گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۷۰

هرکه اینجا ز جگر آه ندامت نکشد
نفس صاف ز دل صبح قیامت نکشد
هرکه خواهد که گرانسنگ بود میزانش
به که امروز سر از سنگ ملامت نکشد
تا ازان یار سفر کرده نگیرد خبری
اشک ما پای به دامان اقامت نکشد
نفس سوخته عشق ز پا ننشیند
تا گلاب از گل خورشید قیامت نکشد
سایه عشق گران است، عجب نیست اگر
سرو در زیر پر فاخته قامت نکشد
کرده ام خنده به ارباب ملامت صائب
اره چون بر سر من سین سلامت نکشد؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرکه اینجا ز جگر آه ندامت نکشد
نفس صاف ز دل صبح قیامت نکشد
هوش مصنوعی: هرکس در اینجا درد و پشیمانی را از دل خود تصویر نکند، در روز قیامت نمی‌تواند با قلبی پاک و صاف نفس بکشد.
هرکه خواهد که گرانسنگ بود میزانش
به که امروز سر از سنگ ملامت نکشد
هوش مصنوعی: هر کس می‌خواهد ارزش و مقام بالایی داشته باشد، بهتر است امروز از انتقاد و سرزنش دیگران ناراحت و مجروح نشود.
تا ازان یار سفر کرده نگیرد خبری
اشک ما پای به دامان اقامت نکشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که از آن یارِ رفته خبری نگیریم، اشک‌های ما بر دامان ما نخواهد نشست و آرام نخواهد گرفت.
نفس سوخته عشق ز پا ننشیند
تا گلاب از گل خورشید قیامت نکشد
هوش مصنوعی: عشق آتشینی که در دل فرد سوخته‌ای وجود دارد، هرگز او را تسلیم و بی‌تحرک نمی‌کند، تا زمانی که زیبایی و جلال روز قیامت به حقیقت بپیوندد و گلابی از گلستان آن روز به دست آید.
سایه عشق گران است، عجب نیست اگر
سرو در زیر پر فاخته قامت نکشد
هوش مصنوعی: عشق بسیار ارزشمند و سنگین است، بنابراین طبیعی است که در زیر حضور آن سایه، حتی درختان بلند هم نتوانند ایستادگی کنند و رشد کنند.
کرده ام خنده به ارباب ملامت صائب
اره چون بر سر من سین سلامت نکشد؟
هوش مصنوعی: خود را به شادابی و خنده مشغول کرده‌ام، در حالی که دیگران به من ایراد می‌گیرند. اما آیا این موضوع مهم است وقتی که کسی نمی‌تواند بر سر من سایه‌ای از سلامتی بیفکند؟