آیینهٔ روشن
ز کینه دور بود سینهای که من دارم
غبار نیست بر آیینهای که من دارم
ز چشم پرگهرم اختران عجب دارند
که غافلند ز گنجینهای که من دارم
به هجر و وصل مرا تاب آرمیدن نیست
یکیست شنبه و آدینهای که من دارم
سیاهی از رخ شب میرود ولی از دل
نمیرود غم دیرینهای که من دارم
تو اهل درد نهای ورنه آتشی جانسوز
زبانه میکشد از سینهای که من دارم
رهی ز چشمه خورشید تابناکتر است
به روشنی دل بیکینهای که من دارم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز کینه دور بود سینهای که من دارم
غبار نیست بر آیینهای که من دارم
هوش مصنوعی: سینهای که من دارم از کینه خالی است و مانند آیینهای پاک و بیغبار است.
ز چشم پرگهرم اختران عجب دارند
که غافلند ز گنجینهای که من دارم
هوش مصنوعی: از چشمان پُر از گوهرم ستارهها شگفتزدهاند، زیرا از گنجینهای که در اختیار دارم بیخبرند.
به هجر و وصل مرا تاب آرمیدن نیست
یکیست شنبه و آدینهای که من دارم
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به جدایی و وصال تحمل کنم، چون هر روز و شب برای من شبیه هم است و فرقی نمیکند.
سیاهی از رخ شب میرود ولی از دل
نمیرود غم دیرینهای که من دارم
هوش مصنوعی: آ darkness از چهره شب زود میرود، اما درون من هنوز غم قدیمیای وجود دارد که فراموش نمیشود.
تو اهل درد نهای ورنه آتشی جانسوز
زبانه میکشد از سینهای که من دارم
هوش مصنوعی: تو شخصی نیستی که درد را تجربه کرده باشی، وگرنه شعلهای سوزان از دل من که پر از آتش است، بلند میشد.
رهی ز چشمه خورشید تابناکتر است
به روشنی دل بیکینهای که من دارم
هوش مصنوعی: راهی که من در پیش دارم از نور خورشید درخشانتر است، چرا که دل من پر از محبت و خلوص است و از کینه و تنش پاک است.
حاشیه ها
1389/03/31 11:05
صفایی
بیت دو:
اختران
بیت سه:
به هجر و وصل مرا تاب آرمیدن نیست
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.