گنجور

بخش ۴۰ - تشبیهی کاشانی ره

از اجلهٔ سادات شهر مزبور و به فضایل و خصایل ستوده، مشهور است. از سالکان مسالک طریقت و از عارجان معارف حقیقت و از مجذوبان بوده است. مدت چهل سال در هندوستان از خلق انزوا گزیده و اغلب در گورستان‌ها می‌گردیده. اشعار محبت آثار دارد. تیمناً و تبرّکاً چند بیت از وی نوشته می‌شود:

تا نپرسند ز من واسطهٔ خاموشی
به رفیقان به ضرورت لب من در سخن است

٭٭٭

دودست این جهان و آن جهان پوچ
کچه پیش من است این پوچ و آن پوچ

٭٭٭

به این یک‌می‌فروشدعشوه‌زان‌یک می‌خردحیرت
به ذرات جهان خورشید من گرم است بازارش

٭٭٭

تو هر رنگی که خواهی جامه می‌پوش
که من آن قد رعنا می‌شناسم

٭٭٭

یکی برخود ببال ای‌خاک گورستان زشادابی
که‌چون‌من‌کشته‌ای‌زان‌دست‌وخنجر،درلحد داری
رباعی
بحر کرمم، منت جود که برم
محو عدمم، نام وجود که برم
گویند سجود پیش حق باید کرد
چون من همه حق شدم سجود که برم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از اجلهٔ سادات شهر مزبور و به فضایل و خصایل ستوده، مشهور است. از سالکان مسالک طریقت و از عارجان معارف حقیقت و از مجذوبان بوده است. مدت چهل سال در هندوستان از خلق انزوا گزیده و اغلب در گورستان‌ها می‌گردیده. اشعار محبت آثار دارد. تیمناً و تبرّکاً چند بیت از وی نوشته می‌شود:
هوش مصنوعی: از جمله شخصیت‌های برجسته آن شهر به شمار می‌رود و به ویژگی‌های پسندیده‌اش معروف است. او از سالکان راه‌های عرفان و جویندگان دانش حقیقت بوده و در مدتی طولانی از زندگی اجتماعی فاصله گرفته و بیشتر به گورستان‌ها رفت و آمد داشته است. اشعار او نشان‌دهنده عشق و محبت هستند. در اینجا به عنوان یادبود، چند بیت از اشعارش نقل می‌شود:
تا نپرسند ز من واسطهٔ خاموشی
به رفیقان به ضرورت لب من در سخن است
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی از من در مورد سکوت و خاموشی‌ام سوال نکند، می‌توانم به دوستانم بگویم که زبان من در بیان احساسات و حرف‌هایم مشغول است.
دودست این جهان و آن جهان پوچ
کچه پیش من است این پوچ و آن پوچ
هوش مصنوعی: این جهان و آن جهان هر دو بی‌ارزش و بی‌معنا هستند، و در برابر من هر دو به یک اندازه بی‌اهمیت به نظر می‌رسند.
به این یک‌می‌فروشدعشوه‌زان‌یک می‌خردحیرت
به ذرات جهان خورشید من گرم است بازارش
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت عشق اشاره دارد. در آن گفته شده که یک شخص با هنرنمایی و جذابیت خود عشق را به دیگران می‌فروشد و در عوض، حیرت و شگفتی را از جنبه‌های مختلف جهان به دست می‌آورد. همچنین، اشاره شده که به دلیل وجود این عشق، چرخه‌ای از گرما و رونق در زندگی و جهان ایجاد می‌شود.
تو هر رنگی که خواهی جامه می‌پوش
که من آن قد رعنا می‌شناسم
هوش مصنوعی: هر رنگ و ظاهری که بخواهی به خود بگیر، زیرا من آن قد و قامت زیبا را به خوبی می‌شناسم.
یکی برخود ببال ای‌خاک گورستان زشادابی
که‌چون‌من‌کشته‌ای‌زان‌دست‌وخنجر،درلحد داری
هوش مصنوعی: یکی به خود ببال، ای خاک گورستان، به خاطر زندگی‌ای که داری، چرا که من که مثل تو کشته‌ام، به خاطر دست و خنجر، در این قبر جای داشتم.
بحر کرمم، منت جود که برم
محو عدمم، نام وجود که برم
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به دریا و عمق کرم و بخشندگی خود اشاره کرده و می‌گوید که این لطف و generosity او باعث شده است که من در نهایت خود را نادیده بگیرم و فراموش کنم. چون نام وجود، یا به عبارتی خودم، تحت تأثیر این کرم قرار گرفته و از یاد رفته است.
گویند سجود پیش حق باید کرد
چون من همه حق شدم سجود که برم
هوش مصنوعی: می‌گویند باید در برابر حق سجده کرد، اما وقتی که من خود را به تمام و کمال به حق تبدیل کردم، دیگر سجده کردن برای چه؟