گنجور

باب پنجاه و دوم - دَر سَماعْ

قالَ اللّهُ تَعالی فَبَشِّرْ عِبادِ اَلَّذینَ یَسْتَمِعونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ.

لام اندر قول خدای تعالی که اَلْقَولَ اقتضاء عموم کند و دلیل برین، آنک مدح کرد ایشانرا بر اتّباعِ اَحْسَن.

قَالَ اللّهُ تَعالی فَهُمْ فی رَوْضَةٍ یُحْبَرونَ در تفسیرست که این سماع است.

و بدانک سماع اشعار بآواز خوش چون مستمع را اعتقاد حرامی نباشد و سماع نکند برچیزی که اندر شرع نکوهیده است و لگام بدست هوای خویش ندهد و بر سبیل لهو نبود اندر جمله مباح است و هیچ خلاف نیست که پیش پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شعرها برخوانده اند و انکار نکرد برایشان اندر خواندن اشعار چون سماع اشعار روا بود بی آواز خوش، حکم آن بنگردد بآنک آواز خوش کنند این ظاهر است ازین کار پس بر مستمع آنچه واجب بود آن رغبتی تمام بود بر طاعت و یاد کرد آنچه خدای تعالی ساختست پرهیزگارانرا از درجات و او را بدان دارد که از زلّتها بپرهیزد و اندر دل وی اندر حال، واردات صافی پیدا آرد مستحبّ بود اندر دین و شرع و بر لفظ رسول صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رفتست آنچه بشعر نزدیک بوده است هرچند قصد شعر نکرده است و مراد وی شعر نبوده است.

انس مالک گوید رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ که انصار خندق همی کندند و این شعر میگفتند:

نَحْنُ الَّذینَ بایَعوا مُحَمَّداً
عَلَی الْجِهادِ مابَقینا اَبَداً

پس پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جواب داد ایشانرا گفت

اَللّهُمُّ لا عَیْشَ اِلّا عَیْشُ الْاخِرَه
فَاَکْرِمَ الْاَنْصارَ وَالْمُهاجِرَه

این لفظ از پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بر وزن شعر نیست ولیکن بشعر نزدیکست.

و بدانک سلف بیتها سماع کرده اند بالحان و آنک سماع مباح دارد از پیشینگان یکی مالک بن انس است و اهل حجاز همه شعر، بنغمه، مباح دارند امّا حُدا باجماع همه عرب جائز است و اخبار و آثار اندر جواز این شایع است و مستفیض.

و روایت کنند از ابن جُرَیْج که او سماع، رخصت دادی، او را گفتند چون روز قیامت نیکوئیها و زشتیهای تو بیارند این سماع از دو، کدام بود گفت نه اندر زشتی بود و نه اندر نیکوئی یعنی که این مباحست.

و امّا امام شافعی رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ حرام نداشتی و لکن عوام را مکروه داشتست چنانک اگر کسی آنرا پیشه گرفتست و بر آن ایستادست بر روی لهو، گواهی او ردّ کرده است و بی مروّتی نهاده است ولکن از جملۀ آن ننهاده است که حرام بود.

استاد امام گوید که سخن من نه درین نفی است در سماع که رتبت این طائفه برتر از آن بود که سماع ایشان بر لهو بود یا نشستن ایشان اندر سماع بسهو بود یا اندر اندیشۀ دل ایشان لغو بود یا سماع ایشان بر صفت غیر کفو بود.

و از این عمر رَضِیَ اللّهُ عَنْهُما اثرها همی آید اندر اباحت سماع و هم چنین از عبداللّه بن جعفربن ابی طالب و از عمر رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ در حدا و غیر آن. و پیش پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اشعار برخواندندی و او از آن باز نداشت.

و روایت کنند که پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شعر اندر خواستی از یاران تا برخوانند.

و ظاهر مشهورست که پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اندر خانه عایشه رَضِیَ اللّهُ عَنْها رفت دو کنیزک بودند آنجا و چیزی میگفتند، ایشانرا از آن باز نداشتند.

هشام بن عُروَه روایت کند از پدرش از عایشه رَضِیَ اللّهُ عَنْها که ابوبکر صدّیق رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ دو بار بگفت مزمار شیطان در سرای رسول صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت دست بدار یا بابکر که هر قومی را عیدی است و عید ما امروز است.

و عایشه رَضِیَ اللّهُ عَنْها روایت کند که خویشاوندی از آن وی بزنی، بیکی دادند از انصار، پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ آمد، گفت آن زنرا بخانۀ او فرستادی عایشه رَضِیَ اللّهُ عَنْهَا گفت آری گفت هیچکس فرستادی که آنجاچیزی برگوید از سماع گفت نه پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت ایشان انصاراند، اندر میان ایشان غزل گویند اگر کسی فرستادی که گفتی:

اَتَیْناکُمْاَتَیْناکُمْ
فَحَیَّانا وَ حَیّاکُمْ

براء بن عازّب گوید از پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شنیدم که گفت قرآنرا بآواز خواش خوانید که قرآنرا نیکوی افزاید این خبر دلیلست بر فضیلت آواز خوش.

انس رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ گوید که پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت هر چیزی را حِلْیتی است و حِلْیت قرآن آواز خوش است.

و هم انس گوید که پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت دو آواز ملعونست، آواز وَیْل نزدیک مصیبت و آواز نای نزدیک نعمت، مفهوم خطاب این بودکه هرچه جز این بود مباح بود در غیر این احوال و الّا تخصیص باطل شود و اخبار درین باب بسیار آمده است.

و روایت کنند که پیش پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مردی گفت.

اَقْبَلَتْفَلاحَ لَها
عارِضانِ کَالسَّبَج
اَدْبَرَتْفَقُلْتُ لها
والْفُؤادُ فی وَهَجٍ
هَلْعَلیَّ وَیْحَکُما
اِنْعَشِقْتُ مِنْحَرَجٍ

پیغامبر گفت صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ که لا.

و آواز خوش نعمتی است که خدای عَزَّوَجَلَّ کسی را دهد حق عَزَّ اسْمُهُ میگوید یَزیدُ فی الْخَلْقِ مایَشاءُ گفته اند آواز خوش بود.

و خداوند تعالی آواز مُنْکَر را نکوهیده است چنانک گفت اّنَّ اَنْکَرَ الْأصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ.

و آواز خوش را دوست داشتن و بدو راحت یافتن، کس این را مُنْکِر نتواندبود زیرا که اطفال بآواز خوش آرام گیرند و اشتران سختی بارگران در بادیۀ دراز وگرم و تشنگیها همه بکشند بخوشی حُدا خداوند تعالی میگوید اَفَلا یَنْظُرونَ اِلَی الْاِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ.

اسمعیل بن عِلیْه گوید با شافعی رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ میرفتم بوقت گرمگاهی بجایی بگذشتیم کسی چیزی میگفت، وی گفت بیا تا آنجا شویم، شدیم تا آنجا پس مرا گفت خوشت می آید گفتم نه گفت ترا حسّ نیست و خبر پیغامبر است صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ که گفت ما اَذِنَ اللّهُ لِشَیءٍ کَأَذَنِهِ لِنَبِیٍّ یَتَغَنّیٰ بِالْقُرْآنِ رسول صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت که خداوند تعالی در هیچ چیز پیغامبر را صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ دستوری نداد. چنانک در قرآن خواندن بآواز خوش.

و گویند هرگاه که داود عَلَیْهِ السَّلامُ زبور برخواندی پری و آدمی و حوش و طیور همه بسماع باز ایستادندی، وقت بودی چهار صد جنازه از مجلس او برداشتندی که اندر آواز سماع او بمرده بودند.

پیغمبر گفت صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ابوموسی اشعری را آوازی دادند چون آواز داود عَلَیْهِ السَّلامُ.

