گنجور

بخش ۷۴ - در سفر و فواید آن

چون ندانی ز خود سفر کردن
بایدت بر جهان گذر کردن
تا ببینی نشان قدرت او
با تو گوید زبان قدرت او
کای پسر خسروان که می‌بینی
اندرین خاکشان به مسکینی
همه بیش از تو بوده‌اند به زور
اینکه شان میروی تو بر سر گور
چون در آمد اجل زبون گشتند
ملک بگذاشتند و بگذشتند
بکن اندر زمان مستی خود
سفری در زمین هستی خود
تا بدانی که کیستی و که‌ای؟
در چه چیزی و چیستی و چه‌ای؟
چون ندانی به پای روح سفر
بایدت در جهان چو نوح سفر
بدر آ، ای حکیم فرزانه
پر نشاید نشست در خانه
چند در خانه کاه دود کنی؟
سفری کن، مگر که سود کنی
نشود مرد پخته بی‌سفری
تا نکوشی، نباشدت ظفری
چون توان برد نقد درویشان؟
جز به دریوزه از در ایشان
پای خود پی کن و بسر میگرد
عجز پیش آر و در بدر میگرد
تا مگر بر تو اوفتد نظری
بربایی ازین میان گهری
سفر مال بیم دزد بود
سفر حال اجر و مزد بود
هر زمینی سعادتی دارد
هر دهی رسم و عادتی دارد
اختران گر ز سیر بنشینند
این نظرهای سعد کی بینند؟
تا نیابی تو از سفر ندبی
با تو همراه کی کند ادبی؟
در طلب گر تو پاک باشی و حر
همچودریا شوی ز معنی پر
هر دمی آزمایشی باشد
هر نگاهی نمایشی باشد
با ادب رو، که نیکخواه تو اوست
در سفرها دلیل راه تو اوست
بردباری کن وقناعت ورز
تا ز دلها قبول یابی و ارز
گر نهان میروی به راه، ار فاش
چون توکل به اوست خوش میباش
چون خرد با دلت خلیل شود
راه را بهترین دلیل شود
در مقامی که آشنایی نیست
بهتر از عقل روشنایی نیست
به سفر گر چه آب ودانه خوری
بی‌ادب سیلی زمانه خوری
مکن اندر روش قدمهاسست
تا بیاری سبو ز آب درست
از پی آن مشو که زود آری
جد و جهدی بکن که سود آری
در سفر چون پی شکم گردی
از کجا صدر و محتشم گردی؟
چون قلندر مباش لوت پرست
کاسه از معده کرده، کفچه ز دست
سر و پا گر تهیست غم نخورد
شکم ار پر نشد شکم بدرد
کی بداند قلندر گنده؟
که به دوزخ همی برد کنده
گر شکر در دهان او ریزی
زهر قاتل شود چو برخیزی
سفر این کسان چه کرد کند؟
به جز از پا و سر که درد کند؟
پیش ازین هم روندگان بودند
عشق را پاک بندگان بودند
که به جز راه حق نرفتندی
در پی جرو دق نرفتندی
به مجاور فتوح دادندی
از نفس قوت روح دادندی
گوشه داران ز مقدم ایشان
شاد بودند از دم ایشان
ریختی پایشان بهر حرکت
بر زمینی ز یمن صد برکت
رنگ پوش دروغ چون پر شد
عقد خرمهره رشتهٔ در شد
خلق دریافت زرق سازیشان
حق نمایی و حقه بازیشان
نام تلبیسشان بسانی رفت
که کرامات ده بنانی رفت
به روش چون گناه‌گار شدند
همه در چشم خلق خوار شدند
تا که شد زین ملامت انگیزان
خون درویش پاک رو ریزان
گشت کار طریقت آشفته
شد جهان از مجردان رفته
از مسافر ادب نمیجویند
وینک از در بدر همیپویند
زین کچول کچل سری چندند
که به ریش جهان همی خندند
عسلی خرقه و عسل خواره
همچو زنبور بیشه آواره
موی خود را دراز کرده به زرق
کرده آونگشان چو مار از فرق
روز در کویها غزل خواندن
نیمشب نعره بر فلک راندن
روز در آفریدن و لادن
