گنجور

غزل شمارهٔ ۷۶

یارا بهشت صحبت یاران همدم است
دیدار یار نامتناسب جهنم است
هر دم که در حضور عزیزی برآوری
دریاب کز حیات جهان حاصل آن دم است
نه هرکه چشم و گوش و دهان دارد آدمی‌ست
بس دیو را که صورت فرزند آدم است
آن است آدمی که در او حُسنِ سیرتی
یا لطف صورتی‌ست، دگر حشو عالم است
هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده‌ام
جز بر دو روی یار موافق که در هم است
آنان که در بهار به صحرا نمی‌روند
بوی خوش ربیع بر ایشان مُحَرَّم است
وان سنگ‌دل که دیده بدوزد ز روی خوب
پندش مده که جهل در او نیک محکم است
آرام نیست در همه عالم به‌اتفاق
ور هست در مجاورتِ یارِ مَحْرَم است
گر خون تازه می‌رود از ریش اهل دل
دیدار دوستان که ببینند مرهم است
دنیا خوش است و مال عزیز است و تن شریف
لیکن رفیق بر همه چیزی مقدم است
مُمسِک برای مال همه‌ساله تنگ‌دل
سعدی به روی دوست همه‌روزه خرم است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل ۷۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۷۶ به خوانش علی نظیری
غزل ۷۶ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۷۶ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۷۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل ۷۶ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۷۶ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۷۶ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۷۶ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۷۶ به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1390/07/11 11:10
سید مصطفی حسینی

در بعض از نسخ این بیت نیز مشاهده گردیده است
دیگر مرا معامله با هیچکس نماند
بیعی که بی حضور تو کردم اقالتست

1391/05/16 13:08
علی محمدی

اقالت چگونه با خرم و مقدم قافیه شود؟ این پاره هیچ ربطی به این غزل ندارد.

1392/07/13 11:10

2. بیت زیبای زیر را به یاد می آورد:
گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی
حاصل عمر آن دم است، باقی ایام رفت
6. نکته جالب در مورد این بیت این است که سعدی از «محرم» به عنوان ماه عزا یاد می کند.

1402/06/09 00:09
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

آنان که در بهار به صحرا نمی‌روند
بوی خوش ربیع بر ایشان مُحَرَّم است
مُحَرَّم اسم فاعل در باب تفعیل است به معنی حرام شده
البته دارای ایهام نیز می‌باشد و اشاره به ماه محرم دارد که اولین ماه قمری است
ربیع نیز ایهام دارد و اشاره به ماه سوم و چهارم قمری است
درست است که ماه‌های قمری زمانشان در فصل‌ها تغییر می‌کند اما در زمان جاهلیت چیزی به آخر سال‌ها اضاف می‌کردند تا تغییر ماه‌ها در سال‌های مختلف برای تجارتشان مشکل ایجاد نکند.
اما در هر حال ارتباطی با ماه عزاداری ندارد به آن شکل که ما در ذهن داریم.

1393/07/21 23:10
احمد

منظور از محرم در این بیت حرام بودنست نه ماه عزا .

1393/10/14 15:01
دکتر هاتف سیاه کوهیان

در بیت:
آنان که در بهار به صحرا نمی‌روند
بوی خوش ربیع بر ایشان محرمست
استاد سخن سعدی، با مهارت تمام کلمه ربیع و محرم به کار گرفته و کلمه محرم در این بیت فقط معنی«حرام » را افاده نمی کند. بلکه کلمه محرم در یک افق دلالت فرهنگی ایرانی در برابر کلمه «ربیع» بکار برده شده است ، در این بیتکلمه ربیع دال بر بسط و سرور بوده و کلمه محرم علاوه بر مفهوم حرام، معنایی مرتبط با حزن و ملال و قبض دارد. و گرنه مصرع دوم می توانست به این شکل هم باشد:
بوی خوش بهار بر ایشان محرمست.
پس سعدی کلمات «محرم و ربیع» را را از سر عمد در تقابل با یکدیگر آورده است در غیر این صورت اگر فرض کنیم که ربیع در این بیت به معنای بهار و محرم به معنای حرام باشد، بیت فاقد لطفت و زیبایی پیشین خواهدبود.

