گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۵

از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
می‌برم جورِ تو تا وسع و توانم باشد
گر نوازی چه سعادت به از این خواهم یافت؟
ور کشی زار چه دولت به از آنم باشد؟
چون مرا عشق تو از هر چه جهان باز استد
چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد؟
تیغ قهر ار تو زنی، قوَتِ روحم گردد
جام زهر ار تو دهی، قوْتِ روانم باشد
در قیامت چو سر از خاک لحد بردارم
گَرد سودای تو بر دامن جانم باشد
گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست
تا شبی محرم اسرار نهانم باشد
هر کسی را ز لبت خشک تمنایی هست
من خود این بخت ندارم که زبانم باشد
جان برافشانم اگر سعدی خویشم خوانی
سر این دارم اگر طالع آنم باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
می‌برم جورِ تو تا وسع و توانم باشد
جور بردن: ستم کشیدن، تحمل ظلم و جور کردن / وسع: تاب و طاقت / کنایه: دل برکندن (چشم پوشی و رها کردن، ترک دلبستگی کردن). دل و جان داشتن (شهامت و تاب داشتن، زنده بودن) / معنی بیت اول: تا آن زمان که دل و جانی در من هست، از تو دل برنمیدارم و تا زمانی که طاقت و توانایی داشته باشم، جور تو را تحمل خواهم کرد. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
گر نوازی چه سعادت به از این خواهم یافت؟
ور کشی زار چه دولت به از آنم باشد؟
زار کشتن: به زاری و خواری و عجز کشتن / دولت: بخت و اقبال، سعادت و نیکبختی / معنی بیت دوم: اگر مرا مورد لطف و نواخت خویش قرار دهی، کدام خوشبختی با آن توان برابری دارد؟ و چه بخت و اقبالی از این برتر که به دست تو کشته شوم؟ - منبع: شرح غزل‌های سعدی
چون مرا عشق تو از هر چه جهان باز استد
چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد؟
باز ایستادن از چیزی: منع و بی‌رغبت کردن از چیزی/ هر که جهانم باشد: هر کسی در جهان مرا باشد، هر که در جهان هست مرا باشد. / معنی بیت سوم: از آن جایی که عشق تو مرا به هر چه در دنیا وجود دارد بی‌علاقه ساخت، دیگر چرا از ملامت تمام کسانی که در جهان می‌زی‌اند، غمی به دل راه دهم‌؟ - منبع: شرح غزل‌های سعدی
تیغ قهر ار تو زنی، قوَتِ روحم گردد
جام زهر ار تو دهی، قوْتِ روانم باشد
تشبیه: قهر به تیغ (اضافهٔ تشبیهی) / جناس ناقص و زاید: قوّت، قوت / معنی بیت چهارم: اگر تو از سر خشم به رویم تیغ کشی، آن عمل موجب نیروبخشی روانم خواهد شد و اگر تو جام زهر به دستم دهی، آن را چونان غذای روح می‌نوشم. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
در قیامت چو سر از خاک لحد بردارم
گَرد سودای تو بر دامن جانم باشد
هوش مصنوعی: در روز قیامت که از خاک قبر بلند شوم، غبار عشق تو بر جانم نشسته خواهد بود.
گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست
تا شبی محرم اسرار نهانم باشد
خاطر: فکر و اندیشه، دل / خیال: تصور چیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد، تصویر معشوق./ کنایه: خاطر به کسی داشتن (در فکر کسی بودن، عاشق و دوستدار کسی شدن) / معنی بیت ششم: اگر چیزی از ما در خاطرت نیست، خیالت را به جانب ما روانه ساز تا یک شبی محرم رازهای پنهانی من باشد. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
هر کسی را ز لبت خشک تمنایی هست
من خود این بخت ندارم که زبانم باشد
بخت: اقبال و سعادت / کنایه: خشک تمنا (آرزوی باطل و بیهوده) / معنی بیت هفتم: هر کسی آرزوی بیهودهٔ کام گرفتن از لبت را دارد، اما من آن قدر سعادتمند نیستم که بتوانم این آرزو را بر زبانم جاری سازم. - منبع: شرح غزل‌های سعدی
جان برافشانم اگر سعدی خویشم خوانی
سر این دارم اگر طالع آنم باشد
طالع: بر آینده و طلوع کننده، بخت و اقبال / کنایه: جان بر افشاندن (جان نثار کردن و جانبازی نمودن) / سر چیزی داشتن (قصد و توجه به امری داشتن) / معنی بیت هشتم: اگر مرا سعدی خود بدانی و بخوانی، به شکرانه این موهبت جان نثار خواهم کرد. من در اندیشهٔ نثار جان هستم، اگر بخت آن را داشته باشم که مرا سعدی خود بدانی. - منبع: شرح غزل‌های سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی 