نیم شب نخره بر فلک دادن
رندو رقاص و مارگیر همه
زرق ساز و زنخ پذیر همه
درم اندر کلاه خود دوزند
خلق را ترک همت آموزند
قرضشان آش پنج پی خوردن
وتر و سنت قدح تهی کردن
سربسر خانه سوز و آتش باز
آتش خویش را نکشته به آز
خاک ازیشان چگونه مشک شود؟
گر به دریا روند خشک شود
به هوس حلقه در ذکر چکنی؟
هر چه یابی به حلق در چکنی؟
نفست از حلقه کی پذیرد پند؟
در شهوت ز راه حلق ببند
حلقه درگیر و حقه پر معجون
این بود دیو و آن گزد در کون
این بدان گفتمت که قیدپرست
صاحب زرق و مکر و شیدپرست
تا بدانی و زر تلف نکنی
بیخبر سر درین علف نکنی
و گر او نیز را به یک دو درست
بنوازی، بزرگواری تست
تا ز کردار خود خجل نرود
وز سخای تو تنگدل نرود
نتوان ریختشان اگر دردند
که در آن زرق رنج پر بردند
گر چه در زرق نادرستانند
چیز کیشان بده، که چستانند
با کرامات نیست شعبده راست
تو همی کن تفرجی که رواست
پاک ده گر غلط پزد لادن
چون فروشد نشایدش گادن
بر گنه‌شان چو راست کردم چنگ
هم بخواهم به قدر عذری لنگ
مشک لولی نه لایق جیبست
روستایی که میخرد عیبست
از تو بود این خطا، نه از وی بود
چونپرسی که در خطا کی بود؟
ترکمان گول و کلبه پر سمسار
نخرد خام جز یکی در چار
صاحب زرق هم دکاندارست
هر مریدیش بیست سمسارست
آن یکی گویدت که: شیخ ولیست
وان دگر گویدت که: به ز علیست
وانکه یک لحظه خورد و خوابش نیست
وینکه در خانه نان و آبش نیست
وانکه دیشب به مکه برد نماز
وینکه تا شام رفت و آمد باز
میفروشند و میخرند او را
وین خران بین که چون خرند او را؟
این سخن چون بجاست میگویم
گر چه تلخست راست میگویم
گر به شیرینی شکر نبود
آخر از بنگ تلختر نبود
سخن راست گوش باید کرد
که گهی تلخ نوش باید کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون ندانی ز خود سفر کردن
بایدت بر جهان گذر کردن
هوش مصنوعی: اگر نمی‌دانی که چه چیزی به نفع توست و چگونه باید زندگی کنی، باید در دنیا سفر کنی و تجربه کسب کنی تا بتوانی به درک بهتری از خود و جهان دست یابی.
تا ببینی نشان قدرت او
با تو گوید زبان قدرت او
هوش مصنوعی: برای درک قدرت او، کافیست به نشانه‌هایش توجه کنی که خودش را به زبان قدرتش به تو معرفی می‌کند.
کای پسر خسروان که می‌بینی
اندرین خاکشان به مسکینی
هوش مصنوعی: ای پسر شاهان، تو که در این سرزمین فقر و نیازمندی را مشاهده می‌کنی.
همه بیش از تو بوده‌اند به زور
اینکه شان میروی تو بر سر گور
هوش مصنوعی: همه افرادی که قبل از تو بوده‌اند، در مورد بزرگ بودن و مقامشان ادعاهایی داشته‌اند، اما تو این ادعاها را با رفتن به بالای گور کسانی که قبلاً بوده‌اند به اثبات می‌رسانی.
چون در آمد اجل زبون گشتند
ملک بگذاشتند و بگذشتند
هوش مصنوعی: زمانی که مرگ فرا می‌رسد، همه چیز در برابر آن ناتوان می‌شود و انسان‌ها دنیایشان را ترک می‌کنند و می‌روند.
بکن اندر زمان مستی خود
سفری در زمین هستی خود
هوش مصنوعی: در زمان شادابی و اوج لذت، سفری به درون خودت و دنیای وجودی‌ات داشته باش.
