اگر باد یا سحاب شدند
مرا گمان که دگر پای بند می نشوند
ز نه حجاب فلک رسته بی حجاب شدند
اگر چه جستند از صد هزار بند ولیک
اسیر در خم آن طره بتاب شدند
بدست شاه دو باز سپید برپابند
ببند تیره تر از شهپر عقاب شدند
جمال دوست عیان دیده زلف اوست عیان
زهر سراب گذشتند و عین آب شدند
سپیده دم شد و شد آفتاب یار پدید
کسان ندیده که مردند یا بخواب شدند
دو حرف یافته آنان که در کتاب صفا
کتاب عشق شدند و هزار باب شدند
هزار باب بهر باب صد هزار بیان
ز هر بیان همه کونین کامیاب شدند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش آن گروه که شوریده شراب شدند
شدند در پی آبادی و خراب شدند
هوش مصنوعی: خوشا به حال گروهی که به شوق و شوری در پی خوشی و لذت هستند، اما در این راه گاهی به آبادانی و گاهی به ویرانی میرسند.
فدای همت دُردیکشان که هستی خویش
تمام داده کشیدند درد و ناب شدند
هوش مصنوعی: این بیت به ستایش افرادی میپردازد که با تلاش و اراده قوی خود، تمام هستی و وجودشان را فدای هدفی بزرگ کردهاند. آنها با تحمل درد و سختی، به صورت ناب و خالص در آمدهاند و به نوعی به کمال و تعالی دست یافتهاند.
کشید دردی جام طلب بطفلی و پیر
بکوی میکده در عالم شباب شدند
هوش مصنوعی: در بیابان زندگی، درد و رنجی از طلب نوشید که هم جوانان و هم پیران به سمت میکده کشیده شدند.
مخواه قدر فلک ذره باش بر در دوست
که ذرکان در دوست آفتاب شدند
هوش مصنوعی: نگذار تا جایی پایینتر از مقام داری خود را ببینی، چرا که انسانها اگر در کنار دوست قرار گیرند، به درخشش و ارزش واقعی خود دست پیدا میکنند.
رموز عشق ز ام الکتاب سینه خویش
فرا گرفته و مستغنی از کتاب شدند
هوش مصنوعی: عشق را از دل خود آموختهام و نیازی به کتاب ندارم.
خراب عشق نمودند خانه دل خود
امین گوهر آن گنج دیر یاب شدند
هوش مصنوعی: در اثر عشق، به صورت عمیق ویران شدند و خانه دلشان را خراب کردند. امین، گوهر ارزشمند و گنجی که دیر به دست میآید، حالا به دست آنها افتاده است.
دلم بهمرهی عشق رفت تا بر یار
دو رهنورد درین ورطه همرکاب شدند
هوش مصنوعی: دل من در راه عشق گام برداشت تا با یارم همراه و همسفر شود و در این مسیر دشوار با هم حرکت کنیم.
بغیر عشق کسی طی این طریق نکرد
که گم شدند اگر باد یا سحاب شدند
هوش مصنوعی: جز عشق، هیچکس این راه دشوار را طی نکرده است؛ زیرا کسانی که بدون عشق حرکت کردند، گم شدند، چه مانند باد و چه مانند ابر.
مرا گمان که دگر پای بند می نشوند
ز نه حجاب فلک رسته بی حجاب شدند
هوش مصنوعی: من فکر میکردم که دیگر به زنجیر بند نمیشوند، چون از آن حجاب آسمانی رهایی یافته و بدون حجاب در آمدهاند.
اگر چه جستند از صد هزار بند ولیک
اسیر در خم آن طره بتاب شدند
هوش مصنوعی: اگرچه از میان هزاران مشکل و دردسر فرار کردند، اما همچنان اسیر زیبایی و جذبهی آن موهای تابدار شدند.
بدست شاه دو باز سپید برپابند
ببند تیره تر از شهپر عقاب شدند
هوش مصنوعی: دو باز سفید به دست شاه بسته شدند، و این بازها به رنگی تیرهتر از پرهای عقاب در آمدهاند.
جمال دوست عیان دیده زلف اوست عیان
زهر سراب گذشتند و عین آب شدند
هوش مصنوعی: زیبایی دوست در چهرهاش نمایان است و به وضوح در زلفهایش دیده میشود. افرادی که از تلخیها و فریبهایی گذر کردهاند، به حقیقت و آرامش دل رسیدهاند.
سپیده دم شد و شد آفتاب یار پدید
کسان ندیده که مردند یا بخواب شدند
هوش مصنوعی: سپیده دم فرارسید و آفتاب، دوست را آشکار کرد. کسانی که یا ناپدید شده بودند یا خوابشان برده بود، اکنون دیده میشوند.
دو حرف یافته آنان که در کتاب صفا
کتاب عشق شدند و هزار باب شدند
هوش مصنوعی: دو کلمه را کسانی فهمیدهاند که در کتاب صفا، عشق را نوشتهاند و با این عشق، دنیای وسیعی از معانی ایجاد کردهاند.
هزار باب بهر باب صد هزار بیان
ز هر بیان همه کونین کامیاب شدند
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که برای هر موضوع یا مسئلهای، هزار راه و روش وجود دارد و از هر یک از این روشها، توضیحات و بیانهای زیادی میتوان ارائه داد. در نهایت، همه موجودات و جهانیان از این توضیحات و بیانات بهرهمند شده و به موفقیت و کامیابی دست یافتهاند.

صفای اصفهانی