گنجور

بخش ۲۳ - رونق کرمانی

اسم شریف آن جناب میرزا محمد حسین بوده و در خدمت علمای کرمان تحصیل کمالات نموده و دست ارادت به جناب نورعلی شاه اصفهانی داده و پا در دایرهٔ اهل حال نهاده. سالک مسالک ایقان و ناهج منهج عرفان قدوهٔ سالکان و منجی هالکان. دیده‌اش مطلع انوار سبحانی و سینه‌اش مخزن اسرار ربانی بوده و جناب زبدة المحققّین میرزا محمد تقی کرمانی نسبت طریقه به وی درست نموده. جناب مولانا احمد ملقب به نظام علی شاه کرمانی هم از فرزندان معنوی اوست. از او تربیت یافته. جمعی از مشایخ معاصرین را ملاقات نموده و زحمت بسیار کشیده. بالاخره در سنهٔ ۱۲۲۵ در کرمان وفات یافته. سه دفتر از مثنوی جنات و کتاب مرآت المحققّین و مثنوی موسوم به غرایب از اوست و این اشعار از دیوان اونوشته شد:

افراخت چودر بستان آن سرو سهی قد را
شد هر شجری طوبی ما ارفعه قد را
آن دلبر روحانی تا زلف پریشان کرد
در مجمع قید آورد دلهای مجرد را
به جان قرار غمش دادم و یقین دارم
که این قرار مرا بی قرار خواهد گشت
غول دنیا ره هر کس که زد و شد یارش
تیره جانست و به جان ره زن درویشانست
عشوهٔ قحبهٔ دنیا نخرد عاشق دوست
هر که شد دوست بدو دشمن درویشانست
خرّم آن وقت که جان طواف حریمت می‌کرد
روی از دیر و حرم تافته در کوی توبود
در مظهر وجود عیان نیست جز تو کس
بر منظر شهود جمال تو است و بس
در وادی تجلی اعیان ز هر گیاه
صد نخل طور هست عیان با دو صد قبس
نَعْلَیکَ فَاخْلِعْاِنْتکُ مُسْتَقْبِساً سناه
ورنه جمال او نشود بر تو مقتبس
نعلین چیست آرزوی مال و منصبت
نعلین چیست هست هوای تو با هوس
در دام نفس و در قفس تن اسیر چند
یارب مدد که وارهم از دام و از قفس
یَا مَنْهُوَ الإلَهُ وَلَا رَبِّ لِی سِوَاهُ
اِرْحَمْلِرَوْنَقٍ وَلا تَقْلیهِ ملتمس
گفتم به جز عاشق کشی دانم ترا مقصود نه
فرمان به قتلم می‌دهی گفت آری اما زود نه
گفتم وصالت در جهان ممکن بود برعاشقی
گفت آری اما آن زمان کز هستی او بود نه
بخش ۲۲ - رضاعلی شاه دکنی: از اماجد سادات رفیع الدرجات و از اکابر اولیای کثیرالبرکات بوده. نسبت طریقت و ارادت به جناب شیخ شمس الدین دکنی از مشایخ سلسلهٔ علیهٔ نعمة اللّهیه درست کرده. معبدش در حوالی شهر بوده و هفته‌ای یک بار به شهر توجه نموده در منبر و مسجد به اظهار فضایل ائمهٔ اطهار می‌پرداخته. غرض، کرامت بسیار از وی نقل کرده‌اند و جناب سید معصوم علی شاه دکنی از خلفای او است که به ایران آمده و ترویج طریقهٔ نعمت اللهی کرده. گویند در واقعه، از امام ثامن ضامن مأمور شده که او را روانهٔ ایران نماید و نمود، و بنابر اظهار تشیع در طریقهٔ ایشان هر کسی را نامی که مشتمل بر نام حضرت امیرالمؤمنین علیؑباشد جایز است مانند: معصوم علی شاه و فیض علی شاه و نورعلی شاه و مظفر علی شاه و قس علیهذا. بالجمله جناب سید از اعاظم عرفای متأخرین است و یک صد و چهل سال عمر یافته. بعضی از معاصرین به خدمت