و معاذ گفت پیغمبر را صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اگر دانستمی که تو سماع همی کنی بیاراستمی آواز خویش را از بهر تو.

محمّدِ داود دینوری گوید اندر بادیه بودم بقبیلۀ رسیدم از قبایل عرب مردی مرا مهمان کرد غلامی را دیدم سیاه بر پای ایستاده و بند ها بر پای او نهاده و اشتران را دیدم، اندر پیش خانه افتاده و مرده این غلام مرا گفت تو امشب مهمانی و این خداوند من کریم است مرا شفیع باش که ترا ردّ نکند، خداوند خانه را گفتم من بخانۀ تو طعام نخورم تا تو این غلام را رها نکنی گفت مرا این غلام درویش بکرده است و مال من تباه کرد گفتم چه کرد گفت این غلام آوازی دارد خوش و سبب معاش من از پشت این اشتران بودی، بار گران برنهاد و سه روزه راه بیک روز بگذاشت بِحُدا چون بار فرو گرفتند اشتران همه برجای خویش هلاک شدند چنانک می بینی ولیکن با اینهمه او را بتو بخشیدم، غلام را بند برگرفت و چون بامداد بود من آرزو کردم که آواز آن غلام بشنوم، از وی اندر خواستم، مرد گفت ای غلام حُدا کن بر اشتری که بر چاهی آب می کشید حُدا کرد، اشتر رسن بگسست و روی در بیابان نهاد و هرگز من چنان آواز نشنیده بودم بخوشی از هیچکس، من در روی افتادم آن میزبان اشارت کرد تا غلام خاموش شد.

جنید را پرسیدند که چون است که مردم آرمیده بود چون سماع بشنود حرکت اندر و پایدار آید گفت آنگه که خداوند تعالی فرزند آدم را از پشت آدم عَلَیْهِ السَّلام بیرون آورد برمثال ذرّه و بایشان خطاب کرد گفت اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ خوشی سماع کلام خداوند تَعالی بر ارواح ایشان ریخت چون سماع شنوند از آن یاد کنند، روح بحرکت اندر آید.

از استاد ابوعلی شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ که سماع حرامست بر عام زیرا که ایشانرا نفس ماندست و زاهدانرا مباحست از بهر آنک ایشان مجاهدت کرده باشند و مستحبّ است اصحاب ما را، از برای زندگی دل ایشان.

حارث محاسبی گوید سه چیز است که آنرا چون بیابند بدان بهره گیرند و ما آنرا گم کرده ایم، روی نیکو با صِیانت و آواز خوش با دیانت و دوستی با وفا.

ذوالنّون مصری را پرسیدند از آواز خوش گفت مخاطبات و اشارات است که خداوند آنرا ودیعت نهاده است اندر مردان و زنان.

وقتی دیگر او را پرسیدند هم از آواز خوش گفت واردی بود از قبل حق سُبْحانَهُ وَ تَعالی دلها را بحضرت حق خواند هر که بحق، سماع کند متحقّق گردد و هر که بنفس، سماع کند زندیق گردد.

و جعفربن نصیر گوید که جنید گفت بر درویشان سه وقت رحمت بارد، بوقت سماع که ایشان سماع نکنند الّا از حق و برنخیزند الّا از وجد و دیگر بوقت طعام خوردن زیرا که خوردن ایشان از فاقه بود و سوم بوقت علم گفتن زیرا که ایشان صفت اولیا یاد کنند.

جنید گوید سماع جوینده را فتنه بود و یابنده را راحت بود.

از جنید حکایت کنند که سماع را بسه چیز حاجت بود زمان و مکان و اخوان.

شبلی را پرسیدند از سماع گفت ظاهر وی فتنه بود و باطن وی عبرت بود هرکه اشارت داند، سماع عبرت، او را حلال بود و اگر به خلاف این بود خویشتن را اندر بلا و فتنه افکنده باشد و تعرّض بلا کرده.

و گفته اند سماع حلال نیست مگر کسی را که نفس وی مرده بود و دلش زنده بود، نفس خویش را بشمشیر مجاهده کشته باشد و دلش بنور موافقت زنده بود.

نهرجوری را پرسیدند از سماع، گفت حالی بود که از سر سوزی پدیدار آید، مرد را باز سرِ اَسْرار برد.

و گویند سماع، غذای ارواح اهل معرفت است.

از استاد ابوعلی شنیدم که گفت سماع طبع بود مگر که از شرع بود و فتنه مگر که از عبرت بود.

و گفته اند سماع بر دو قسمت بود، سماعی بود بشرط علم و صحو، و شرط مستمع آنست کی اسماء و صفات داند و اگر نداند کفر محض افتد و سماعی بود بشرط حال، خداوند او باید که از احوال بشریّت فانی گشته باشد و از آثار حظوظ پاک بود بظهور احکام حقیقت.

و حکایت کنند از احمد ابی الحواری که گفت بوسلیمان دارانی را پرسیدم از سماع گفت دو از یکی دوستر دارم.

ابوعلی رودباری را پرسیدند از سماع گفت کاشکی سر بسر برستمی ابوالحسین نوری را پرسیدند ازصوفی گفت آن بود که سماع بشنود و اسباب که دارد ببخشد.

ابوعثمان مغربی گوید هر که سماع دعوی کند و از آواز های مرغان و چریدن دد و آواز درها و باد او را سماع نیفتد، او اندر دعوی دروغ زن بود.

جعفر گوید ابن زیری از شاگردان جنید بود و پیری بزرگوار بود فاضل، چون بوقت سماع حاضر بودی اگر ویرا خوش آمدی ازار فرو کردی و بنشستی و گفتی صوفی با دل خویش بود و اگر ویرا خوش نیامدی گفتی سماع خداوندان دلرا بود و برفتی.

رُوَیْم را پرسیدند از وجود صوفیان بوقت سماع، گفت ایشان معنیها بینند که دیگران آن نبینند، اشارت میکند ایشانرا که بمن شتابید، ایشان بدان شادی و تنعّم می کنند پس حجاب افتد از شادی با گریستن گردند، از ایشان کس بود که جامه بدرد، کس بود که بانگ کند و کس بود که بگرید، هرکسی بر قدر حال خویش.

حُصْری روزی سخن میگفت اندر میان سخن وی میرفت چه کنم سماعی که منقطع گردد چون مستمع آن سماع منقطع شود، سماع باید که متّصل بود دائم، هرگز بریده نشود.

هم حُصری گوید تشنگی دائم باید و شُربی دائم هرچند بیش خورد ویرا تشنگی بیش بود.

و از مُجاهد همی آید اندر تفسیر این آیه فَهُمْ فی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ که این سماع بود از حورالعین بآوازهاء خوش همی گویند:

نَحْنُ الْخالِداتُ فَلا نَموتُ اَبداً و نَحْنُ النَّاعِماتُ فَلا نَبْؤ ُسُ اَبَداً.

ما جاوید زنده ایم که بنه میریم، ما متنعِمانیم که هرگز درویش نشویم.

و گویند سماع، نداست و وجد، قصد است.

ابوعثمان مغربی گوید دل اهل حق، دلی حاضر بود و اسماع ایشان پیوسته گشاده.

از استاد امام ابوسهل صُعْلوکی رَحِمَهُ اللّهُ حکایت کنند که گفت مستمع میان دو حال بود، یک حال برو تجلّی میکند و دیگر حال برو پوشیده می گردد، استتار بود و تجلّی، استتار سوزش بود و تجلّی آسایش آرد از استتار بود، حرکاتِ مریدان و آن محلّ ضعف و عجز است و تجلِّی واصلان را سکون آرد و آن محلّ استقامت و تمکین است و آن صفت حضرت است.

