گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸۲۱

به گریه کی ز دل من غبار می خیزد؟
به آب چشم چه گل از مزار می خیزد؟
کند چه نشو و نما نخل ما در آن گلشن
که العطش ز لب جویبار می خیزد
کسی که همچو صدف دامن از جهان چیند
ز دامنش گهر شاهوار می خیزد
چو صبح هرکه دل از مهر صیقلی کرده است
ز سینه اش نفس بی غبار می خیزد
ز تیغها که شکسته است آه در جگرم
نفس ز سینه من زخمدار می خیزد
علم شود به طراوت کسی که چون نرگس
ز خواب ناز به روی بهار می خیزد
ز آتشی که مرا در دل است همچو سپند
هزار ناله بی اختیار می خیزد
شکایت از ستم عشق اختیاری نیست
به تازیانه آتش شرار می خیزد
سپهر شربت بیمار من کند شیرین
به شیره ای که ز دندان مار می خیزد
سپند آتش حسن ترا شماری نیست
اگر یکی بنشیند هزار می خیزد
اگر به سوختگان گرم برخوری چه شود؟
نه شعله نیز به تعظیم خار می خیزد؟
نشان همت والاست وحشت از دو جهان
که این پلنگ ازین کوهسار می خیزد
که چشم کرد دل داغدار صائب را؟
که دود تلخی ازین لاله زار می خیزد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به گریه کی ز دل من غبار می خیزد؟
به آب چشم چه گل از مزار می خیزد؟
هوش مصنوعی: آیا می‌دانید که چرا دل من اینقدر غمگین است و اشک‌هایم به وفور جاری می‌شوند؟ آیا از چشمانم گل‌های زیبایی برمی‌خیزد، همان‌طور که از قبرها گل می‌روید؟
کند چه نشو و نما نخل ما در آن گلشن
که العطش ز لب جویبار می خیزد
هوش مصنوعی: در آن باغی که نخل ما رشد می‌کند، تشنگی از لب جویبار برمی‌خیزد و نشان می‌دهد که شرایط برای زندگی و شکوفایی ما مناسب نیست.
کسی که همچو صدف دامن از جهان چیند
ز دامنش گهر شاهوار می خیزد
هوش مصنوعی: کسی که مانند صدف، زیبایی‌ها و نعمت‌های زندگی را از اطراف خود جمع می‌کند، از وجود او چیزهای ارزشمندی چون جواهر طلایی و گرانبها به دست می‌آید.
چو صبح هرکه دل از مهر صیقلی کرده است
ز سینه اش نفس بی غبار می خیزد
هوش مصنوعی: در آغاز صبح، هر کسی که دلش را از عشق و محبت پاک و صاف کرده باشد، از دلش نفس‌هایی بدون آلودگی و غبار بیرون می‌آید.
ز تیغها که شکسته است آه در جگرم
نفس ز سینه من زخمدار می خیزد
هوش مصنوعی: از درد و رنجی که در دل دارم، ناله‌ای از سینه‌ام بلند می‌شود. زخمی که احساس می‌کنم مانند تیغ‌هایی است که در آن شکسته‌اند.
علم شود به طراوت کسی که چون نرگس
ز خواب ناز به روی بهار می خیزد
هوش مصنوعی: دانش و آگاهی به مانند گل نرگسی است که از خواب شیرین خود بیدار می‌شود و با شادابی در فصل بهار به شکوفایی می‌رسد. این تصویر نشان‌دهنده‌ زیبایی و طراوت علمی است که فردی با عشق و شور به‌دست می‌آورد.
ز آتشی که مرا در دل است همچو سپند
هزار ناله بی اختیار می خیزد
هوش مصنوعی: از دل من آتشی شعله‌ور است که مانند گیاه سپند، هزاران ناله و فریاد بی‌اختیار از من بلند می‌شود.
شکایت از ستم عشق اختیاری نیست
به تازیانه آتش شرار می خیزد
هوش مصنوعی: عشق ستمی است که نمی‌توان از آن شکایت کرد، مانند شعله‌ای که به دل شتابان می‌جوشد و به زودی برافروخته می‌شود.
سپهر شربت بیمار من کند شیرین
به شیره ای که ز دندان مار می خیزد
هوش مصنوعی: عالم هستی به بیماری من طعم شیرینی می‌دهد، به طعم شیره‌ای که از دندان‌های مار بیرون می‌آید.
سپند آتش حسن ترا شماری نیست
اگر یکی بنشیند هزار می خیزد
هوش مصنوعی: آتش زیبایی تو قابل شمارش نیست؛ اگر یک نفر از آن بنشیند، هزاران شعله از آن برمی‌خیزد.
اگر به سوختگان گرم برخوری چه شود؟
نه شعله نیز به تعظیم خار می خیزد؟
هوش مصنوعی: اگر با افرادی که در حال سوختن از عشق یا غم هستند، برخورد کنی، چه پیش می‌آید؟ آیا دل آتشین آنها حتی برای خارها هم تعظیم و احترام قائل نخواهد شد؟
نشان همت والاست وحشت از دو جهان
که این پلنگ ازین کوهسار می خیزد
هوش مصنوعی: همت و اراده او بسیار بالا و بلند است و از دو جهان (دنیا و آخرت) هیچ گونه ترسی ندارد، چرا که این پلنگ از این کوهستان سر برمی‌دارد.
که چشم کرد دل داغدار صائب را؟
که دود تلخی ازین لاله زار می خیزد
هوش مصنوعی: چه کسی به درد دل غمگین صائب توجهی کرده است؟ که از این گلزار تلخ، دودی غم‌انگیز برخاسته است.