او رسیده‌اند و بزرگواری او را فهمیده‌اند. این رباعی از اوست:بخش ۲۴ - رضای هراتی: از اهل هرات و ازمریدان جناب سید معصوم دکنی است. گویند چون سید معصوم علی شاه و نورعلی شاه به هرات رسیدند در خاطر نورعلیشاه خطور کرد که مرا استعداد این مقام عالیه بود و به سبب التفات شیخ من بروز نموده به مدلول اِتَّقُوا مِنْفراسَةِ الْمُؤْمِنِ فإنَّهُ یَنْظُرُ بِنُوْرِ اللّهِ جناب سید به فراست و کیاست این معنی را دریافته روزی از خانقاه به درآمده، رضا علی را دید. او را صاحب ادراک یافت به تربیت او متوجه شد. در اندک روزگاری به درجهٔ اعلی و مرتبهٔ قصوی رسید و به رضاعلی شاه ملقب شد. صاحب دیوان است و این دو بیت از اوست:

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اسم شریف آن جناب میرزا محمد حسین بوده و در خدمت علمای کرمان تحصیل کمالات نموده و دست ارادت به جناب نورعلی شاه اصفهانی داده و پا در دایرهٔ اهل حال نهاده. سالک مسالک ایقان و ناهج منهج عرفان قدوهٔ سالکان و منجی هالکان. دیده‌اش مطلع انوار سبحانی و سینه‌اش مخزن اسرار ربانی بوده و جناب زبدة المحققّین میرزا محمد تقی کرمانی نسبت طریقه به وی درست نموده. جناب مولانا احمد ملقب به نظام علی شاه کرمانی هم از فرزندان معنوی اوست. از او تربیت یافته. جمعی از مشایخ معاصرین را ملاقات نموده و زحمت بسیار کشیده. بالاخره در سنهٔ ۱۲۲۵ در کرمان وفات یافته. سه دفتر از مثنوی جنات و کتاب مرآت المحققّین و مثنوی موسوم به غرایب از اوست و این اشعار از دیوان اونوشته شد:
هوش مصنوعی: میرزا محمد حسین نامی برجسته بوده که در نزد علمای کرمان علم و فضیلت یاد گرفته و به جناب نورعلی شاه اصفهانی ارادت ورزیده است. او فردی عارف و سالک راه شناخت الهی به شمار می‌رود. دیدگانش مملو از نور الهی و دلش محل اسرار ربانی بوده است. میرزا محمد تقی کرمانی ارتباطی نزدیک با او داشته و جناب مولانا احمد، معروف به نظام علی شاه کرمانی، نیز از شاگردان او به شمار می‌آید. او در طول زندگی‌اش با بسیاری از مشایخ هم‌عصر خود دیدار کرده و کوشش‌های زیادی را در این راه انجام داده است. وی در سال ۱۲۲۵ در کرمان در گذشته و آثار متعددی از قبیل سه دفتر از مثنوی جنات و کتاب مرآت المحققین به یادگار گذاشته است.
افراخت چودر بستان آن سرو سهی قد را
شد هر شجری طوبی ما ارفعه قد را
هوش مصنوعی: در باغ، سرو بلندی قد برافراشته است که هر درخت دیگری را مانند درخت طوبی، به خاطر بلندی‌اش تحت‌الشعاع قرار داده است.
آن دلبر روحانی تا زلف پریشان کرد
در مجمع قید آورد دلهای مجرد را
هوش مصنوعی: دلبر روحانی با زلف‌های آشفته‌اش، دل‌های آزاد و مجرد را به دام عشق انداخت.
به جان قرار غمش دادم و یقین دارم
که این قرار مرا بی قرار خواهد گشت
هوش مصنوعی: من به خاطر دلتنگی‌اش آرامش خود را فدای او کردم و مطمئنم که همین آرامش، روزی مرا ناآرام خواهد کرد.