تا بدانی که کیستی و که‌ای؟
در چه چیزی و چیستی و چه‌ای؟
هوش مصنوعی: برای اینکه بفهمی هویت تو چیست و چه مقام و هستی‌ای داری، باید به درون خود نگاهی بیندازی و کشف کنی که در چه زمینه‌ای و چه ویژگی‌هایی تعبیری از خودت را نشان می‌دهی.
چون ندانی به پای روح سفر
بایدت در جهان چو نوح سفر
هوش مصنوعی: وقتی نمی‌دانی که سفر روح در جهان چگونه است، باید مانند نوح در سفر خود آماده باشی.
بدر آ، ای حکیم فرزانه
پر نشاید نشست در خانه
هوش مصنوعی: ای حکیم فرزانه، باید از خانه بیرون بیایی و درخشش خود را نشان دهی.
چند در خانه کاه دود کنی؟
سفری کن، مگر که سود کنی
هوش مصنوعی: چند وقت باید در اینجا به سر ببری و منتظر بمانی؟ بهتر است که حرکت کنی و سفر کنی تا به نتیجه‌ای بیفتی.
نشود مرد پخته بی‌سفری
تا نکوشی، نباشدت ظفری
هوش مصنوعی: برای رسیدن به موفقیت و کمال، باید تلاش و کوشش کرد؛ هیچ کس بدون زحمت و تلاش به مقام و مرتبه بالا نمی‌رسد.
چون توان برد نقد درویشان؟
جز به دریوزه از در ایشان
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان به واقعیت زندگی درویشان دست یافت؟ جز از طریق درخواست و begging از در و دل آن‌ها.
پای خود پی کن و بسر میگرد
عجز پیش آر و در بدر میگرد
هوش مصنوعی: پای خود را در زمین محکم کن و به دور بگرد، در حالی که ناتوانی و ضعف خود را نشان دهی و در جستجوی راه حل باش.
تا مگر بر تو اوفتد نظری
بربایی ازین میان گهری
هوش مصنوعی: شاید نظر لطفی به تو بیفتد و از این میان، جواهری را به دست آوری.
سفر مال بیم دزد بود
سفر حال اجر و مزد بود
هوش مصنوعی: سفر به خاطر ترس از دزد بودن اموال خطرناک است اما سفر همچنین می‌تواند منجر به دریافت پاداش و اجر باشد.
هر زمینی سعادتی دارد
هر دهی رسم و عادتی دارد
هوش مصنوعی: هر منطقه‌ای دارای خوشبختی‌های خاص خود است و هر روستا آداب و رسوم ویژه‌ای دارد.
اختران گر ز سیر بنشینند
این نظرهای سعد کی بینند؟
هوش مصنوعی: اگر ستاره‌ها از حرکت بازایستند، دیگر چگونه می‌توانند به نیکی‌ها و خوشبختی‌ها بنگرند؟
تا نیابی تو از سفر ندبی
با تو همراه کی کند ادبی؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که از سفر برنگردی و به خودت نپردازی، چه کسی به تو ادب و آداب را یاد خواهد داد؟
در طلب گر تو پاک باشی و حر
همچودریا شوی ز معنی پر
هوش مصنوعی: اگر با نیت خالص و پاکی به دنبال چیزی بروی، به مانند دریا از عمق و معنا پر خواهی شد.
هر دمی آزمایشی باشد
هر نگاهی نمایشی باشد
هوش مصنوعی: هر لحظه یک آزمون است و هر نگاهی خود نمایشی است.
با ادب رو، که نیکخواه تو اوست
در سفرها دلیل راه تو اوست
هوش مصنوعی: با احترام رفتار کن، زیرا آن شخص به خیریت و خوشبختی تو فکر می‌کند و در سفرهای زندگی، راهنمای تو خواهد بود.
بردباری کن وقناعت ورز
تا ز دلها قبول یابی و ارز
هوش مصنوعی: صبور باش و قناعت را پیشه کن تا در دل‌ها محبت و پذیرش پیدا کنی و ارزش بیابی.
گر نهان میروی به راه، ار فاش
چون توکل به اوست خوش میباش
هوش مصنوعی: اگر به طور پنهانی و آرام به مسیر خود می‌روی، اگر روشن و آشکار به او اطمینان کنی، این کار خوشایندتر خواهد بود.