آنجا نبود مگر پژمردگی زیر موارد هیبت چنانک خدای میگوید فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا اَنْصِتوا.

ابوعثمان حیری گوید سماع به سه روی بود، سماع مریدان و مبتدیان و ایشان احوال را استدعا کنند بدان و برایشان از فتنه و ریا بباید ترسیدن از آن. دیگر سماع صادقان بود، بدان اندر آن احوال خویش زیادت جویند و سماع بر موافقت وقت شنوند سه دیگر سماع اهل استقامت بود از عارفان این گروه اختیار نبود بر خدای بر آنچه حال، برایشان درآید از حرکت و سکون.

ابوسعید خرّاز گوید که هر که دعوی کند که او مغلوبست در وقت سماع و حرکات که میکند مالک او نیست علامت او آن بود که در آن مجلس که او را وجد بود راحت پیدا آید.

شیخ ابوعبدالرّحمن سُلَمی را این حکایت کردند، گفت این کمترین درجات است در سماع و نشان درست او آن بود که هیچکس از اهل حقیقت در آن مجلس نماند الّا که بوجدِ او خوش دل شود و هیچ مُبْطِل بنماند که نه مستوحش شود ازو

بنداربن الحسین گوید سماع بر سه گونه باشد، سماعی، بطبع و سماعی، بحال و سماعی، بحق. آنک بطبع شنود خاص و عام اندر آن یکی باشند که سرشت بشریّت برآنست که آواز خوش دوست دارد و آنک بحال شنود او تامّل می کند و می نگرد و آنچه برو درآید از عتاب یا خطاب یا وصل یا هجر یا نزدیکی یا دوری یا تأسّفی بر چیزی که از وی در گذشته باشد یا تشنگی بدانک خواهد بودن یا وفا بعهدی یا وعدۀ بجای آوردن یا عهدی بشکستن یا بی آرامی و آرزومندی یا بیم فراقی یا شادیِ وصالی و آنچه بدین ماند و آنچه بحق شنود بخدای، سماع کند و خدایرا شنود و این حالها صفت او نباشد که بعلّتها آمیخته باشد و بحظّ بشریّت، سماع ایشان از آنجا بود که صفت توحید است سماعی بود بحق نه بحظّ.

و گفته اند اهل سماع بر سه گونه باشند، خداوندان حقیقت باشند، ایشان بوقت سماع با حق خطاب می کنند و گروهی بدل با خدای خطاب می کنند بر آن معنی که می شنوند، ایشان بصدق مُطالَب باشند در آنچه با خدای اشارت کنند و سه دیگر درویشی مجرّد بود، از علایقها ببریده و از دنیا و از آفتهای وی دور شده بر خوش دلی سماع می کند، این قوم بسلامت نزدیکتر باشند.

خوّاص را پرسیدند چونست که مردم بسماعِ قول حرکت کنند و بقرآن حرکت نکند گفت زیرا که سماع قرآن را فرا گرفتنی باشد که کس حرکت نتواند کرد از هول و قوّت و غلبۀ او وسماع قول ترویح بود، مردم اندرو بحرکت آید.

جنید گفت چون مرید را بینی که سماع را دوست دارد بدانک از بطالت بقیّتی باوی ماندست.

سهل بن عبداللّه گوید سماع علمی است که حق تَعالی مخصوص کند بدان آنکس را که خواهد و آن علم کس نداند مگر او.

حکایت کنند که ذوالنّون مصری وقتی اندر بغداد شد، صوفیان برو گرد آمدند و قوّالی با ایشان بود از وی دستوری خواستند تا قوّال چیزی برخواند پیش او، دستوری داد این بیتها بگفت.

شعر:

صَغیرُ هَواکَ عَذَّبَنَی
فَکَیْفَ بِهِ اِذَا احْتَنَکا
وَ اَنْتَ جَمَعْتَ مِنْقَلْبی
هَویً قَدْکانَ مُشْتَرَکا
اَما تَرْثی لِمُکْتَئِبٍ
اِذا ضَحِکَ الْخَلِیُّ بَکا

ذوالنّون برخاست و بیفتاد و بر روی افتاد و از وی خون همی آمد و بر زمین همی چکید یکی از آن قوم نیز برخاست بتَواجُد ذوالنّون گفت اَلَّذی یَرَیکَ حینَ تَقومُ مرد بنشست.

از استاد ابوعلی شنیدم گفت ذوالنّون را بر حال آن مرد اشراف بود که او را تنبیه کرد و آن مرد مُنْصِف بود که چون او این بگفت بنشست.

از دُقّی حکایت کنند که گفت بمغرب دو پیر بودند یکی را جَبَله گفتندی و دیگر زُرَیْق، این زُرَیْق روزی بزیارت جَبَله شد و هر دو شاگردان بسیار داشتند، مردی از اصحاب زُرَیْق چیزی برخواند یکی از اصحاب جَبَله بانگی بکرد و در وقت بمرد چون دیگر روز بود جَبَله گفت زُرَیْق را کجا است آن مرد که دی چیزی برخواند بگو تا آیتی برخواند، آن مرد برخواند، جَبَله بانگی بکرد قاری بمرد جَبَله گفت یکی بیکی و ستم آن کرد که پیش دستی کرد.

ابراهیم مارستانی را پرسیدند از حرکت بوقت سماع گفت شنیده ام که موسی عَلَیْهِ السَّلامُ اندر بنی اسرائیل قصّه میگفت یکی برخاست و پیراهن بدرید، خدای تعالی وحی فرستاد بموسی عَلَیْهِ السَّلامُ که گو، دل بدر برای من نه جامه.

ابوعلی مَغازِلی، شبلی را پرسید که وقتها بود که آیتی بگوش من آید از کتاب خدای عَزَّوَجَلَّ مرا بر آن دارد که همه چیزها و سببها دست بدارم و از دنیا برگردم پس با حال خویش آیم و با مردمان مخالطت کنم، شبلی گفت آنک ترا بخویشتن کشد مهربانی و لطف او بود بر تو و چون ترا بتو دهند از شفقت او بود بر تو زیرا که ترا از حول و قوْت خویش تبرّی کردن درست نگشته باشد در آنک بازو گردی.

احمدبن المُقاتِل العَکّی گوید با شبلی بودم، شبی اندر ماه رمضان، در مسجد، از پس امام نماز میکرد من برابر او بودم، امام بر خواند وَلَئِن شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالّذی اَوْحَیْنا اِلَیْکَ بانگی کرد شبلی، گفتم جان از وی جدا شد و بلرزید و میگفت با دوستان چنین خطاب کنند و چند بار این بگفت.

از جنید حکایت کنند که گفت پیش سری شدم روزی، مردی دیدم افتاده و از هوش شده گفتم چه بوده است او را گفت آیتی برخواندند از هوش بشد گفتم بگو تا دیگر بار برخوانند برخواندند و مرد با هوش آمد مرا گفت تو چه دانستی گفتم چشم یعقوب عَلَیْهِ السَّلامُ بسبب پیراهن یوسف عَلَیْهِ السَّلامُ بشد و هم بسبب پیراهن بود تا چشم روشن شد، ویرا نیکو آمد و از من بپسندید.

عبدالواحدبن علوان گوید جوانی با جنید اندر صحبت بود هرگاه که چیزی بشنیدی از ذکر بانگ کردی. روزی جنید گفت اگر نیز چنین کنی صحبت من بر تو حرام گردد پس از آن چون چیزی شنیدی صبر می کردی و تغیّر در وی پدید همی آمدی و از بن هر موی قطرۀ آب دویدی روزی چیزی برخواند بانگی کرد و بمرد.

