غزل شمارهٔ ۵۶۰۹
گر شوی با خبر از سوز دل بیتابم
دم آبی نخوری تا نکنی سیرابم
محرمی نیست در آفاق به محرومی من
عین دریایم و سرگشته تر از گردابم
شور من حق نمک بر همه دلها دارد
نیست ممکن که فراموش کنند احبابم
بس که آلوده عصیان شده ام، می ترسم
که درین گرد زمین گیر شود سیلابم
نبض من چون رگ سنگ است ز جستن ایمن
بس که سنگین شده ز افسانه غفلت خوابم
خامشی داردم از مردم کج بحث ایمن
نیست چون ماهی لب بسته غم قلابم
برگ عیش است مرا باعث غفلت صائب
همچو نرگس برد ایام بهاران خوابم
غزل شمارهٔ ۵۶۰۸: گرچه از مشق جنون خواب پریشان شده امغزل شمارهٔ ۵۶۱۰: رفت آن روز که دامان بهار از دستم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر شوی با خبر از سوز دل بیتابم
دم آبی نخوری تا نکنی سیرابم
هوش مصنوعی: اگر از درد و رنج دلتنگم آگاه شوی، یک لحظه استراحت نکن تا من هم آرامش پیدا کنم.
محرمی نیست در آفاق به محرومی من
عین دریایم و سرگشته تر از گردابم
هوش مصنوعی: هیچ کسی در دنیا نیست که نسبت به بیکسی من احساس همدردی کند. من به شدت پرشور و سرگردان هستم، مانند دریا که درونش پر از تلاطم و تلاطم است.
شور من حق نمک بر همه دلها دارد
نیست ممکن که فراموش کنند احبابم
هوش مصنوعی: شور و شوق من برای دوستانم به قدری قوی است که هیچکس نمیتواند آن را فراموش کند.
بس که آلوده عصیان شده ام، می ترسم
که درین گرد زمین گیر شود سیلابم
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه خیلی در گناه و نافرمانی غرق شدهام، نگرانم که در این دنیا مانند سیلابی که راهش را گم کرده، گرفتار شوم.
نبض من چون رگ سنگ است ز جستن ایمن
بس که سنگین شده ز افسانه غفلت خوابم
هوش مصنوعی: قلب من مانند رگ سنگی است و از حرکت و جنبش دور شده، زیرا به حدی سنگین شدهام که از خواب و غفلت افسانهها ایمن هستم.
خامشی داردم از مردم کج بحث ایمن
نیست چون ماهی لب بسته غم قلابم
هوش مصنوعی: من از صحبت با افرادی که به بحثهای بیمعنا و نادرست علاقه دارند، پرهیز میکنم. چون مانند ماهی که دهانش بسته است، گرفتار غم و مشکلات میشوم.
برگ عیش است مرا باعث غفلت صائب
همچو نرگس برد ایام بهاران خوابم
هوش مصنوعی: سرسبزی و خوشی زندگی باعث شده است که غافل شوم، مانند نرگسی که در خواب بهاری غرق شدهام.