غزل شمارهٔ ۲۹۹۱
زخونم رنگ آن رخساره گلگون نمی گیرد
که چون تیغ آبدار افتاد رنگ خون نمی گیرد
ز الفت خوابگاه وحشیان شد دامن مجنون
همان لیلی زشوخی انس با مجنون نمی گیرد
غبار هستی همت بلندان غیرتی دارد
که وقت تنگدستی دامن گردون نمی گیرد
مگر از خود بر آرد آب این تبخاله خونین
وگرنه تشنه ما آب از جیحون نمی گیرد
بغیر از بیخودی دارالامانی نیست عالم را
عبث در خلوت خم جای افلاطون نمی گیرد
مرا نظاره خوبان به حال خویش می آرد
خمار من شرابی جز لب میگون نمی گیرد
چنان از روی لیلی آتشین شد دامن صحرا
که مجنون چون سپند آرام در هامون نمی گیرد
چنان برده است حرص زر قرار از جان بیتابش
که استقرار در زیر زمین قارون نمی گیرد
خمار چشم لیلی نشکند از ساغر دیگر
تماشای غزالان راه بر مجنون نمی گیرد
زصد مصرع یکی را می کند خوش طبع ما صائب
زمین سرکش ما نخل ناموزون نمی گیرد
غزل شمارهٔ ۲۹۹۰: دل آزاده را هرگز غم عالم نمیگیردغزل شمارهٔ ۲۹۹۲: چه دارد عالم فانی که استغنا توانم زد؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زخونم رنگ آن رخساره گلگون نمی گیرد
که چون تیغ آبدار افتاد رنگ خون نمی گیرد
هوش مصنوعی: رنگ چهرهام هرگز با خونم تغییر نمیکند، زیرا مانند تیغی که در آب افتاده، خون رنگی به خود نمیگیرد.
ز الفت خوابگاه وحشیان شد دامن مجنون
همان لیلی زشوخی انس با مجنون نمی گیرد
هوش مصنوعی: به دلیل محبت و دوستی، دامن مجنون تحت تأثیر لیلی قرار گرفت، اما لیلی از شوخی و نزدیکی با مجنون امتناع میکند.
غبار هستی همت بلندان غیرتی دارد
که وقت تنگدستی دامن گردون نمی گیرد
هوش مصنوعی: غبار وجود و دنیای مادی، برای انسانهای بلند همت و با شخصیت، به مانند مانعی است که در زمان سختی و تنگدستی، سرنوشت و شرایط زندگی آنان را تحت تأثیر قرار نمیدهد. آنها در شرایط دشوار نیز به عظمت و کرامت خود پایبند هستند و نمیگذارند که مشکلات زندگی، به آنها لطمه بزند.
مگر از خود بر آرد آب این تبخاله خونین
وگرنه تشنه ما آب از جیحون نمی گیرد
هوش مصنوعی: تنها از خود انسان است که میتواند از احساسات و دردهایش مایعی بگیرد؛ در غیر این صورت، اگر کسی تشنه باشد، نمیتواند از جیحون، که نماد آبی زلال و فراوان است، آب دریافت کند.
بغیر از بیخودی دارالامانی نیست عالم را
عبث در خلوت خم جای افلاطون نمی گیرد
هوش مصنوعی: تنها بیخودی است که میتواند آرامش و پناهگاهی برای انسان ارائه دهد، و گرنه در این دنیا هیچ چیز دیگر نمیتواند چنین حالتی به انسان بدهد. فضای تنهایی و انزوا نیز نمیتواند جایگاه افلاطون، آن فیلسوف بزرگ، باشد.
مرا نظاره خوبان به حال خویش می آرد
خمار من شرابی جز لب میگون نمی گیرد
هوش مصنوعی: نگاه کردن به زیباییها حال مرا خراب میکند و هیچ جرعهای از شراب خوشمزهتری جز لبهای معشوقهام نمینوشم.
چنان از روی لیلی آتشین شد دامن صحرا
که مجنون چون سپند آرام در هامون نمی گیرد
هوش مصنوعی: چنان دامن صحرا از زیبایی لیلی مشتعل و درخشان شد که مجنون، مانند گیاهی که در بیابان نمیتواند آرام بگیرد، نتوانست در آنجا آرامش پیدا کند.
چنان برده است حرص زر قرار از جان بیتابش
که استقرار در زیر زمین قارون نمی گیرد
هوش مصنوعی: حرص و طمع به طرز عجیبی جان او را به شدت آشفته کرده است، به گونهای که حتی زندگی در ثروتمندترین مکان زیر زمین نیز نتوانسته او را آرام کند.
خمار چشم لیلی نشکند از ساغر دیگر
تماشای غزالان راه بر مجنون نمی گیرد
هوش مصنوعی: نگران نباش، دیدن زیباییهای دیگر نمیتواند تأثیر چشمهای لیلی را کم کند و محبتی که مجنون به غزالان دارد، نمیتواند از عشق او به لیلی بکاهد.
زصد مصرع یکی را می کند خوش طبع ما صائب
زمین سرکش ما نخل ناموزون نمی گیرد
هوش مصنوعی: ما به دنبال زیبایی و طراوت در هنر هستیم، اما گاهی اوقات در مواجهه با واقعیات سخت زندگی، نمیتوانیم به راحتی با ناهماهنگیها و چالشها کنار بیاییم.