ابوالحسین درّاج گوید قصد یوسف بن الحسین کردم از بغداد چون اندر ری شدم، سرای وی پرسیدم گفتند چه خواهی کردن آن زندیق را و از بس که بگفتند اندر دل کردم که بازگردم، دل من تنگ شد از گفتار مردمان، آن شب اندر مسجدی فرو آمد دیگر روز گفتم از شهری دور باینجا آمدم، کم از آن نباشد که زیارتی کنم، شدم و هیچ چیز نپرسیدم، بمسجد او افتادم او را دیدم، اندر محراب نشسته بود و رحل پیش وی نهاده بود و مصحفی بر آن جای و قرآن همی خواند و وی پیری سخت نیکو و بشکوه، نزدیک او شدم و سلام کردم، جواب داد و گفت تو از کجا آمدۀ گفتم از بغداد بزیارت تو آمده ام، گفت اگر کسی اندرین شهرها گفتی نزدیک ما بباش تا ترا سرایی خرم و کنیزکی، از زیارتی بازداشتی ترا؟ گفتم یا سیّدی خدای تَعالی مرا بدین مبتلا نکرد و اگر این حال پیش آمدی ندانم که حال چگونه بودی پس مرا گفت هیچ چیز توانی خواند گفتم توانم گفت بگو این بیت بگفتم.

شعر:

رَأ َیْتُکَ تَبْنی دَائباً فی قَطیعَتی
وَلَوْکُنْتَ ذا حَزْمٍ لَهَدَّمْتً ماتَبْنی

شیخ مصحف فراهم گرفت و فرا گریستن ایستاد و میگریست تا محاسن وی تر شد، مرا رحمت آمد بر وی، از بس که بگریست پس مرا گفت یا پسر مردمان ری را ملامت کردی که ترا گفتند یوسف بن الحسین زندیق است و از وقت نماز تا اکنون قرآن می خواندم که چشم من آب نگرفت و بدین بیت که تو گفتی قیامت از من برآمد.

دُقّی گوید که از درّاج شنیدم که گفت من و پسر فُوَطی بر کنار دجله میرفتیم، میان بصره و اُبُلّه کوشکی دیدم نیکو، منظری بود در آن کوشک، مردی در آن منظر بود کنیزکی در پیش او و این بیت میگفت.

فی سَبیلِ اللّهِ وُدٌّ
کانَ مِنّی لَکَ یُبْذَلْ
کُلَّ یَوْمٍ تَتَلوَّنْ
غیرُ هذا بِکَ اَجْمَلْ

جوانی دیدم اندر زیر منظر ایستاده و رکوه بدست، مُرَقَّعی پوشیده، سماعی میکرد و میگفت ای کنیزک بجان خداوندت که بازگوئی.

کُلَّ یَوْمٍ تَتَلوَّنْ
غَیْرُ هذا بِکَ اَجْمَلْ

آن خداوند وی گفت بگو آنک میخواهد کنیزک بگفت جوان گفت واللّهِ که حقْ تَعالی با من چنین است هر روز بلونی دیگر بانگی کرد و جان بداد، خداوند کوشک کنیزک را گفت ترا آزاد کردم برای خدای، و اهل بصره بیرون آمدند و ویرا دفن کردند خداوند کوشک بیستاد و گفت نه شما مرا می شناسید و نه من شما را، شما را همه گواه گرفتم که هرچه مراست همه سبیل کردم از بهر خدایرا و هر بنده که مرا بود آزاد کردم و اِزاری بر میان بست و یکی بر دوش افکند و راه فرا پیش گرفت و بشد، هرگز نیز او را ندیدند و از وی هیچ چیز نشنیدند.

عبداللّه بن علیّ الطوسی گوید از یحیی بن الرّضا شنیدم که ابوحُلْمان دمشقی آواز طوّافی شنید که میگفت یا سَعْتَر بَرّی بیفتاد و از هوش بشد چون باز هوش آمد گفتند چه سبب بود که از هوش بشدی گفت پنداشتم که میگوید اِسْعَ تَرَ برّی.

ابوالحسین علیّ بن محمّد الصَّیْرَفی گوید رُویَم را پرسیدند از پیران که رویم ایشانرا دیده بود اندر سماع که ایشان را در سماع چون دیدی گفت رمۀ گوسفند که گرگ اندر ایشان افتد.

خرّاز حکایت کند که علیّ بن الموفّق را دیدم در سماع گفت مرا بر پای گیرید ویرا بر پای گرفتم گفت مرا از شیخ زفانم گویند.

گویند شبی تا بصبح دُقّی برین بیت برپای ایستاده بود و می افتاد و برمی خاست و مردمان برپای ایستاده میگریستند و بیت این بود.

شعر:

بِاللّهِ فَاَرْدُدْفُؤُادَ مُکْتَئِبٍ
لَیْسَ لَهُ مِنْحَبیْبِهِ خَلَفُ

احمد بصری گوید سهل بن عبداللّه را بسیار خدمت کردم هرگز ندیدم که از سماع قرآن و ذکر، هیچ تغیّر در وی آمدی بآخر عمر رسید پیش او این آیت برخواندند. فَالْیَوْمَ لایُؤ ْخَذُ مِنْکُم فِدْیةٌ.

تغیّری اندر وی آمد و بلرزید و بیفتاد و از هوش بشد چون باهوش آمد گفتم این چه بود گفت یا حبیبی ضعیف شدیم.

ابن سالم گوید که یک بار در پیش سهل برخواندند که اَلْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ متغیّر شد او را گفتم در آن معنی گفت ما ضعیف گشتیم و این صفت بزرگان بود که هیچ وارد برایشان اندر نیاید الّا که ایشان بزرگتر از آن باشند.

از شیخ بو عبدالرحمن شنیدم که گفت اندر نزدیک ابوعثمان مغربی شدم کسی در سرای وی آب میکشید از چاه ببَکْره گفت یا اَبا عبدالرحّمن دانی که این بَکْره چه میگوید گفتم ندانم گفت میگوید اللّه اللّه اللّه.

از رُوَیم حکایت کنند کی گفت از امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ حکایت کنند که آواز ناقوس بگوش وی آمد، یارانرا گفت دانید که این ناقوس چه میگوید گفتند ندانیم گفت میگوید، سُبْحانَ اللّهِ حَقَّا اِنَّ الْمَولیٰ صَمَدٌ یَبْقیٰ.

وجیهی گوید جماعتی از صوفیان جمع آمده بودند در خانۀ حسن قَزاّز و قوّالی با ایشان بود چیزی میگفت، ایشان وجد میکردند، ممشاد دینوری در آنجا شد ایشان خاموش شدند گفت شما با سر کار خود شوید که اگر چنان بود که جمله ملاهی دنیا در گوش من گویند مرا از آنچه در آنم مشغول نگرداند.

خیرنسّاج گوید که موسی عَلَیْهِ السَّلامُ قصّه میگفت یکی بانگی بکرد موسی عَلَیْهِ السَّلامُ ویرا زجری کرد حق تعالی وحی فرستاد که بطلب من مناجات کردند و بدوستی من بدید آمدند و بوجد من بانگ کردند برایشان چرا انکار کردی.

از ابوعلی رودباری حکایت کنند که گفت ما اندرین جای بجایی رسیدیم همچون تیز نای شمشیر اگر هیچ گونه بلغزیم بدوزخ افتیم.

گویند کسی آواز میداد که خیار ده بدانگی شبلی بشنید فرا بانگ ایستاد و گفت چون خیار ده به دانگی بود نُفایه را چه خطر بود.

و گفته اند چون حورالعین اندر بهشت سماع کنند درختان گل ببار آرند.

گویند عون بن عبداللّه را کنیزکی بود خوش آواز، او را بفرمودی که قوم را سماع کردی تا همه بگریستندی.