خوانش ها

غزل ۱۹۵ به خوانش سعیده تهرانی‌نسب
غزل ۱۹۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل ۱۹۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل ۱۹۵ به خوانش مهدی سروری
غزل ۱۹۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل ۱۹۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۹۵ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۹۵ به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1393/06/27 15:08
جعفر مرتضوی

هر کسی را ز لبت خشک تمنایی هست
من خود این بخت ندارم که زبانم باشد
آقا معنی این بیت چی می شه؟

1395/03/12 15:06
کسرا

اجرای ساز و آواز این غزل توسط هنرمندان بی همتای رادیو گلها و در برنامه شماره 261 برگ سبز با آوای استاد شجریان

1396/02/16 05:05
فرخ مردان

@جعفر مرتضوی: خشک تمنا= تمنای اندک و ناچبز. دبگزان آرزوی بوسه ای اندک از لب تو دارند ولی من بی اقبال حتی یاری و زبان گفتن این آرزو را هم ندارم.

1396/04/30 14:06
نادر..

گر تو را خاطر ما نیست، خیالت بفرست..

1397/02/21 20:04
۷

در قیامت چو سر از خاک لحد بردارم
گرد سودای تو بر دامن جانم باشد
در آن جهان تا که از خاک گور سر بر کنم خواهی دید گرد و غبار خاک کوی عشق تو بر دامن جانم نشسته است (جان خو گرفته به ریزگردهای عشق تو و در گور هم دمی بی تو نبودم)

1397/02/21 20:04
۷

هر کسی را ز لبت خشک تمنایی هست
من خود این بخت ندارم که زبانم باشد
خشک تمنا یعنی سخن و درخواست خشک و سرد
سخنی که از روی گرمی و دلبستگی نباشد مانند متلک هایی که به دختران میگویند
هر کسی ولو با متلک و نه دلباختگی بوسه از لب گرمت میخواهد ولی من دلباخته دلسوخته بخت گفتنش را هم ندارم

1399/01/16 05:04
کوچی

خشک تمنا یعنی همان ناچیز یا نقد با به زبان امروزی ها میگن کاش پرداخت کن، در محاوره ات استان فارس گاهی در وزن کردن ترازو میگن چربک شده یعنی بیشتر از وزنی که خواستی یا میخشکه یعنی مقلا اگر قرار بوده هزار گرم بده نهصد گرم داده، وانگهی طرف به جایی دعوت کباب یا بساط میشه میگه من نمیرسم یا نمی تونم بیام خشکه بده یعنی سهم منو از گوشت یا سوژه نقد بده ببرم البته با اجازه اساتید همان ناچیز که دوستمان فرمود درسته بعلاوه دست به نقد

1402/03/01 15:06
فاطمه زندی

وزن : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن )بحر رمل مثمن مخبون اصلم)

غزل شماره ۱۹۵

۱_از تو دل بر نکنم تادل و جانم باشد 

می برم جور تو تا وسع و توانم باشد 

جور بردن : ستم کشیدن، تحمل ظلم و جور کردن/وسع:تاب و طاقت/کنایه: دل بر کندن (چشم پوشی و رها کردن، ترک دلبستگی کردن).دل و جان داشتن ( شهامت و تاب داشتن، زنده بودن)

معنی بیت اول: تا آن زمان که دل و جانی در من هست، از تو دل بر نمی دارم و تا زمانی که طاقت و توانایی داشته باشم، جور تو را تحمل خواهم کرد. 