چون خرد با دلت خلیل شود
راه را بهترین دلیل شود
هوش مصنوعی: زمانی که عقل و دل با هم هماهنگ شوند، بهترین راهنمایی برای انتخاب مسیر درست زندگی به دست می‌آید.
در مقامی که آشنایی نیست
بهتر از عقل روشنایی نیست
هوش مصنوعی: در جایی که بین افراد آشنایی یا همفهمی وجود ندارد، حتی بهترین عقل و تفکر هم نمی‌تواند راهگشا باشد.
به سفر گر چه آب ودانه خوری
بی‌ادب سیلی زمانه خوری
هوش مصنوعی: اگر در سفر هم از نعمت‌ها بهره‌مند شوی، بی‌احترامی به تو سبب می‌شود که از سختی‌های زمانه در امان نباشی.
مکن اندر روش قدمهاسست
تا بیاری سبو ز آب درست
هوش مصنوعی: قدم‌هایت را با احتیاط بردار تا بتوانی سبو را با آب درست و سالم پر کنی.
از پی آن مشو که زود آری
جد و جهدی بکن که سود آری
هوش مصنوعی: به دنبال دستاوردهای فوری نباش؛ بلکه با تلاش و کوشش مداوم، به نتیجه و سود مطلوب برسی.
در سفر چون پی شکم گردی
از کجا صدر و محتشم گردی؟
هوش مصنوعی: اگر در سفر به دنبال پر کردن شکم خود باشی، چطور می‌توانی به مقام و احترام دست یابی؟
چون قلندر مباش لوت پرست
کاسه از معده کرده، کفچه ز دست
هوش مصنوعی: به این معناست که نباید مانند کسی که به زرق و برق و ظواهر توجه دارد باشید، زیرا چنین فردی در پی لذت‌های مادی و بی‌ارزش است. باید از زندگی عمیق‌تری برخوردار شویم و به چیزهای مهم‌تر و با ارزش‌تر فکر کنیم.
سر و پا گر تهیست غم نخورد
شکم ار پر نشد شکم بدرد
هوش مصنوعی: اگر انسان سر و پا نداشته باشد، نباید نگران شکم خود باشد؛ زیرا حتی اگر شکم پر باشد، درد و رنجی خواهد داشت.
کی بداند قلندر گنده؟
که به دوزخ همی برد کنده
هوش مصنوعی: کیست که بداند شخصی که به ظاهر بی‌اعتنای به دنیا است، در واقع چقدر می‌تواند عمیق و تأثیرگذار باشد؟ او حتی می‌تواند انسان‌های گم‌راه را به دوزخ ببرد و آسیب برساند.
گر شکر در دهان او ریزی
زهر قاتل شود چو برخیزی
هوش مصنوعی: اگر شکر در دهان او بریزی، مانند زهر کشنده‌ای می‌شود که وقتی او از خواب برمی‌خیزد، خطرناک است.
سفر این کسان چه کرد کند؟
به جز از پا و سر که درد کند؟
هوش مصنوعی: این سفر چه درد و رنجی به همراه دارد؟ جز اینکه باعث آزار پا و سر می‌شود؟
پیش ازین هم روندگان بودند
عشق را پاک بندگان بودند
هوش مصنوعی: پیش از این نیز کسانی بوده‌اند که عاشقانه راه را پیموده‌اند و به عشق وفادار مانده‌اند.
که به جز راه حق نرفتندی
در پی جرو دق نرفتندی
هوش مصنوعی: تنها کسانی که به دنبال حقیقت هستند، از مسیر حق خارج نمی‌شوند و به دنبال حاشیه‌سازی و جدل نمی‌روند.
به مجاور فتوح دادندی
از نفس قوت روح دادندی
هوش مصنوعی: آنها به کسانی که در کنار پیروزی‌ها هستند، قدرت و انرژی خاصی عطا کردند.
گوشه داران ز مقدم ایشان
شاد بودند از دم ایشان
هوش مصنوعی: افراد گوشه‌نشین به خاطر ورود آن‌ها خوشحال بودند و از نفس‌هایشان بهره‌مند می‌شدند.
