غزل شمارهٔ ۳۵۳۷
رفع دلتنگی من نشأه صهبا نکند
هیچ کس غنچه پیکان به نفس وا نکند
از سپر، تیر قضا روی نمی گرداند
سیل از خانه در بسته محابا نکند
گر شود دامن پیراهن یوسف صد چاک
رخنه در پرده ناموس زلیخا نکند
سعی در خون خود از خصم فزونتر دارد
هرکه با دشمن خونخوار مدارا نکند
شود از گوهر عبرت صدفش سینه بحر
دوربینی که نگه خرج تماشا نکند
می کند زلف دراز تو به دلهای حزین
آنچه با خسته روانان شب یلدا نکند
سخن تلخ نگردد به تبسم شیرین
چاره تلخی می قهقه مینا نکند
هرکه چون شانه نسازد دل خود را صد چاک
پنجه در پنجه آن زلف چلیپا نکند
سنگ دارند ز دیوانه دریغ اطفالش
چون ازین شهر کسی روی به صحرا نکند؟
سوز عشق از سر عاشق به مداوا نرود
که علاج تب خورشید مسیحا نکند
می رسد روزیش از عالم بالا صائب
چون صدف هرکه دهن باز به دریا نکند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رفع دلتنگی من نشأه صهبا نکند
هیچ کس غنچه پیکان به نفس وا نکند
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به اندازهی شراب سرخ (صهبا) دلتنگی مرا برطرف کند و هیچکس نمیتواند غنچهدار و شاداب، مانند نفس کشیدن من، مرا شاد کند.
از سپر، تیر قضا روی نمی گرداند
سیل از خانه در بسته محابا نکند
هوش مصنوعی: بدی عاقبت و سرنوشت اجتنابناپذیر است و کسی نمیتواند از آن بگریزد، مانند سیلابی که نمیتواند از در بسته عبور کند.
گر شود دامن پیراهن یوسف صد چاک
رخنه در پرده ناموس زلیخا نکند
هوش مصنوعی: اگر پیراهن یوسف هزار چاک و پارگی هم داشته باشد، نمیتواند باعث شود که زلیخا به ناموس خود آسیب بزند.
سعی در خون خود از خصم فزونتر دارد
هرکه با دشمن خونخوار مدارا نکند
هوش مصنوعی: هر کسی که با دشمن خود سازش نمیکند، بیشتر از دشمنش نسبت به خودش تلاش و کوشش میکند.
شود از گوهر عبرت صدفش سینه بحر
دوربینی که نگه خرج تماشا نکند
هوش مصنوعی: اگر کسی از گوهر عبرت در صدف خود استفاده کند، مانند دریا است که به دوربینی تبدیل میشود که برای تماشای زیباییها هیچ هزینهای نمیپردازد.
می کند زلف دراز تو به دلهای حزین
آنچه با خسته روانان شب یلدا نکند
هوش مصنوعی: زلفهای بلند تو به دلهای غمگین اثر میگذارد، به گونهای که هیچ چیز دیگری در شب یلدا نمیتواند این کار را انجام دهد.
سخن تلخ نگردد به تبسم شیرین
چاره تلخی می قهقه مینا نکند
هوش مصنوعی: سخنان تلخ و ناگوار را میتوان با لبخند و خوشرویی شیرین کرد، اما نمیتوان تلخی را با خندهای از مینا و زیباییهایش پوشاند.
هرکه چون شانه نسازد دل خود را صد چاک
پنجه در پنجه آن زلف چلیپا نکند
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش را مثل شانه مرتب نکند، نمیتواند با زلفهای پیچیده و زیبا ارتباط برقرار کند.
سنگ دارند ز دیوانه دریغ اطفالش
چون ازین شهر کسی روی به صحرا نکند؟
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره میشود که برخی افراد سنگدل و بیرحم مانند دیوانهای هستند که به فرزندان خود نیز رحم نمیکنند. این رفتار نشاندهندهی سختی و ظالمی در جامعه است. سوال میشود که چرا کسی از این شهر به سمت دشت و بیابان نمیرود و درواقع به نوعی انتقاد از وضعیت موجود و ترس از مواجهه با مشکلات اجتماعی و انسانی است.
سوز عشق از سر عاشق به مداوا نرود
که علاج تب خورشید مسیحا نکند
هوش مصنوعی: عشق و شوقی که در دل عاشق وجود دارد، به راحتی درمان نمیشود، چرا که حتی درمانگر بزرگ نیز قادر به درمان تب ناشی از تابش خورشید نیست.
می رسد روزیش از عالم بالا صائب
چون صدف هرکه دهن باز به دریا نکند
هوش مصنوعی: روزی هر کسی از عالم بالا به او میرسد، مانند صدف که فقط به این شرط که دهنش را به دریا باز کند، میتواند جواهرات را به دست آورد.