ابوسلیمان دارانی را پرسیدند از سماع گفت هر دل که بآواز خوش از جای درآید آن دل ضعیف بود بمداواش حاجت بود تا قوی گردد هم چنانک کودک خرد، خواهند که بخسبانند، او را سخنی میگویند تا در خواب شود پش ابوسلیمان گفت آواز خوش هیچ چیز در دل زیادت نکند بلی اگر در دل چیزی بود آنرا بجنباند. شاگرد او احمد گفت که راست گفت ابوسلیمان واللّه.

جُرَیْری گوید اندر معنی این آیت کونوا رَبّانِیینَ، شنونده باشید از خدای و گوینده باشید بخدای.

جُرَیْری گوید گروهی پرسیدند از سماع گفت برقها بود که بجهد و انوار بود که پدید آید پس پنهان شود چه خوش بود اگر بپاید یک طرفة العین و درین معنی گفته اند:

خَطْرةٌ فی السِرِّ مِنهُ خَطِرَتْ
خَطْرَةَ الْبَرقِ ابْتَدا ثُمّ اضمَحَلَّ
اَیُّ زَوْرٍ لَکَ لَوْقَصْداً سَری
وَمُلِمَّ بِکَ لَوْحَقّاً فَعَلْ

و گفته اند اندر سماع هر اندامی را از وی نصیبی بود آنچه بچشم افتد او را بگریستن آرد و آنچه بزبان افتد او را بآواز آرد و چون بدست افتد جامه بدرد و طپانچه بر سر و روی زند چون بپای افتد برقص آید.

و گویند از ملوک عجم یکی بمرد و او را پسری بود خرد و شیر میخورد خواستند که او را بیعت کنند گفت چون این کودک شیر میخورد نتوان دانست که شایسته خواهد بود یا نه. تدبیر کردند تا چون بدانند که خردمند خواهد بود یا نه، همه خردمندان بر آن اتّفاق کردند که کسی بیارند تا پیش او سماع کند، اگر گوش باز آن دارد و سماع کند عاقل بود پس چون قوّال قول بگفت آن کودک شیرخواره بخندید همه اهل مملکت پیش او زمین بوسه کردند و همه او را بیعت کردند.

از استاد ابوعلی شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ که گفت ابوعمرو نُجَیْد و نصرآبادی و طبقۀ ازین قوم برجایی جمع آمدند نصرآبادی گفت چون قوم گرد آیند کسی چیزی بگوید و دیگران خاموش باشند، ایشانرا بهتر از آنک غیبت مسلمانان کنند بوعمرو نجید گفت اگر سی سال غیبت کنی این ترا رهاننده تر از آنک اندر سماع چیزی اظهار کنی که نه آن باشی.

از استاد ابوعلی شنیدم که گفت مردمان، اندر سماع، بر سه وجه اند مُتَسَمِّع و مستمِع و سامع. مُتَسَمِّع بوقت شنود و مستمع بحال شنود و سامع بحق شنود.

استاد امام گوید رَحِمَهُ اللّهُ از استاد ابوعلی چندبار بدفعات طلب رخصتی جستم در سماع چیزی جواب داد که آن جواب اشارتی بود بر ترک آن پس از آنک در آن معاودتی کرده آمد گفت پیران گفته اند هرچه دل تو با خدای جمع کند باکی نیست بدان.

ابن عبّاس رَضِیَ اللّهُ عَنْهُما گوید خدای تعالی وحی کرد بموسی عَلَیْهِ السَّلامُ گفت من ترا ده هزار سمع آفریدم تا سخن من بشنودی و ده هزار زبان آفریدم تا مرا جواب دادی و دوسترین چیزی بر من و نزدیکترین چیزی بمن آنست که صلوات دهی بر محمّد صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.

و کسی بخواب دید که پیغامبر گفت صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ غلط بزرگست اندرین یعنی اندر سماع.

از ابوالحارث الاولاسی حکایت کنند که گفت ابلیس را بخواب دیدم، در اولاس، بر بامی و جماعتی بر دست راست او و جماعتی بر دست چپ او و من بر بام دیگر بودم و ایشان جامهاء نیکو پوشیده داشتند، گروهی از ایشان گفتند بگوئید ایشان آوازها برکشیدند من چنان شدم که خواستم که خویشتن از آن بام بیفکنم از خوشی آواز ایشان پس گفت رقص کنند ایشان رقص کردند که از آن نیکوتر و خوشتر نبود پس ابلیس مرا گفت یا اباالحارث هیچ چیز نیافتم که بدان بهانه نزدیک شما آیم مگر این.

عبداللّه بن علی گوید شبی با شبلی مجتمع شدم قوّال چیزی می گفت شبلی بانگی بکرد و حال می کرد و این بیت می گفت:

لی سَکْرَتانِ و لِلنَّدْمانِ واحِدَةٌ
شَیْءٌ خُصِصْتُ بِهِ مِنْ بَیْنِهِمْوَحْدی

ابوعلی رودباری گوید بکوشکی بگذشتم، جوانی دیدم نیکو روی افتاده گروهی از گرد وی ایستاده، پرسیدم از حال او، گفتند او بزیر کوشک بگذشت و کنیزکی این بیت همی گفت:

کَبُرَتْهِمَّةُ عَبْدٍ
طَمِعَتْفی اَنْتَراکا
اَومَا حَسْبٌ لِعَیْنی
اَنْتَریٰمَنْقَدْیَراکا

