غزل شمارهٔ ۳۴۶۴
دل پیران کهنسال غمین می باشد
قامت خم شده را داغ نگین می باشد
در دل هرکه بود خرده رازی مستور
همچو دریای گهر تلخ جبین می باشد
از لب ساغر می راز تراوش نکند
ساکن کوی خرابات امین می باشد
یاد رخسار تو هم آتش بی زنهارست
رتبه حسن گلوسوز همین می باشد
خال در کنج لب و گوشه چشم است مقیم
دزد پیوسته طلبکار کمین می باشد
دهن خویش مکن باز به دریا صائب
که غذای صدف از در ثمین می باشد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل پیران کهنسال غمین می باشد
قامت خم شده را داغ نگین می باشد
هوش مصنوعی: دلهای پیر و سالخورده، غمگین و دلشکسته هستند. کسانی که قامتشان خمیده شده، نشان و علامتی از درد و اندوه را همچون نگین در دل دارند.
در دل هرکه بود خرده رازی مستور
همچو دریای گهر تلخ جبین می باشد
هوش مصنوعی: در دل هر کسی یک راز کوچک پنهان است که مانند دریا از جواهرات تلخ و غم انگیز متراکم میباشد.
از لب ساغر می راز تراوش نکند
ساکن کوی خرابات امین می باشد
هوش مصنوعی: اگر نوشیدنی راز عشق را از لب جام فشاند، پس سزاوار است که آن راز در محلهی خراباتیها پنهان بماند.
یاد رخسار تو هم آتش بی زنهارست
رتبه حسن گلوسوز همین می باشد
هوش مصنوعی: سخن از شوق و محبت به چهره توست که همچون آتش بیوقفه و بدون امنیت میسوزد. زیباترین ویژگی تو همین است که دل را میسوزاند.
خال در کنج لب و گوشه چشم است مقیم
دزد پیوسته طلبکار کمین می باشد
هوش مصنوعی: دانهای که در کنج لب و گوشه چشم قرار دارد، همیشه به دنبال دزد است و در حالت آمادهباش به سر میبرد.
دهن خویش مکن باز به دریا صائب
که غذای صدف از در ثمین می باشد
هوش مصنوعی: دهانت را به دریا نبر، صائب؛ زیرا که غذای صدف از در بسیار ارزشمند به دست میآید.