1394/02/01 21:05

بیت:
آن سنگ دل که دیده بدوزد ز روی خوب
پندش مده که جهل در او نیک محکم است
یاد آور چنین ابیات زیبایی هست:
سعدیا پیکر مطبوع برای نظر است
ور نبیند چه بود فایده چشم بصیر
من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم
چه کنم نمی توانم که نظر نگاه دارم
مرا شکیب نمی باشد ای مسلمانان
ز روی خوب، لکم دینکم ولی دینی
سر و چشمی بدین خوبی تو گویی چشم از او برگیر
برو کین وعظ بی معنی مرا در سر نمی گیرد
(البته بیت آخر از حافظ هست)

1394/06/18 12:09
وشایق

با سلام (ممسک برای مال همه ساله تنگ دل سعدی به روی دوست همه روزه خرمست ) یعنی دنیا دوست همیشه یا غم از دست رفتن را می خورد یا غم اینکه چیزی بدست نیاورده را اما سعدی عاشق فارغ از دنیا و عقبی به یاد دوست همیشه شاد و خرم است (فاش می گویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان ازادم )

1396/04/03 02:07
احمد

بوی خوش ربیع بر ایشان محرم است
با توجه به اینکه در روزگار سعدی اکثریت ایرانیان سنی مذهب بوده اند و ماه محرم به عنوان ماه عزا در آندوره وجود نداشته است پس منظور استاد سخن از محرم به معنای ماه عزا نیست بلکه با توجه به اینکه محرم یکی از چهار ماه حرام میباشد سعدی از آن به عنوان حرام بودن استفاده کرده .

1397/08/02 08:11
نادر..

نی هر که چشم و گوش و ...

1397/09/05 01:12
مرصاد

یارا بهشت صحبت یاران همدمست
دیدار یار نامتناسب جهنمست به قول حافظ باغ بهشت و سایه طوبی قصر نور باخاک کوی دوست برابر نمیکنم به به

1398/05/30 12:07
امیر

دوستانی که محرم را به معنای حرام گرفته اند، توجه نکرده اند که در ماههای حرام، که محرم یکی از آنها است، جنگ و خونریزی حرام است، نه عیش و نوش. پس اگر محرم تنها به معنای ماه حرام استفاده شده باشد، و ربیع به معنای ماه حلال، در تقابل به این معنا می رسیم که در ربیع ماهی است که جنگ و خونریزی در آن حلال است. حاشا و کلا!
در سیاق خود این شعر، و اشعار دیگر سعدی و حتی دیگر شعرا، ربیع نماد شادی و شادخواری است، و تقابل محرم و ربیع بیش از هر چیز یاداور همین معناست که محرم ماه حزن و اندوه است.

1399/02/20 08:04
موسی عطازاده

درمصرع «بوی خوش ربیع بر ایشان محرم است» با توجه به شواهد تاریخی، اشاره به عزای محرم نیست، بلکه فقدصرفا از معنای لغوی محرم که حرام بودن را می رساند استفاده شده است.

1399/02/20 22:04
علی

اساتید محترم در مورد معنای بیت پنجم: «هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده ام جز بر دو روی یار موافق که در همست»سخنی و کلامی بفرمایید.

1399/02/21 08:04
nabavar

گرامی علی
هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده‌ام
جز بر دو روی یار موافق که در همست.
یاری را می پسندم و حسرتِ به جای او بودن را می خورم که دو روی خوش را با هم دارد،
یک روی زیبا و دلنشین در ظاهر و روی دیگرش باطنی باصفا و بی پیرایه است

1399/02/19 01:05
جاوید

در بیت:
آنان که در بهار به صحرا نمیروند
بوی خوش ربیع بر ایشان محرمست
واژه های بهار، صحرا، ربیع و محرمست واژه های پایه ای هستند که آهنگ آرام و لطیف این بیت را مسازند و باین اعتبار محرمست بدون تشدید میباشد.

1399/03/10 04:06
سعیده تهرانی نسب

معنی :
این است که فقط وقتی می بینم دو یار موافق روبروی همدیگر قرار دارند حسرت شان را میخورم.

1399/07/21 17:10
روح اله

یا لطف سیرت است، دگر حسن عالم است
حشو عالم است معنی نداره در نسخه ای که خودتون هم قرار دادین نوشته حسن عالم است
یعنی خوبی واقعی به سیرت هست و صورت لطف خدا و عالم هست و ملاک آدمیت نیست