ریختی پایشان بهر حرکت
بر زمینی ز یمن صد برکت
هوش مصنوعی: پای آن‌ها را به زمینی انداختی که از یمن صد نوع خوشبختی و نعمت در آن جاری است.
رنگ پوش دروغ چون پر شد
عقد خرمهره رشتهٔ در شد
هوش مصنوعی: وقتی رنگ دروغ پدیدار می‌شود، همانند یک عروسی پر زرق و برق، بی‌ادعا و بی‌پایه می‌ماند. در این حال، همه چیز ظاهری زیبا دارد، اما در حقیقت، چیزی جز فریب و تزویر نیست.
خلق دریافت زرق سازیشان
حق نمایی و حقه بازیشان
هوش مصنوعی: مردم از فریبندگی و ترفندهای آنها پی بردند که چگونه حق را به صورت نمایشی جلوه می‌دهند و در عین حال به فریبکاری می‌پردازند.
نام تلبیسشان بسانی رفت
که کرامات ده بنانی رفت
هوش مصنوعی: نام تلبیس و فریبشان به گونه‌ای در دنیا پخش شد که همانند کرامت و چهره‌ی ده‌بانان شهر فراموش شد و از یادها رفت.
به روش چون گناه‌گار شدند
همه در چشم خلق خوار شدند
هوش مصنوعی: همه به خاطر رفتار ناپسندشان در نظر مردم خوار و بی‌ارزش شدند.
تا که شد زین ملامت انگیزان
خون درویش پاک رو ریزان
هوش مصنوعی: وقتی که به خاطر انتقادات و ملامت‌ها، خون درویش پاک و بی‌آلایش به این سادگی بر زمین می‌ریزد.
گشت کار طریقت آشفته
شد جهان از مجردان رفته
هوش مصنوعی: کار و مسیر عرفانی به هم ریخته و دچار آشفتگی شده است، و دنیا تحت تاثیر افرادی که از دنیای مادی و ظاهری فاصله گرفته‌اند، دچار تغییر و بی‌نظمی شده است.
از مسافر ادب نمیجویند
وینک از در بدر همیپویند
هوش مصنوعی: مسافر را به خاطر آداب و رفتار او نمی‌سنجند، بلکه از در خانه‌اش نیز برمی‌گردند.
زین کچول کچل سری چندند
که به ریش جهان همی خندند
هوش مصنوعی: این اشعار به این معناست که گروهی از افراد بی‌اعتنا و بی‌خود در دنیای پیرامون خود، به وضیعت یا مشکلات دیگران می‌خندند و توجهی به آنچه در حال وقوع است ندارند. آنها در جهل و نادانی به سر می‌برند و به نظر می‌رسد که از واقعیت‌ها غافلند.
عسلی خرقه و عسل خواره
همچو زنبور بیشه آواره
هوش مصنوعی: کسی که لباس خوشبو و عسل در دست دارد، مانند زنبوری است که در جنگل جا به جا می‌شود.
موی خود را دراز کرده به زرق
کرده آونگشان چو مار از فرق
هوش مصنوعی: موهایش را بلند کرده و به زیبایی به آویزان درآمده‌اند، همچون ماری که از فرق سر روان است.
روز در کویها غزل خواندن
نیمشب نعره بر فلک راندن
هوش مصنوعی: در روزها در خیابان‌ها شعر گفتن و در نیمه‌شب با صدای بلند به آسمان فریاد زدن.
روز در آفریدن و لادن
نیم شب نخره بر فلک دادن
هوش مصنوعی: روز، در حال آفرینش زیبایی و لطافت است و نیمه شب، با قدرت و ابهتی که دارد، بر آسمان می‌افزاید.
رندو رقاص و مارگیر همه
زرق ساز و زنخ پذیر همه
هوش مصنوعی: در این بیت، به این موضوع اشاره شده است که افراد متفاوتی مانند رند (شخصی که دست به کارهای غیرمعمول می‌زند)، رقاص (رقصنده) و مارگیر (کسی که با مارها کار می‌کند) همگی به نوعی درگیر تظاهر و نمایشی از زندگی هستند. آن‌ها به ظاهر زیبا و جذابیت‌های ظاهری اهمیت می‌دهند و این ویژگی‌ها باعث جلب توجه دیگران می‌شود. در واقع این افراد به دنبال نمایش زرق و برق و ظاهر فریبنده هستند و به نوعی در دنیای سطحی و فریب کارانه زندگی می‌کنند.
