گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۷

دوش چون چشم او کمان برداشت
دلم از درد او فغان برداشت
حیرت او زبان من در بست
غیرتش بندم از زبان برداشت
بنشینم به ذکر او تا صبح
صبح چون ظلمت از جهان برداشت
مطرب آن نغمهٔ سبک برزد
ساقی آن ساغر گران برداشت
می و مطرب چو در میان آمد
بت من پرده از میان برداشت
چون بدید این تن روان رفته
بنشست و قلم روان برداشت
از تنم رسم آن کمر برزد
وز دلم نسخهٔ دهان برداشت
جان و جانان چو هر دو دوست شدند
تن آشفته دل ز جان برداشت
بر گرفت از لبش به زور و بزر
همه کامی که می‌توان برداشت
اوحدی را چو زور و زر کم بود
دست زاری بر آسمان برداشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش چون چشم او کمان برداشت
دلم از درد او فغان برداشت
هوش مصنوعی: شب گذشته هنگامی که چشمان او همچون کمانی بر افراشته شد، دلم از درد او ناله‌ا‌ی سر داد.
حیرت او زبان من در بست
غیرتش بندم از زبان برداشت
هوش مصنوعی: شگفتی او باعث شده که من نتوانم به درستی صحبت کنم و از شدت علاقه‌ام به او، زبانم بند آمده است.
بنشینم به ذکر او تا صبح
صبح چون ظلمت از جهان برداشت
هوش مصنوعی: به انتظار صبح و روشنایی می‌نشینم و در دل خود یاد او را می‌کنم تا تاریکی‌های شب از بین برود و روشنایی بر جهان حاکم شود.
مطرب آن نغمهٔ سبک برزد
ساقی آن ساغر گران برداشت
هوش مصنوعی: بهتر است که نوازنده، آن آهنگ شاد و دلنشین را بنوازد و ای ساقی، آن جام سنگین را بردار و بیاور.
می و مطرب چو در میان آمد
بت من پرده از میان برداشت
هوش مصنوعی: زمانی که شراب و نوازنده در کنار هم حاضر شدند، معشوق من از پس پرده‌ها بیرون آمد.
چون بدید این تن روان رفته
بنشست و قلم روان برداشت
هوش مصنوعی: وقتی او دید که این بدن جانش را ترک کرده، نشسته و قلم را به دست گرفت.
از تنم رسم آن کمر برزد
وز دلم نسخهٔ دهان برداشت
هوش مصنوعی: از بدنم نشانهٔ کمر بر افتاد و از دلم قول و قراری به زبان آمد.
جان و جانان چو هر دو دوست شدند
تن آشفته دل ز جان برداشت
هوش مصنوعی: زمانی که جان و معشوق هر دو به دوستی دست یافتند، دل پر از آشفتگی‌اش را از جانش جدا کرد.
بر گرفت از لبش به زور و بزر
همه کامی که می‌توان برداشت
هوش مصنوعی: از لب او تمامی لذت‌ها و خوشی‌ها را می‌توان چید و برداشت، انگار که به زور و بزرگی آن‌ها را گرفتیم.
اوحدی را چو زور و زر کم بود
دست زاری بر آسمان برداشت
هوش مصنوعی: اوحدی وقتی که سختی و نداشتن پول را احساس کرد، به آسمان دعا و درخواست کرد.