1399/11/28 12:01
امیر

با سلام منظور از صحرا در این شعر چیست؟

1399/11/31 16:01
م.م.سپهر

جناب روح‌اله
اتفاقا بیت فوق با واژة «حسن» کاملا خالی از معنا و مفهوم و زیبایی می‌شود. بیت فوق را برایتان معنا می‌کنم که مفهوم «حشو عالم» برایتان روشن شود:
در واقع آدم آن کسی است که ذاتی نیک یا رویی خوب و زیبا داشته باشد، از این دو گروه که گذشت دیگر آدمیان (یعنی آن کسانی که نه صورت زیبایی دارند نه سیرت پسندیده‌ای) در عالم اضافی و بیهوده‌اند.
«حشو» در لغت به معنای آن چیزی‌ست که درون چیزی را با آن پر کنند(مانند درون لایه‌های لباس، که معمولا چیزی بی‌ارزش است) یا به معنای مردم فرومایه و پست است و یا به معنای کلام بیهوده و زایدی که نبودش به مقصود گوینده خللی وارد نمی‌کند و اضافی است (البته حشو هم انواع قبیح و ملیح دارد که ازین مقال و مجال خارج است). پس همانطور که عرض کردم، منظور سعدی بزرگوار از حشو عالم، قسمت های اضافی و بیهوده و مردمان پست بوده است؛ چه ایشان کسی که سیرت پسندیده یا صورتت زیبا نداشته باشد را آدم (یا اقلا آدمی قابل اعتنا) در شمار نمی‌کرده‌اند. این مفهوم صورت و سیرت خوب و زیبا در مجال‌های مختلف و با تاکیدهای گوناگون بسیار در آثار استاد سخن و دیگر شعرای پیش از او به کار رفته است. اینک شاهدی از غزل آغازین دیوان مشار الیه:
اکبر و اعظم، خدایِ عالَم و آدم صورت خوب آفرید و سیرت زیبا
پاینده باشید.

1399/11/12 01:02
گلناز

بزرگواران علی و ناباور
منظور از بیت :
هرگز حسد نمی برم و ....
این است که :
هرگز حسادت نکردم و حسرت بر چیزی و حالتی نداشته ام، جز بر آن زمان و آن حالت که دو نفر همراه و هم فکر ، رو در روی یکدیگر نشسته اند و همصحبت یکدیگر شده اند.
شاهد مثال آن هم مصرع اول از بیت اول که شاعر موضع اش را صراحتا اعلام کرده و می فرماید : یارا! بهشت، صحبت یاران هم دم است.
پس این حالت را معادل با بهشت دانسته.

1399/11/12 03:02
nabavar

گرامی گلناز بانو
با سپاس فراوان از شما که مرا به اشتباهم واقف کردید
این دو بیت پشت سر هم:
آنست آدمی که در او حسن سیرتی
یا لطف صورتیست دگر حشو عالمست
هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده‌ام
جز بر دو روی یار موافق که در همست
و اشاره به یار و نه یاران، مرا بر آن داشت که چنین تعبیری را مناسب بدانم.
گفتار شما متین است و در خور
پایدار باشید بر دوام

1399/11/12 21:02
ناصر

فرهیخته دوستان گلناز و ناباور
بر فروتنیِ ناباور عزیز آفرین می گویم که نَفَسِ گناز را شهید نکرد و از حق خود گذشت
آنست آدمی که در او حسن سیرتی
یا لطف صورتیست دگر حشو عالمست
هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده‌ام
جز بر دو روی یار موافق که در همست
خانم گلناز عزیز درین دو بیت سعدی از دو فرد صحبت نمیکند که نظر به یک نفر دارد. می گوید آدمی آنست که در عین صورت زیبا از لطافت سیرت نیکو برخوردار است و این با توضیح ناباور گرامی کاملاً مطانق است، یار موافق دو رو دارد یکی سیرت زیبا و دیگری روی نیکو همراه با لطافت
با پوزش از جسارت

1400/01/31 10:03
صدراله زحمتکش

تصور میکنم از عبارت دو روی یار موافق در این بیت:
هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده ام جز یر دوروی یار موافق که در هم است
دو معنا قابل برداشت است .اول کنایه از عشق و دلدادگی دو دلداده که در آغوش هم رفته اند و دوم یکرنگی و صداقت دوست.یعنی دوست و یاری که دورنگی و دورویی ندارد و هردو رویش یکی است!

1401/01/25 04:03
احسان چراغی

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی

جز بر آنکه دارد با دلبری وصالی

 

این بیت تکرار بیت پنجم این غزل است

1401/02/21 22:04
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

در مصرع

وان سنگ دل که دیده بدوزد ز روی خوب

سنگدل باید سرهم نوشته شود چون یک کلمه است

1401/06/30 21:08
فاطمه زندی

وزن: مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلاتْ (بحر مضارع مثمّن اخرب مکفوف مقصور)

١. صحبت: مصاحبت و هم‌نشینی / نامتناسب: ناسازگار، بد خو

تضاد: بهشت، جهنم / تشبیه: صحبت یاران همدم به بهشت و دیدار یار نامتناسب به جهنم مانند شده است/ جناس زاید: یارا، یاران.