غول دنیا ره هر کس که زد و شد یارش
تیره جانست و به جان ره زن درویشانست
هوش مصنوعی: کسی که در مسیر این دنیا قدم می‌گذارد و با آن همراه می‌شود، در حقیقت به سرنوشتی ناپسند و تلخ دچار می‌شود. او باید با جان خود بر این راه ادامه دهد، که مخصوص درویشان و زاهدان است.
عشوهٔ قحبهٔ دنیا نخرد عاشق دوست
هر که شد دوست بدو دشمن درویشانست
هوش مصنوعی: هیچ عاشق دلسوخته‌ای نمی‌تواند فریب زیبایی‌های فریبنده و سطحی این دنیا را بخورد. اگر کسی به محبت واقعی برسد، آن وقت است که دشمنی و نیرنگ‌هایی که در برابر درویشان وجود دارد، برایش به وضوح نمایان می‌شود.
خرّم آن وقت که جان طواف حریمت می‌کرد
روی از دیر و حرم تافته در کوی توبود
هوش مصنوعی: خوشحالی آن زمان است که جان من در دور حرم تو می‌چرخید و رویم از معبدها و مکان‌های دیگر به سوی کوی تو کشیده شده بود.
در مظهر وجود عیان نیست جز تو کس
بر منظر شهود جمال تو است و بس
هوش مصنوعی: در عالم وجود تنها تو هستی که به وضوح دیده می‌شوی و هیچ‌کس جز تو، جمال و زیبایی تو را نمی‌بیند.
در وادی تجلی اعیان ز هر گیاه
صد نخل طور هست عیان با دو صد قبس
هوش مصنوعی: در عرصه‌ی نمایان شدن موجودات، از هر گیاه، صد درخت نخل مانند کوه طور دیده می‌شود که با تعداد زیادی شاخه‌های نورانی درخشان هستند.
نَعْلَیکَ فَاخْلِعْاِنْتکُ مُسْتَقْبِساً سناه
ورنه جمال او نشود بر تو مقتبس
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که اگر می‌خواهی از زیبایی و نورانیت شخص یا چیزی بهره‌مند شوی، باید ابتدا خود را از موضوعات و مشکلات دنیوی دور کنی. در غیر این صورت، زیبایی واقعی به تو نخواهد رسید. به بیان دیگر، برای دستیابی به جمال و نور، باید آمادگی و شرایط لازم را داشته باشی.
نعلین چیست آرزوی مال و منصبت
نعلین چیست هست هوای تو با هوس
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که خواسته‌ها و آرزوهای مادی مانند مال و مقام چه اهمیتی دارند، وقتی که عشق و میل به تو بر دل غالب است. در واقع، تمرکز بر احساسات و روابط عاطفی از ارزش بیشتری برخوردار است.
در دام نفس و در قفس تن اسیر چند
یارب مدد که وارهم از دام و از قفس
هوش مصنوعی: درگیر خواسته‌های نفسانی و محدودیت‌های جسمی هستم. ای کاش یاری کنی تا از این دام و قفس رهایی یابم.
یَا مَنْهُوَ الإلَهُ وَلَا رَبِّ لِی سِوَاهُ
اِرْحَمْلِرَوْنَقٍ وَلا تَقْلیهِ ملتمس
هوش مصنوعی: ای خدایی که هیچ پروردگاری جز تو نیست، به من رحم کن و از من دور نشو.
گفتم به جز عاشق کشی دانم ترا مقصود نه
فرمان به قتلم می‌دهی گفت آری اما زود نه
هوش مصنوعی: گفتم که تنها کار تو کشتن عاشقان نیست و هدف دیگری داری؛ تو فقط به قتل من فرمان نمی‌دهی. او پاسخ داد: بله، اما به زودی این کار را انجام می‌دهی.
گفتم وصالت در جهان ممکن بود برعاشقی
گفت آری اما آن زمان کز هستی او بود نه
هوش مصنوعی: گفتم که وجود تو در این دنیا ممکن است، عاشق پاسخ داد: بله، اما آن زمانی که وجود تو بود، نه.