درم اندر کلاه خود دوزند
خلق را ترک همت آموزند
هوش مصنوعی: مردم در حال تحمیل دیدگاه‌ها و الگوهای خود بر دیگران هستند و این کار باعث می‌شود که اراده و انگیزه دیگران تحت تأثیر قرار بگیرد.
قرضشان آش پنج پی خوردن
وتر و سنت قدح تهی کردن
هوش مصنوعی: آن‌ها برای تأمین معیشت خود، به نحوی زندگی را می‌گذرانند که به جمع کردن و استفاده از منابع اندک راضی‌اند و در عین حال، به عادت‌ها و سنت‌های خود اهمیت می‌دهند.
سربسر خانه سوز و آتش باز
آتش خویش را نکشته به آز
هوش مصنوعی: تمام خانه در آتش است و شعله‌ها زبانه می‌کشند، اما آتش وجود خود را خاموش نکرده‌ام.
خاک ازیشان چگونه مشک شود؟
گر به دریا روند خشک شود
هوش مصنوعی: چگونه می‌تواند خاک آنها عطر آگین شود؟ اگر به دریا بروند، خشک می‌شوند.
به هوس حلقه در ذکر چکنی؟
هر چه یابی به حلق در چکنی؟
هوش مصنوعی: آیا به خاطر خواهش و آرزو، بر ذکر و یاد خدا تمرکز کرده‌ای؟ هر چیزی که پیدا کنی، در نهایت به گردن خواهش‌های خودت می‌افکنی؟
نفست از حلقه کی پذیرد پند؟
در شهوت ز راه حلق ببند
هوش مصنوعی: آیا نفس تو اجازه می‌دهد که نصیحتی بپذیری؟ وقتی که در بند شهوت هستی، از طریق حلقه خود را محدود کن.
حلقه درگیر و حقه پر معجون
این بود دیو و آن گزد در کون
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف یک وضعیت پیچیده و شاید فریبنده اشاره دارد. گوینده به ارتباطی تنگاتنگ و جالب میان دو شخصیت یا موجود اشاره می‌کند که در یک وضعیت خاص و معجون‌دار قرار دارند. یکی از آنها به نوعی دیو و موجودی خطرناک است و دیگری به نقش فعال‌تری در این ارتباط پرداخته است. به طور کلی، این جمله به ایده‌ای از تعامل میان نیروهای خوب و بد و پیچیدگی‌های آن اشاره دارد.
این بدان گفتمت که قیدپرست
صاحب زرق و مکر و شیدپرست
هوش مصنوعی: به تو می‌گویم که او به ظاهر زیبا و فریبنده است و ترفندها و حیله‌ها دارد، اما در حقیقت، به چیزی جز لذت‌های زودگذر و سطحی اهمیت نمی‌دهد.
تا بدانی و زر تلف نکنی
بیخبر سر درین علف نکنی
هوش مصنوعی: برای اینکه از اشتباهات و ضررهای بی‌مورد جلوگیری کنی، باید آگاهانه در موضوعات دقت کنی و بدون فکر عمل نکنی.
و گر او نیز را به یک دو درست
بنوازی، بزرگواری تست
هوش مصنوعی: اگر تو هم تنها با یک یا دو جمله به او توجه کنی و علاقه‌ات را نشان دهی، این نشانه بزرگواری و شخصیت والای توست.
تا ز کردار خود خجل نرود
وز سخای تو تنگدل نرود
هوش مصنوعی: تا زمانی که از عمل خود شرمنده نشود و از بخشش تو دلگیر نگردد.
نتوان ریختشان اگر دردند
که در آن زرق رنج پر بردند
هوش مصنوعی: اگر این افراد دردی دارند، نمی‌توان آنها را در ظاهرشان قضاوت کرد؛ چون در پسِ آن نمایش‌های زیبا، رنج و زحمت زیادی نهفته است.
