گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۱۱

به فلک از تن خاکی چو مسیحا رفتم
از دل خم به پریخانه مینا رفتم
منم آن شبنم افتاده که شد آب دلم
تا ز پستی به سوی عالم بالا رفتم
آن حبابم که مکرر به هوای دل خویش
سر ز دریا زدم و باز به دریا رفتم
غوطه در کام نهنگ و دهن شیر زدم
از سر کوی خرابات به هر جا رفتم
چون گهر گرد یتیمی به رخ سنگ نشست
تا من از حلقه اطفال به صحرا رفته
روم اکنون چو عصا راه به پای دگران
من که صد بادیه را سلسله بر پا رفتم
دل چو وحشی است غم از کثرت همراهان نیست
که من این راه به صد قافله تنها رفتم
گرچه بیماری من روی به بهبود گذاشت
دردم این است که از یاد مسیحا رفتم
نرسیدم به مقامی که نباید رفتن
گرچه یک عمر به دنبال تمنا رفتم
اثری از دل خون گشته ندیدم، هر چند
در رگ و ریشه آن زلف چلیپا رفتم
نتوان برق سیه خانه لیلی گردید
به سیه خانه بی مانع سودا رفتم
عاجزم در ره باریک محبت صائب
من که راه کمر مور به شبها رفتم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به فلک از تن خاکی چو مسیحا رفتم
از دل خم به پریخانه مینا رفتم
هوش مصنوعی: من از جسم خاکی خود مانند مسیحا به آسمان صعود کردم و از دل خم، به میخانه‌ای که پر از راز و زیبایی است، رفتم.
منم آن شبنم افتاده که شد آب دلم
تا ز پستی به سوی عالم بالا رفتم
هوش مصنوعی: من همان شبنم هستم که بر زمین افتادم و یارم تبدیل به آب دل شد، تا از پایین‌ترین نقطه به سوی عالم بالا و بالا دست رفتم.
آن حبابم که مکرر به هوای دل خویش
سر ز دریا زدم و باز به دریا رفتم
هوش مصنوعی: من مثل یک حباب هستم که بارها برای نشان دادن آرزوهایم از دریا بیرون آمده‌ام و دوباره به دریا برگشته‌ام.
غوطه در کام نهنگ و دهن شیر زدم
از سر کوی خرابات به هر جا رفتم
هوش مصنوعی: به دل دنیای پر خطر و چالش‌های بزرگ قدم گذاشتم و هر کجا که رفتم، تجربه‌های گوناگون و نتایج متفاوتی را با خود همراه داشتم.
چون گهر گرد یتیمی به رخ سنگ نشست
تا من از حلقه اطفال به صحرا رفته
هوش مصنوعی: زمانی که اشکالی شبیه گوهر یتیم در برابر سنگ قرار گرفت، من نیز از جمع بچه‌ها به دشت رفتم.
روم اکنون چو عصا راه به پای دگران
من که صد بادیه را سلسله بر پا رفتم
هوش مصنوعی: اکنون به‌طرز عصا، به سوی دیگران می‌روم؛ من که توانسته‌ام صدها جاده را پشت سر بگذارم و مسیرهایی را به وجود آورم.
دل چو وحشی است غم از کثرت همراهان نیست
که من این راه به صد قافله تنها رفتم
هوش مصنوعی: دل همچون یک موجود وحشی است و از زیاد بودن همراهان احساس غم نمی‌کند. من این مسیر را به تنهایی و با اراده خود، فارغ از دیگران، طی کرده‌ام.
گرچه بیماری من روی به بهبود گذاشت
دردم این است که از یاد مسیحا رفتم
هوش مصنوعی: هر چند که حال من کمی بهتر شده است، اما درد من این است که دیگر یاد پزشک آسمانی را فراموش کرده‌ام.
نرسیدم به مقامی که نباید رفتن
گرچه یک عمر به دنبال تمنا رفتم
هوش مصنوعی: من به جایگاهی نرسیدم که نباید به آنجا می‌رفتم، هرچند که یک عمر در پی آرزوها و خواسته‌هایم تلاش کردم.
اثری از دل خون گشته ندیدم، هر چند
در رگ و ریشه آن زلف چلیپا رفتم
هوش مصنوعی: هرگز نتوانستم اثری از دل شکسته و زخمی را ببینم، حتی اگر در عمق و اساس آن موهای پیچیده‌ات غوطه‌ور شوم.
نتوان برق سیه خانه لیلی گردید
به سیه خانه بی مانع سودا رفتم
هوش مصنوعی: من نتوانستم به زیبایی و جذابیت خانه لیلی دست یابم، به همین خاطر بدون مانع و مشکل به جستجوی عشق و آرزوهای خود رفتم.
عاجزم در ره باریک محبت صائب
من که راه کمر مور به شبها رفتم
هوش مصنوعی: من در مسیر باریک و دشوار عشق ناتوانم، چون که مانند یک مور که در شب‌ها به سختی می‌رانند، به جلو می‌روم.