بانگی بکرد و اندر وقت بمرد.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قالَ اللّهُ تَعالی فَبَشِّرْ عِبادِ اَلَّذینَ یَسْتَمِعونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ.
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: بشارت بده به بندگانی که سخن را می‌شنوند و بهترین آن را پیروی می‌کنند.
لام اندر قول خدای تعالی که اَلْقَولَ اقتضاء عموم کند و دلیل برین، آنک مدح کرد ایشانرا بر اتّباعِ اَحْسَن.
هوش مصنوعی: در کلام خداوند، گفته شده است که می‌تواند به طور کلی بیان شود و دلیلی بر این مسأله این است که خداوند آنها را به خاطر پیروی از بهترین‌ها ستوده است.
قَالَ اللّهُ تَعالی فَهُمْ فی رَوْضَةٍ یُحْبَرونَ در تفسیرست که این سماع است.
هوش مصنوعی: خداوند متعال فرمود که آنها در باغی هستند که شادمان و خوشحال‌اند. در تفسیر آمده است که این بیان مربوط به شنیدن و دریافت نعمت‌ها و لذات است.
و بدانک سماع اشعار بآواز خوش چون مستمع را اعتقاد حرامی نباشد و سماع نکند برچیزی که اندر شرع نکوهیده است و لگام بدست هوای خویش ندهد و بر سبیل لهو نبود اندر جمله مباح است و هیچ خلاف نیست که پیش پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شعرها برخوانده اند و انکار نکرد برایشان اندر خواندن اشعار چون سماع اشعار روا بود بی آواز خوش، حکم آن بنگردد بآنک آواز خوش کنند این ظاهر است ازین کار پس بر مستمع آنچه واجب بود آن رغبتی تمام بود بر طاعت و یاد کرد آنچه خدای تعالی ساختست پرهیزگارانرا از درجات و او را بدان دارد که از زلّتها بپرهیزد و اندر دل وی اندر حال، واردات صافی پیدا آرد مستحبّ بود اندر دین و شرع و بر لفظ رسول صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رفتست آنچه بشعر نزدیک بوده است هرچند قصد شعر نکرده است و مراد وی شعر نبوده است.
هوش مصنوعی: گوش دادن به اشعار با صدای خوش، زمانی مجاز است که شنونده به چیزی که در دین نکوهیده شده اعتقاد نداشته باشد و خود را در دام هوا و هوس نیندازد. همچنین این عمل نباید به وسیله‌ای برای سرگرمی تبدیل شود. در این صورت، از نظر شرع هیچ مشکلی ندارد و هیچ شکی نیست که در زمان رسول خدا (ص)، اشعار خوانده شده و ایشان نیز به آنها ایرادی نگرفته‌اند. سماع اشعار، حتی بدون صدای خوش، نیز مورد قبول است، اما اگر با صدای خوش باشد، مشخص است که مستمع باید به طاعت و یاد خدا توجه کامل داشته باشد و از لغزش‌ها پرهیز کند. در دل او باید احساسات پاک قرار گیرد و این عمل در دین و شرع مستحب است. بر اساس گفته‌های پیامبر (ص)، هر چیزی که به شعر نزدیک باشد، حتی اگر هدف از آن شعر نباشد، نیز پذیرفته شده است.
انس مالک گوید رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ که انصار خندق همی کندند و این شعر میگفتند:
هوش مصنوعی: انس مالک می‌گوید: «رضی‌الله عنه» که انصار در حال حفر خندق بودند و این شعر را می‌خواندند.
نَحْنُ الَّذینَ بایَعوا مُحَمَّداً
عَلَی الْجِهادِ مابَقینا اَبَداً
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که با محمد عهد بسته‌ایم که تا همیشه در راه جهاد بمانیم.
پس پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جواب داد ایشانرا گفت
هوش مصنوعی: پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ به آنها گفت...
اَللّهُمُّ لا عَیْشَ اِلّا عَیْشُ الْاخِرَه
فَاَکْرِمَ الْاَنْصارَ وَالْمُهاجِرَه
هوش مصنوعی: خدایا هیچ زندگی‌ای جز زندگی آخرت وجود ندارد، پس به شخصیت‌های یاری‌دهنده و مهاجران کرامت عطا کن.
این لفظ از پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بر وزن شعر نیست ولیکن بشعر نزدیکست.
هوش مصنوعی: این عبارت از پیامبر اکرم (ص) به صورت وزن شعر نیست، اما به شعر نزدیک است.
و بدانک سلف بیتها سماع کرده اند بالحان و آنک سماع مباح دارد از پیشینگان یکی مالک بن انس است و اهل حجاز همه شعر، بنغمه، مباح دارند امّا حُدا باجماع همه عرب جائز است و اخبار و آثار اندر جواز این شایع است و مستفیض.
هوش مصنوعی: بدانید که پیشینیان به شنیدن شعر با نغمه‌ها و الحان می‌پرداختند و یکی از کسانی که سماع و شنیدن آن را مجاز اعلام کرده مالک بن انس است. اهل حجاز نیز همه به شنیدن شعر با نغمه و موسیقی مجاز هستند، اما در میان عرب‌ها این امر به طور کلی مورد توافق و تایید قرار گرفته است و خبرها و شواهدی در تایید این جواز به وفور وجود دارد.
و روایت کنند از ابن جُرَیْج که او سماع، رخصت دادی، او را گفتند چون روز قیامت نیکوئیها و زشتیهای تو بیارند این سماع از دو، کدام بود گفت نه اندر زشتی بود و نه اندر نیکوئی یعنی که این مباحست.
هوش مصنوعی: ابن جُرَیْج روایت می‌کند که درباره‌ی سماع (کلام یا آهنگ) از او پرسیدند. او پاسخ داد: زمانی که در روز قیامت اعمال نیک و زشت انسان را به نمایش بگذارند، این سماع نه در دسته‌ی زشتی قرار می‌گیرد و نه در دسته‌ی نیکی، به این معنی که این عمل جایز است و از نظر شرعی مشکلی ندارد.
و امّا امام شافعی رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ حرام نداشتی و لکن عوام را مکروه داشتست چنانک اگر کسی آنرا پیشه گرفتست و بر آن ایستادست بر روی لهو، گواهی او ردّ کرده است و بی مروّتی نهاده است ولکن از جملۀ آن ننهاده است که حرام بود.
هوش مصنوعی: امام شافعی (رضی الله عنه) چیزی را حرام ندانسته، اما برای مردم عادی آن را مکروه شمرده‌اند. به طوری که اگر کسی به این کار مشغول باشد و به آن پایبند بماند، او را دل مشغول و بی‌اخلاق تلقی کرده و شهادت او را رد می‌کنند. اما در میان آرای ایشان، این کار را به عنوان حرام مطرح نکرده‌اند.
استاد امام گوید که سخن من نه درین نفی است در سماع که رتبت این طائفه برتر از آن بود که سماع ایشان بر لهو بود یا نشستن ایشان اندر سماع بسهو بود یا اندر اندیشۀ دل ایشان لغو بود یا سماع ایشان بر صفت غیر کفو بود.
هوش مصنوعی: استاد امام بیان می‌کند که حرف او درباره اینکه سماع (گوش دادن به نغمات) برای این گروه از مردم نفی شده، نادرست است، زیرا موقعیت و مقام این طایفه بالاتر از آن است که سماع آن‌ها بیهوده و مجرد از معنا باشد، یا این که نشستن آن‌ها در سماع به خاطر بی‌توجهی باشد، یا افکارشان در حین سماع بی‌فایده و بی‌محتوا باشد، یا اینکه سماع آن‌ها در سطحی پایین‌تر از لیاقت و شایستگی‌شان باشد.
و از این عمر رَضِیَ اللّهُ عَنْهُما اثرها همی آید اندر اباحت سماع و هم چنین از عبداللّه بن جعفربن ابی طالب و از عمر رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ در حدا و غیر آن. و پیش پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اشعار برخواندندی و او از آن باز نداشت.
هوش مصنوعی: از این دو شخصیت بزرگ، عمر و عبدالله بن جعفر، آثار و نشانه‌هایی در اجازه شنیدن موسیقی و اشعار به‌دست می‌آید. همچنین گفته شده که در محضر پیامبر اسلام، شعرهایی خوانده می‌شد و ایشان هیچ‌گاه مانع آن نمی‌شدند.
و روایت کنند که پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شعر اندر خواستی از یاران تا برخوانند.
هوش مصنوعی: روایت شده است که پیامبر (ص) از یاران خود خواسته بود تا شعری بخوانند.
