گنجور

شمارهٔ ۷۱

نازک دلی که آینه دار نزاکت است
دایم به فکر نقش و نگار نزاکت است
آرامگاه آن قد و بالین ناز او
دوش نزاکت است و کنار نزاکت است
آن حسن نازپرور و خط بنفشه فام
باغ نزاکت است و بهار نزاکت است
آن کاو سبوی دختر رز می کشد به دوش
منت کشد که حامل بار نزاکت است
افتاده است کار سعیدا به نازکی
هر جا رود غریب دیار نزاکت است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نازک دلی که آینه دار نزاکت است
دایم به فکر نقش و نگار نزاکت است
هوش مصنوعی: دل حساس و لطیف، همیشه در اندیشه زیبایی‌ها و ظرافت‌هاست. او همچون آینه‌ای است که نمایانگر زیبایی و نزاکت می‌باشد.
آرامگاه آن قد و بالین ناز او
دوش نزاکت است و کنار نزاکت است
هوش مصنوعی: آرامگاه آن قامت و زیبایی او، شباهت به لطافت و ظرافت دارد و در کنار آن نیز شکوه و زیبایی وجود دارد.
آن حسن نازپرور و خط بنفشه فام
باغ نزاکت است و بهار نزاکت است
هوش مصنوعی: آن زیبایی که با ظرافت پرورش یافته، مانند خطی به رنگ بنفشه است و نمادی از لطافت و زیبایی بهاری به شمار می‌آید.
آن کاو سبوی دختر رز می کشد به دوش
منت کشد که حامل بار نزاکت است
هوش مصنوعی: آن کسی که سبوی دختر را بر دوش دارد، در واقع بار ظرافت و لطافت را به دوش می‌کشد و باید حق شکرگزاری آن را به جا آورد.
افتاده است کار سعیدا به نازکی
هر جا رود غریب دیار نزاکت است
هوش مصنوعی: سعید به جایی افتاده که در هر نقطه‌ای که می‌رود، نازکی و ظرافت وجود دارد و او احساس غریبی می‌کند.