۲_گر نوازی ،چه سعادت به از این خواهم یافت؟

ور کشی زار ،چه دولت به از آنم باشد؟

زار کشتن: به زاری و خواری و عجز کشتن/دولت:بخت و اقبال، سعادت و نیکبختی 

معنی بیت دوم:اگر مرا مورد لطف و نواخت خویش قرار دهی،کدام خوشبختی با آن توان برابری دارد؟و چه بخت و اقبالی از این برتر که به دست تو کشته شوم؟

۳_چون مرا عشق تو از هر چه جهان باز استد

چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد

باز ایستادن از چیزی:منع و بی رغبت کردن از چیزی/هر که جهانم باشد:هر کسی در جهان مرا باشد، هر که در جهان هست مرا باشد. 

معنی بیت سوم : از آن جایی که عشق تو مرا به هر چه در دنیا وجود دارد بی علاقه ساخت، دیگر چرا از ملامت تمام کسانی که در جهان می زی اند، غمی به دل راه دهم‌؟

۴_تیغ قهر ار تو زنی قوت روحم گردد

جام زهر ار تو دهی قوت روانم باشد

تشبیه : قهر به تیغ (اضافه‌ تشبیهی)/جناس ناقص و زاید : قوت ، قوت 

معنی بیت چهارم: اگر تو از سر خشم به رویم تیغ کشی، آن عمل موجب نیرو بخشی روانم خواهد شد و اگر تو جام زهر به دستم دهی، آن را چونان غذای روح می نوشم.

۵_در قیامت چو سر از خاک لحد بردارم

گرد سودای تو بر دامن جانم باشد

لحد : گور /سودا :عشق (غزل ۲۰ بیت اول )/تشبیه:سودا به گرد (اضافه‌ تشبیهی )/استعاره مکنیه: دامن جان / کنایه : گرد سودا بر دامن نشستن (آلوده و گرفتار عشق شدن )

معنی بیت پنجم :در روز قیامت وقتی که سر از خاک گور بر دارم ،خواهی دید که جانم غباری از عشق تو بر دامن دارد.

۶_گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست

تا شبی محرم اسرار نهانم باشد

خاطر : فکر و اندیشه، دل/خیال: تصورچیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد ،تصویر معشوق./کنایه : خاطر به کسی داشتن ( در فکر کسی بودن ، عاشق و دوستدار کسی شدن )

معنی بیت ششم : اگر چیزی از ما در خاطرت نیست ، خیالت را به جانب ما روانه ساز تا یک شبی محرم رازهای پنهانی من باشد .

۷_هر کسی را ز لبت خشک تمنایی هست

من خود این بخت ندارم که زبانم باش

بخت : اقبال و سعادت /کنایه : خشک تمنا ( آرزوی باطل و بیهوده)

معنی بیت هفتم: هر کسی آرزوی بیهوده ی کام گرفتن از لبت را دارد ، اما من آن قدر سعادت مند نیستم که بتوانم این آرزو را بر زبانم جاری سازم .

۸_جان برافشانم اگر سعدی خویشم خوانی

سر این دارم اگر طالع آنم باشد

طالع :بر آینده و طلوع کننده ، بخت و اقبال /کنایه : جان بر افشاندن( جان نثار کردن و جانبازی نمودن )سر چیزی داشتن (قصد و توجه به امری داشتن )

معنی بیت هشتم : اگر مرا سعدی خود بدانی و بخوانی ، به شکرانه این موهبت جان نثار خواهم کرد. من در اندیشه ی نثار جان هستم، اگر بخت آن را داشته باشم که مرا سعدی خود بدانی .

منبع : شرح غزلهای سعدی 

دکتر محمدرضا برزگر خالقی 

دکتر تورج عقدایی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید ..

1403/05/17 23:08
یوسف شیردلپور

گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست

تا شبی محرم اسرارنهانم باشد،،،

به به، به به👌👌👍 روحت شاد سعدی جان

وچه خوشابصعادتت که قرنها بعد تو خاک پاکتان را ارج مینهیم و استادانی مانند استاد شجریان شعر وغزلت  را

دراجرای برگ سبز 261 باهمراهی استادان ورزنده حسن ناهید 

با نوای آسمانی شان بگوش فلک رسانیدند همه کائنات را به وجد آورد دست مریزاد 💗💗💞💞💐💐💯💯💛💛💚

1403/09/22 23:11
جلال ارغوانی

گفت دلدار که سعدی چه متاع آوردی؟

 این روان است وغزلهای روانم باشد