و ظاهر مشهورست که پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اندر خانه عایشه رَضِیَ اللّهُ عَنْها رفت دو کنیزک بودند آنجا و چیزی میگفتند، ایشانرا از آن باز نداشتند.
هوش مصنوعی: معروف است که پیامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ در خانه عایشه رَضِیَ اللّهُ عَنْها بودند و دو خدمتکار در آنجا حضور داشتند و درباره‌ای صحبت می‌کردند، و پیامبر آن‌ها را از این کار باز نداشتند.
هشام بن عُروَه روایت کند از پدرش از عایشه رَضِیَ اللّهُ عَنْها که ابوبکر صدّیق رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ دو بار بگفت مزمار شیطان در سرای رسول صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت دست بدار یا بابکر که هر قومی را عیدی است و عید ما امروز است.
هوش مصنوعی: هشام بن عروه از پدرش نقل می‌کند که عایشه، همسر پیامبر، گفت: ابوبکر صدیق دو بار به پیامبر گفت که صدای ساز شیطان در خانه پیامبر به گوش می‌رسد. پیامبر به او فرمود: ای ابوبکر، بگذار، زیرا هر قومی عید مخصوص به خود را دارد و امروز روز عید ماست.
و عایشه رَضِیَ اللّهُ عَنْها روایت کند که خویشاوندی از آن وی بزنی، بیکی دادند از انصار، پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ آمد، گفت آن زنرا بخانۀ او فرستادی عایشه رَضِیَ اللّهُ عَنْهَا گفت آری گفت هیچکس فرستادی که آنجاچیزی برگوید از سماع گفت نه پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت ایشان انصاراند، اندر میان ایشان غزل گویند اگر کسی فرستادی که گفتی:
هوش مصنوعی: عایشه رضی‌الله‌عنها نقل کرده‌اند که خویشاوندی از آن‌ها به یکی از انصار عروسی داده شد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به خانه آن زن رفتند و از عایشه رضی‌الله‌عنها پرسیدند که آیا کسی را به آنجا فرستاده است که چیزی بگوید یا نه. عایشه گفت: نه. پیامبر فرمودند: آن‌ها انصار هستند و در میان آن‌ها شعرخوانی می‌شود. اگر کسی را فرستاده‌اید که برایشان چیزی بگوید، خبر نمی‌دهد.
اَتَیْناکُمْاَتَیْناکُمْ
فَحَیَّانا وَ حَیّاکُمْ
هوش مصنوعی: ما به سراغ شما آمده‌ایم و شما را خوشامد می‌گوییم و شما نیز ما را خوشامد می‌گویید.
براء بن عازّب گوید از پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شنیدم که گفت قرآنرا بآواز خواش خوانید که قرآنرا نیکوی افزاید این خبر دلیلست بر فضیلت آواز خوش.
هوش مصنوعی: براء بن عازب می‌گوید: از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم شنیدم که فرمودند قرآن را با صدای زیبا تلاوت کنید، زیرا صدای دلنواز به زیبایی قرآن می‌افزاید. این عبارت نشانه‌ای از ارزش و فضیلت داشتن صدای خوش در تلاوت قرآن است.
انس رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ گوید که پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت هر چیزی را حِلْیتی است و حِلْیت قرآن آواز خوش است.
هوش مصنوعی: انس رضی الله عنه می‌فرماید که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند هر چیزی را جواز و حلیتی وجود دارد و حلیت قرآن، صوت دل‌نواز و خوش است.
و هم انس گوید که پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت دو آواز ملعونست، آواز وَیْل نزدیک مصیبت و آواز نای نزدیک نعمت، مفهوم خطاب این بودکه هرچه جز این بود مباح بود در غیر این احوال و الّا تخصیص باطل شود و اخبار درین باب بسیار آمده است.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام فرمودند که دو نوع صدا مورد نفرین است: صدای «وَیْل» که در مواقع مصیبت به گوش می‌رسد و صدای نای که در زمان نعمت و خوشی شنیده می‌شود. این جمله به این معناست که هر صدای دیگری در غیر این موقعیت‌ها مجاز است و اختصاصی بودن این دو صدا باعث نمی‌شود که این قاعده باطل شود. در مورد این موضوع احادیث زیادی وجود دارد.
و روایت کنند که پیش پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مردی گفت.
هوش مصنوعی: روایت شده که مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمده و صحبت کرد.
اَقْبَلَتْفَلاحَ لَها
عارِضانِ کَالسَّبَج
هوش مصنوعی: آن دختر با چهره‌ای زیبا و دلنشین، همچون پرنده‌ای درخشان و جذاب، به سوی من آمد.
اَدْبَرَتْفَقُلْتُ لها
والْفُؤادُ فی وَهَجٍ
هوش مصنوعی: او دور شد و من به او گفتم در حالی که قلبم آتشین است.
هَلْعَلیَّ وَیْحَکُما
اِنْعَشِقْتُ مِنْحَرَجٍ
هوش مصنوعی: آیا بر من چه رنجی خواهد بود اگر به احوال خود رسیدگی کنم؟
پیغامبر گفت صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ که لا.
هوش مصنوعی: پیامبر فرمودند که نه.
و آواز خوش نعمتی است که خدای عَزَّوَجَلَّ کسی را دهد حق عَزَّ اسْمُهُ میگوید یَزیدُ فی الْخَلْقِ مایَشاءُ گفته اند آواز خوش بود.
هوش مصنوعی: آواز خوش، نعمتی است که خداوند به هر کس که بخواهد عطا می‌کند. گفته شده است که خداوند در خلقت آنچه بخواهد، افزوده می‌کند و از جمله این نعمت‌ها، آواز خوش است.
و خداوند تعالی آواز مُنْکَر را نکوهیده است چنانک گفت اّنَّ اَنْکَرَ الْأصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ.
هوش مصنوعی: و خداوند بر سر و صدای زشت و ناپسند اعتراضی کرده است، چنان‌که فرموده است: «بدترین صداها، صدای الاغ است.»
و آواز خوش را دوست داشتن و بدو راحت یافتن، کس این را مُنْکِر نتواندبود زیرا که اطفال بآواز خوش آرام گیرند و اشتران سختی بارگران در بادیۀ دراز وگرم و تشنگیها همه بکشند بخوشی حُدا خداوند تعالی میگوید اَفَلا یَنْظُرونَ اِلَی الْاِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ.
هوش مصنوعی: دوست داشتن آواز خوش و آرامش یافتن از آن، امری است که کسی نمی‌تواند انکار کند. زیرا کودکان با شنیدن آواز خوش آرامش می‌گیرند و حتی شترها که بارهای سنگین را در بیابان‌های طولانی و گرم و در شرایط تشنگی تحمل می‌کنند، با شنیدن خوشی و زیبایی و یاد خداوند، راحت می‌شوند. خداوند نیز در قرآن می‌فرماید که آیا به شتران نمی‌نگرند و نمی‌بینند که چگونه آفریده شده‌اند؟
اسمعیل بن عِلیْه گوید با شافعی رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ میرفتم بوقت گرمگاهی بجایی بگذشتیم کسی چیزی میگفت، وی گفت بیا تا آنجا شویم، شدیم تا آنجا پس مرا گفت خوشت می آید گفتم نه گفت ترا حسّ نیست و خبر پیغامبر است صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ که گفت ما اَذِنَ اللّهُ لِشَیءٍ کَأَذَنِهِ لِنَبِیٍّ یَتَغَنّیٰ بِالْقُرْآنِ رسول صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت که خداوند تعالی در هیچ چیز پیغامبر را صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ دستوری نداد. چنانک در قرآن خواندن بآواز خوش.
هوش مصنوعی: اسماعیل بن علیة می‌گوید که همراه امام شافعی در یک روز گرم به جایی گذر کردیم که فردی در حال گفتن چیزی بود. امام شافعی پیشنهاد داد که به آنجا برویم. وقتی رسیدیم، به من گفت آیا از این موضوع خوشت می‌آید؟ من گفتم نه و او گفت که تو حس و ذوقی نداری. سپس اشاره کرد به حدیث پیغمبر صلّی الله علیه و سلّم که فرموده است: خداوند به هیچ چیزی مانند خواندن قرآن به آواز خوش اجازه نداده است. این نشان‌دهنده اهمیت و زیبایی تلاوت قرآن به سبک خوش‌خوانی است.
