غزل شمارهٔ ۸۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل ۸۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۸۰ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل ۸۰ به خوانش سعیده تهرانینسب
غزل ۸۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل ۸۰ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۸۰ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۸۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۸۰ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۸۰ به خوانش امیر اثنی عشری
حاشیه ها
با سلام
فکر میکنم در بیت 5ام (بیانست) صحیح باشه...
چنین توصیفات لطیف سعدی از نامه ای که برایش فرستاده شده واقعا جای تفکر داره...
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
خرم تن او که چون روانش
از تن برود سخن روانست
این غزل هم به نظر درباره خود سعدی و نظم و نثر روان اوست وقتی که شروع به باز کردن و خواندن گلستان و بوستان وغزلهای او میکنیم که در قالب باز کردن نامه دوست سروده است
با سلام سعدی در ایت غزل میگوید این من نیستم که شیرین و لطیف صحبت میکنم همه اوست (معلوم شد این حدیث شیرین ..... کز منطق ان شکر فشان است )
با سلام
بر طبق نسخه مرحوم محمد علی فروغی مصرع دوم بیت پنجم اینگونه است:
وین خود چه کفایت بیانست
-حرف "ن" در واژه بیان، جا افتاده است.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
سلام...برداشتهای نادرست جناب شایق هم جالب توجه است..ویا ایشان معانی را که از متن برمی اید به کلی کنار می گذارند و هر ان چه خود دوست دارند از ان برداشت می کنند ...اگر با خود نگاه می داشتند موردی نبود ..اما چنین نوشتن مخاطب مبتدی چون من که حاشیه ها را می خوانم به لحاظ معنی شناختی گمراه می کند...کمی توجه به معنی ابیات و رابطه ان با سایر ابیات داشته باشید جناب شایق و ابیاتی که اشکارا زمینیست به اسمان وصل نکنید .
این خط شریف از آن بنان است( دست خط شریف اوست، جای سرانگشتان او را دارد)
وین سخن شیرین از دهان اوست ( وین نقل حدیث از آن دهان است).
و در بیت ششم راز آشگار میکند:
معلوم شد ، این حدیث شیرین
کز منطق آن شکر فشان است
با سلام.من سوالی داشتم در مصرع دوم بیت اول نقل را(نُقل)بخوانیم یا(نَقل)؟ممنون میشم پاسخ بدین
من دو منبع را نگاه کردم. شرح غزلیات سعدی فرح نیازکار و کلیات سعدی حسین استادولی و بهاء الدین اسکندری، هر دو «نُقل» را صحیح میدانند و اعتقاد دارند در این مصرع «سخن» به خاطر شیرینی به «نُقل» تشبیه شده است.
غزل ۸۰
وزن مفعول مفاعلن مفاعیل
بیت اول
این خط شریف از آن بنان است
وین نُقل حدیث از آن دهان است
۱_ این نوشته ء زیبا کار سر انگشتان هنرمند اوست و این سخن شیرین از آن دهان بر آمده است .
[ شریف : با قدر و ارزش / بنان : انگشت و سر انگشت ./ تناسب : خط، بنان / تشبیه : حدیث به نُقل ( اضافه ء تشبیهی )
بیت دوم
این بوی عبیر آشنایی
از ساحت یار مهربان است
۲_این بوی خوش آشنایی از جایگاه آن یار مهربان بر می خیزد و به مشام می رسد .
[ عبیر : نام خوشبویی است که از صندل و گلاب و مُشک سازند . /آشنایی : عشق و دوستی / ساحت : ناحیه و درگاه ./ تشبیه : آشنایی به بوی عبیر (اضافهء تشبیهی ) ]
بیت سوم
مُهر از سر نامه برگرفتم
گفتی که سر گلابدان است
۳_ هنگامی که مُهر از سر نامه بر داشتم و آن را گشودم ، آنچنان معطر بود که گویی سر گلابدان را برداشته ام .
[ مُهر : نشان / گفتی : قید است ، گویا ، همانا ، به درستی ]
بیت چهارم
قاصد مگر آهوی ختن بود
کش نافهٔ مشک در میان است
۴_ گویی ، پیام آور آهوی ختنی بود که به جای نامه نافه بر میان بسته بود .
[قاصد : پیک / ختن : شهری در ترکستان چین که به داشتن آهوی مشک معروف است .،/ مگر : قید تاکید است ،همانا ، یقینا / میان : کمر بند ، آنچه از جنس دوال و جز آن که گرد کمر بندند ./ تشبیه : قاصد به آهوی ختن تشبیه شده است / آرایه ء استخدام : در میان است ۱_ برای قاصد شال و کمربند که نامه در آن گذاشته می شده است ۲_ برای آهوی ختن ، ناف آن ]
بیت پنجم
این خود چه عبارت لطیف است
وین خود چه کفایت بیان است
۵_ شگفتا از این تعبیرهای لطیف و زیبایی که در نامه به کار رفته است !وه از این کمالی که در بیان او دیده می شود .!
[ عبارت : طرز بیان ، طریقه ء ادای سخن ،انشا / کفایت بیان : لیاقت و شایستگی ، فصاحت و زبان آوری ، هوشیاری و زیرکی در کلام و سخن .]
بیت ششم
معلوم شد این حدیث شیرین
کز منطق آن شکرفشان است
۶_ سرانجام دریافتم که این سخنان شیرین از منطق آن یار شکر فشان تراویده است .
[ معلوم شدن : دانسته و واضح و آشکار شدن / منطق : سخن و گفتار ./ کنایه : شکر فشان ( شیرین سخن )
بیت هفتم
این خط به زمین نشاید انداخت
کز جانب ماه آسمان است
۷_ شایسته نیست که این خط مقدس بر زمین افکنده شود ؛ زیرا این نوشته از جانب ماه آسمان رسیده است
[ خط : نوشته / نشاید : از مصدر شایستن ، شایسته و زیبنده نیست ./ تضاد : زمین ،آسمان / استعارهء مصرحه : ماه آسمان ( معشوق و نگارنده ء نامه ) / به نظر می رسد که شاعر در تقدس خط چهره ء معشوق غلو کرده و آن را مقدس دانسته است و همین مطلب ذهن را متبادر به تقدس خط قرآن می نماید که مسلمانان هر گاه در راه خط قرآن را روی زمین می دیدند ، برداشته در شکاف دیوارها می گذاشتند تا زیر دست و پا نماند ]
بیت هشتم
روزی برود روان سعدی
کاین عیش نه عیش جاودان است
۸_ روان سعدی روزی به سرای باقی خواهد شتافت ؛ زیرا این زندگی و شادمانی جاودانه و ابدی نیست .
[ عیش : زندگی ، خوشی و شادمانی ]
بیت نهم
خرم تن او که چون روانش
از تن برود سخن روان است
۹_ خوشا به حال کسی که وقتی جان از تنش بیرون می رود ، سخن او همچنان در میان مردم ، زنده و جاری است .
[ تن او : شخص او ( سعدی ) / جناس تام : روان ( روح ) ، روان ( جاری ) .]
منبع : شرح غزلهای سعدی
دکتر محمدرضا برزگر خالقی
دکتر تورج عقدایی
سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟
از گلستان ِ ما بِبَر طبقی
شاد و تندرست باشید .