شمارهٔ ۱۲۱
آن [چشم] دل سیه که [زمامم] گرفته است
از دست اختیار، عنانم گرفته است
من تیغ نیستم که به چرخم فتاده کار
پس از چه رو فلک به فسانم گرفته است؟
شد گرد راه توسن دل، بیستون دل
حق نگاه سرمه فشانم گرفته است
بالله من نه نیکم و نی ز اهل دانشم
بیهوده آسمان به [گمانم] گرفته است
در روز بازخواست کجا می کند قبول
ترک ستمگر آنچه نهانم گرفته است
بربسته است کثرت خمیازه راه حرف
دست خمار باده، دهانم گرفته است
محبوب زیر بال و پر و طوق بندگی
حقا که طرز فاخته جانم گرفته است
شادی کناره گیر که در بزم روزگار
غم با دو دست خود ز میانم گرفته است
افلاک باز بی سر و پا چرخ می زند
آه دل کدام ندانم گرفته است؟
سلطان غم نگر که سعیدا به زور فکر
اقبال [و] بخت و تخت روانم گرفته است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن [چشم] دل سیه که [زمامم] گرفته است
از دست اختیار، عنانم گرفته است
هوش مصنوعی: چشم تیرهای که کنترل زندگیام را از من گرفته، انگار افسار وجودم را در دست دارد.
من تیغ نیستم که به چرخم فتاده کار
پس از چه رو فلک به فسانم گرفته است؟
هوش مصنوعی: من همچون تیغی نیستم که به دور خود بچرخم، پس دلیل چیست که سرنوشت مرا به این مشکل انداخته است؟
شد گرد راه توسن دل، بیستون دل
حق نگاه سرمه فشانم گرفته است
هوش مصنوعی: دل من مانند اسب بیتابی در گرد و غبار مسیر تو است، و در این حال به خاطر زیبایی و جذابیت تو، چشمانم پر از اشک میشود.
بالله من نه نیکم و نی ز اهل دانشم
بیهوده آسمان به [گمانم] گرفته است
هوش مصنوعی: من نه آدم خوبی هستم و نه اهل علم و دانش، به نظرم این آسمان به اشتباه درباره من قضاوت کرده است.
در روز بازخواست کجا می کند قبول
ترک ستمگر آنچه نهانم گرفته است
هوش مصنوعی: در روزی که از انسانها حسابرسی میشود، چگونه میتوانم امیدوار باشم که ستمگری که بر من ظلم کرده، تمام آن چیزهایی را که در دل پنهان کردهام بپذیرد؟
بربسته است کثرت خمیازه راه حرف
دست خمار باده، دهانم گرفته است
هوش مصنوعی: دست من بر اثر خماری و نوشیدن باده، به خاطر بیحوصلگی و خستگی، از گفتن و بیان حرفها باز مانده است.
محبوب زیر بال و پر و طوق بندگی
حقا که طرز فاخته جانم گرفته است
هوش مصنوعی: محبوب زندگیام را همچون پرندهای در آغوش گرفته و در بندگی او هستم، به طوری که روح من تحت تأثیر زیباییاش قرار گرفته است.
شادی کناره گیر که در بزم روزگار
غم با دو دست خود ز میانم گرفته است
هوش مصنوعی: شادی را کنار بگذار، زیرا غم با دو دست خود مرا در این مهمانی زندگی گرفتار کرده است.
افلاک باز بی سر و پا چرخ می زند
آه دل کدام ندانم گرفته است؟
هوش مصنوعی: آسمان به طرز بینظمی در حال چرخش است و من نمیدانم چه چیزی باعث این اندوه عمیق در دلم شده است.
سلطان غم نگر که سعیدا به زور فکر
اقبال [و] بخت و تخت روانم گرفته است
هوش مصنوعی: برادر غم را تماشا کن، زیرا این سعیدا با قدرت اندیشهام دربارهٔ بخت و سرنوشتم، خواب و آرامش را از من گرفته است.