گر چه در زرق نادرستانند
چیز کیشان بده، که چستانند
هوش مصنوعی: هرچند در ناز و نعمت به سر می‌برند، اما چیزهایی که ارزش دارند را به کسی بده که حقیقت را می‌داند.
با کرامات نیست شعبده راست
تو همی کن تفرجی که رواست
هوش مصنوعی: با اعمال شگرف خودت، شعبده‌بازی نکن و تظاهر نکن. کاری انجام بده که درست و مناسب باشد.
پاک ده گر غلط پزد لادن
چون فروشد نشایدش گادن
هوش مصنوعی: اگر در دکان پاکی و خوب‌رویی، کاسبی اشتباه کند و چیزی نادرست بفروشد، برای او شایسته نیست که به ادامه کار بپردازد.
بر گنه‌شان چو راست کردم چنگ
هم بخواهم به قدر عذری لنگ
هوش مصنوعی: وقتی که به اشتباهات آنها پرداختم، می‌خواهم به اندازه‌ای که عذری دارم، دست به عمل بزنم.
مشک لولی نه لایق جیبست
روستایی که میخرد عیبست
هوش مصنوعی: بوی خوش عطر مشک برای کسی که از آن بهره‌مند می‌شود، با ارزش است، اما اگر یک روستایی آن را بخرد، نشان‌دهنده ناآگاهی و عدم درک او از ارزش واقعی آن است.
از تو بود این خطا، نه از وی بود
چونپرسی که در خطا کی بود؟
هوش مصنوعی: این اشتباه از تو بود، نه از او. وقتی می‌پرسی که اشتباه از کی بوده، باید بپذیری که خود تو مقصر هستی.
ترکمان گول و کلبه پر سمسار
نخرد خام جز یکی در چار
هوش مصنوعی: اگر اهل ترکمن و دلالی در کار نباشی، کسی به راحتی به تو اعتماد نمی‌کند و در معاملات باید بسیار هوشیار باشی تا فریب نخورده و به نتیجه مطلوب دست یابی.
صاحب زرق هم دکاندارست
هر مریدیش بیست سمسارست
هوش مصنوعی: صاحب زرق، یعنی کسی که ظاهری فریبنده دارد، در واقع یک فروشنده است و هر پیرو او، به مانند یک دلال یا واسطه، دارای ویژگی‌های تجاری است.
آن یکی گویدت که: شیخ ولیست
وان دگر گویدت که: به ز علیست
هوش مصنوعی: یکی به تو می‌گوید که: او مردی با مقام و فضل است، و دیگری می‌گوید که: او از علی بهتر و برتر است.
وانکه یک لحظه خورد و خوابش نیست
وینکه در خانه نان و آبش نیست
هوش مصنوعی: کسی که یک لحظه نمی‌خورد و خوابش نمی‌برد، و کسی که در خانه‌اش نان و آب نیست.
وانکه دیشب به مکه برد نماز
وینکه تا شام رفت و آمد باز
هوش مصنوعی: شخصی که دیشب برای نماز به مکه رفت و تا غروب شب در رفت و آمد بود، به خوبی درک می‌شود که چگونه از این سفر بهره‌مند شده است.
میفروشند و میخرند او را
وین خران بین که چون خرند او را؟
هوش مصنوعی: می‌فروشند و می‌خرند آن شخص را، و نگاه کن به آن افرادی که او را مثل یک الاغ زندگی می‌کنند و رفتار می‌کنند.
این سخن چون بجاست میگویم
گر چه تلخست راست میگویم
هوش مصنوعی: این سخن خیلی به جاست و من آن را می‌زنم، هرچند ممکن است تلخ باشد، اما حقیقت را می‌گویم.
گر به شیرینی شکر نبود
آخر از بنگ تلختر نبود
هوش مصنوعی: اگر شکر شیرین نبود، در نهایت تلخی بنگ هم کمتر نمی‌بود.
سخن راست گوش باید کرد
که گهی تلخ نوش باید کرد
هوش مصنوعی: باید به حرف‌های صحیح توجه کنیم، حتی اگر گاهی اوقات آن حرف‌ها ناگوار یا سخت به نظر بیایند.