معنی: ای دوست، هم‌نشینی با یاران موافق همچون بهشت، دلنشین و مواجهه با دوستان ناساز، همانند جهنم، سوزان و تباه کننده است.

٢. دم برآوردن: نفس کشیدن / دریاب: غنیمت بدان.

نوعی ردّالصّدر علی العجز: دم / ایهام: دم (دوم) ١-نفس ٢-لحظه

معنی: هر نفسی که در پیش یار عزیزی میکشی آن را غنیمت بشمار زیرا نتیجه زندگی آن نفس و لحظه است.

آدمی: آدمیزاد، انسان / دیو: موجودی است وهمی و هولناک که او را به صورت انسانی بلندقامت و زشت و دارای شاخ و دم تصور کرده اند که قادر به انجام کارهای فوق العاده ای است و در اینجا استعاره از آدم پلید و شیطان صفت است، شیطان.

جناس زاید: آدمی، آدم / ایهام تضاد: واژه <آدم> در معنی < حضرت آدم > که در اینجا مراد نیست. با < دیو > به معنی <شیطان> / تناسب: چشم، گوش، دهان / ایهام تناسب: بین <صورت> در معنای چهره با < چشم، گوش و دهان >

1401/06/30 21:08
فاطمه زندی

معنی: هر کس که چشم و گوش و دهان داشته باشد، آدم نیست چرا که بسیاری در توهم انسان به شکل آدمیزاداند.

۴. حشو: آگنه، آنچه از قسم پنبه و پشم و جز آن در بالش و لحاف و جامه پر کنند، زاید و بی مصرف، مردم پست و فرو مایه، و در اینجا معنی اخیر مراد است.

تضاد: سیرت، صورت

معنی: کسی که خوش باطن و زیبا چهره باشد، آدم است. بقیه کسانی که چنین ویژگی هایی ندارند در عالم موجوداتی زاید و بی مصرف هستند.

۵. دو روی یار موافق: دو صورت یار هم‌دل و سازگار / درهم: باهم و بایکدیگر

معنی: هرگز در دنیا جز برلحظه ای که دو یار موافق رویاروی شوند و به هم نگرند حسرت نبرده و حسادت نورزیده ام.

۶. ربیع: بهار / محرم: حرام شده

ایهام تبادر: بین <ربیع و محرم> هر دو در معانی غیرمنظورشان، یعنی <ماه های قمری> متناسب‌اند.

معنی: آن انسان های بی ذوقی که در بهاران به باغ و صحرا نمی‌روند، بوی خوش بهار بر آنان حرام شده است. 

٧. خوب: زیبا / نیک: قید است، سخت، بسیار

معنی: آن انسان سنگ‌دلی را که از دیدن محبوب زیباروی چشم ببندد، نصیحت مکن زیرا نادانی در او صفت راسخ و محکمی است.

٨. آرام: امنیت و آرامش / به اتفاق: به نظر و عقیده همه / مجاورت: نزدیکی و همسایگی / مَحرَم: هم‌دل و رازدار

معنی: همه در این امر متّفق القول‌اند که در دنیا آرامشی وجود ندارد یا اگر وجود داشته باشد فقط درکنار دوست هم‌دل و رازدار است.

٩. خون تازه: خون جهنده و گرم / ریش: زخم / دیدار: چهره / مَرهم: دارویی که بر جراحت نهند

تضاد: ریش، مرهم / جناس اشتقاق: دیدار، بیند

معنی: اگر در دل مجروح عارفان و عاشقان خون تازه جریان داشته باشد، یعنی اگر زخم دل آنان تازه باشد به محض اینکه چهره دوست را مشاهده کنند این دیدار مرهم دل بیمار آنان خواهد شد.

١٠. رفیق: یار و دوست / مقدم: برتر

معنی: نعمت های دنیوی نیکوست، ثروت گران قدر است و جسم آدمی ارزشمند، اما یک دوست موافق بر هرچیز دیگری ترجیح دارد.

١١. ممسک: امساک کننده، خسیس و بخیل / خرم: شادمان، خوشبخت

جناس لاحق: مال، سال

معنی: انسان بخیل برای بدست آوردن ثروت در تمام طول سال غمگین است، اما سعدی با دیدن روی دوست درتمام روزها شادمان است.

منبع :شرح غزل های سعدی 

#دکتر محمدرضا برزگز خالقی 

#دکتر تورج عقدایی 

با تشکر از دوست خوبم خانم حسین زاده شاد و تندرست باشید