غزل شمارهٔ ۲۴۴
با عارض و زلفت قمر و قیر چه باشد؟
پیش لب و رویت شکر و شیر چه باشد؟
در خواب سر زلف تو میبینم و این را
جز رنج دل شیفته تعبیر چه باشد؟
گویند که: آشفته و زنجیر ولی ما
آشفته چنانیم که زنجیر چه باشد؟
صوفی اگر آن روی نبیند بگذارش
کان مرغ ندانست که: انجیر چه باشد؟
گفتی: دل خود را سپر تیر غمم کن
شمشیر بیاور، سپر و تیر چه باشد؟
ما را غم هجران تو بد واقعهای بود
این واقعه را چاره و تدبیر چه باشد
گویی که: به تقصیر ز ما کام نیابی
جان میدهم از عشق تو، تقصیر چه باشد؟
ای اوحدی، از خوان غم عشق دلت را
غیر از جگر سوخته توفیر چه باشد؟
معشوقه به زر نرم شود، گر تو نداری
خاموش نشین، این همه تقریر چه باشد؟
غزل شمارهٔ ۲۴۳: هر نقش که پیش آید گویم: مگر او باشدغزل شمارهٔ ۲۴۵: دوشت به خواب دیدم، تعبیر این چه باشد؟
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با عارض و زلفت قمر و قیر چه باشد؟
پیش لب و رویت شکر و شیر چه باشد؟
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت یک معشوق اشاره دارد و میگوید که در برابر چهره زیبا و موهای افشان او، هیچ چیز دیگر ارزش ندارد. زیبایی او آنقدر خاص و خیرهکننده است که هیچ چیز دیگر مانند قمر، قیر، شکر و شیر نمیتواند با آن مقایسه شود.
در خواب سر زلف تو میبینم و این را
جز رنج دل شیفته تعبیر چه باشد؟
هوش مصنوعی: در خواب، موهای تو را میبینم و هیچ چیزی به جز درد دل عاشقانه نمیتواند این را توجیه کند.
گویند که: آشفته و زنجیر ولی ما
آشفته چنانیم که زنجیر چه باشد؟
هوش مصنوعی: میگویند ما در حالتی آشفته و زنجیر شدهایم، اما ما آنقدر آشفته و در هم ریختهایم که زنجیر برای ما هیچ معنایی ندارد.
صوفی اگر آن روی نبیند بگذارش
کان مرغ ندانست که: انجیر چه باشد؟
هوش مصنوعی: اگر صوفی نتواند به زیبایی و محبت پیامبر نگاه کند، پس بهتر است او را ترک کند؛ چون مانند پرندهای است که نمیداند انجیر چیست و ارزش آن را درک نمیکند.
گفتی: دل خود را سپر تیر غمم کن
شمشیر بیاور، سپر و تیر چه باشد؟
هوش مصنوعی: تو گفتی: دل خود را با غمهای من از خود محافظت کن. بیا و شمشیری بیاور، اما سپر و تیر چه معنایی دارند؟
ما را غم هجران تو بد واقعهای بود
این واقعه را چاره و تدبیر چه باشد
هوش مصنوعی: ما از دوری تو ناراحتیم و این واقعه برای ما خیلی تلخ و سخت است. برای این مشکل چه راه حلی وجود دارد؟
گویی که: به تقصیر ز ما کام نیابی
جان میدهم از عشق تو، تقصیر چه باشد؟
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو به خاطر گناهی که از ما سر زده، نمیتوانی به خواستهات برسی. من برای عشق تو جانم را میدهم، پس گناه من چیست؟
ای اوحدی، از خوان غم عشق دلت را
غیر از جگر سوخته توفیر چه باشد؟
هوش مصنوعی: ای اوحدی، از دنیای درد و رنج عشق، آیا دل تو چیزی بیشتر از جگر سوختهای دارد؟
معشوقه به زر نرم شود، گر تو نداری
خاموش نشین، این همه تقریر چه باشد؟
هوش مصنوعی: اگر معشوق با محبت و نرمی به تو نزدیک نشود، و تو هم چیزی برای گفتن نداری، پس چرا این همه صحبت میکنی؟