و گویند هرگاه که داود عَلَیْهِ السَّلامُ زبور برخواندی پری و آدمی و حوش و طیور همه بسماع باز ایستادندی، وقت بودی چهار صد جنازه از مجلس او برداشتندی که اندر آواز سماع او بمرده بودند.
هوش مصنوعی: می‌گویند زمانی که حضرت داود (علیه‌السلام) زبور را می‌خواند، پریان، انسان‌ها، حیوانات و پرندگان همه در سکوت و گوش دادن به صدای او متوقف می‌شدند. در آن لحظه، چهارصد جنازه از اطراف او برمی‌داشتند که بر اثر شنیدن آواز زیبای او جان سپرده بودند.
پیغمبر گفت صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ابوموسی اشعری را آوازی دادند چون آواز داود عَلَیْهِ السَّلامُ.
هوش مصنوعی: پیامبر فرمودند که صدای ابوموسی اشعری مانند صدای داود پیامبر بود.
و معاذ گفت پیغمبر را صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اگر دانستمی که تو سماع همی کنی بیاراستمی آواز خویش را از بهر تو.
هوش مصنوعی: معاذ گفت: اگر می‌دانستم که پیامبر (صلى الله عليه و آله) به صدای آواز من گوش می‌دهد، برای او صدای خود را زیبا و دلنشین می‌کردم.
محمّدِ داود دینوری گوید اندر بادیه بودم بقبیلۀ رسیدم از قبایل عرب مردی مرا مهمان کرد غلامی را دیدم سیاه بر پای ایستاده و بند ها بر پای او نهاده و اشتران را دیدم، اندر پیش خانه افتاده و مرده این غلام مرا گفت تو امشب مهمانی و این خداوند من کریم است مرا شفیع باش که ترا ردّ نکند، خداوند خانه را گفتم من بخانۀ تو طعام نخورم تا تو این غلام را رها نکنی گفت مرا این غلام درویش بکرده است و مال من تباه کرد گفتم چه کرد گفت این غلام آوازی دارد خوش و سبب معاش من از پشت این اشتران بودی، بار گران برنهاد و سه روزه راه بیک روز بگذاشت بِحُدا چون بار فرو گرفتند اشتران همه برجای خویش هلاک شدند چنانک می بینی ولیکن با اینهمه او را بتو بخشیدم، غلام را بند برگرفت و چون بامداد بود من آرزو کردم که آواز آن غلام بشنوم، از وی اندر خواستم، مرد گفت ای غلام حُدا کن بر اشتری که بر چاهی آب می کشید حُدا کرد، اشتر رسن بگسست و روی در بیابان نهاد و هرگز من چنان آواز نشنیده بودم بخوشی از هیچکس، من در روی افتادم آن میزبان اشارت کرد تا غلام خاموش شد.
هوش مصنوعی: محمد داود دینوری می‌گوید: روزی در بیابان به قبیله‌ای رسیدم که مردی مرا مهمان کرد. در آنجا غلامی سیاه‌پوست را دیدم که در برابر خانه ایستاده بود و بندهایی به پایش بود. همچنین اشترانی را دیدم که در پیش خانه به زمین افتاده و مرده بودند. این غلام به من گفت: تو امشب مهمان هستی و خداوند من انسان سخاوتمندی است؛ از او بخواه که مرا ببخشد تا طرد نشوم. من به صاحب‌خانه گفتم: من به خانه‌ات غذا نخواهم خورد تا زمانی که این غلام را آزاد نکنی. او گفت: این غلام زندگی‌ام را خراب کرده و اموالم را به باد داده است. سؤال کردم: چه کار کرده؟ او پاسخ داد: این غلام صدای خوشی دارد و من از طریق صدای او امرار معاش می‌کردم. اما غلام بار سنگینی بر دوش اشتران گذاشت و راهی را که سه روزه بود، در یک روز طی کردند. وقتی بار را برداشتند، اشتران در جای خود هلاک شدند، همان‌طور که می‌بینی. با این حال، من او را به تو می‌بخشم. غلام را آزاد کرد و صبح روز بعد من آرزو کردم صدای آن غلام را بشنوم. از او خواستم، و مرد گفت: ای غلام، خدا را بخوان بر اشترانی که از چاه آب می‌کشید. غلام دعا کرد و ناگهان رسن اشتر پاره شد و اشتر به بیابان فرار کرد. من هرگز صدای خوشی مانند صدای او از هیچ‌کس نشنیده بودم. احساس خوبی به من دست داد و در همان لحظه به زمین افتادم. میزبانم اشاره کرد تا غلام سکوت کند.
جنید را پرسیدند که چون است که مردم آرمیده بود چون سماع بشنود حرکت اندر و پایدار آید گفت آنگه که خداوند تعالی فرزند آدم را از پشت آدم عَلَیْهِ السَّلام بیرون آورد برمثال ذرّه و بایشان خطاب کرد گفت اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ خوشی سماع کلام خداوند تَعالی بر ارواح ایشان ریخت چون سماع شنوند از آن یاد کنند، روح بحرکت اندر آید.
هوش مصنوعی: جنید را سؤال کردند که چرا وقتی مردم نشسته‌اند و به سماع گوش می‌دهند، حرکت و تحرک پیدا می‌کنند. او گفت وقتی که خداوند، فرزندان آدم را از پشت او خارج کرد، مانند یک ذره، به آن‌ها خطاب کرد و گفت: «آیا من پروردگار شما نیستم؟» خوشی ناشی از شنیدن کلام خدا بر روح‌های آن‌ها تأثیر گذاشت و وقتی به سماع گوش می‌دهند، یاد آن لحظه می‌افتند و روحشان به حرکت در می‌آید.
از استاد ابوعلی شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ که سماع حرامست بر عام زیرا که ایشانرا نفس ماندست و زاهدانرا مباحست از بهر آنک ایشان مجاهدت کرده باشند و مستحبّ است اصحاب ما را، از برای زندگی دل ایشان.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی شنیدم که شنیدن موزیک برای مردم عادی حرام است زیرا نفسانیت بر آنها غلبه دارد. اما برای زاهدان مجاز است چون آنها در جهاد و تمرین نفس بوده‌اند. همچنین برای گروه ما (اصحاب ما) مستحب است تا به زندگی دل‌هایشان کمک کند.
حارث محاسبی گوید سه چیز است که آنرا چون بیابند بدان بهره گیرند و ما آنرا گم کرده ایم، روی نیکو با صِیانت و آواز خوش با دیانت و دوستی با وفا.
هوش مصنوعی: حارث محاسبی می‌گوید سه چیز وجود دارد که اگر آنها را پیدا کنند باید از آنها بهره ببرند، اما ما آنها را گم کرده‌ایم. این سه چیز عبارتند از: داشتن چهره‌ای زیبا با حفظ کیفیت اخلاقی، داشتن صدای خوش با دیانت و دوستی که با وفا باشد.
ذوالنّون مصری را پرسیدند از آواز خوش گفت مخاطبات و اشارات است که خداوند آنرا ودیعت نهاده است اندر مردان و زنان.
هوش مصنوعی: ذوالنون مصری معتقد است که صدای خوش، نوعی ارتباط و اشاره است که خداوند آن را در وجود مردان و زنان قرار داده است.
وقتی دیگر او را پرسیدند هم از آواز خوش گفت واردی بود از قبل حق سُبْحانَهُ وَ تَعالی دلها را بحضرت حق خواند هر که بحق، سماع کند متحقّق گردد و هر که بنفس، سماع کند زندیق گردد.
هوش مصنوعی: زمانی که از او درباره آواز خوش پرسیدند، گفت که این آواز از قبل به دل ها ورود پیدا کرده و به حق تعالی پیوسته است. هر کسی که با نیت پاک و حقیقی به شنیدن بپردازد، به حقیقت می‌رسد و هر کسی که فقط با نفس و دلی ناپاک به شنیدن بپردازد، به کفر و انکار گرایش پیدا می‌کند.
و جعفربن نصیر گوید که جنید گفت بر درویشان سه وقت رحمت بارد، بوقت سماع که ایشان سماع نکنند الّا از حق و برنخیزند الّا از وجد و دیگر بوقت طعام خوردن زیرا که خوردن ایشان از فاقه بود و سوم بوقت علم گفتن زیرا که ایشان صفت اولیا یاد کنند.
هوش مصنوعی: جعفربن نصیر نقل می‌کند که جنید گفت: بر درویشان سه زمان رحمت نازل می‌شود. اولین زمان، هنگام سماع (نواختن و شنیدن) است که آن‌ها تنها از حقیقت الهی سماع می‌کنند و تنها از حال خوش برمی‌خیزند. دومین زمان، هنگام خوردن غذا است، چرا که خوردن آن‌ها از روی نیاز و کمبود است. سومین زمان، هنگام بیان علم است، زیرا در آن زمان صفات اولیا و انسان‌های بزرگ را یادآوری می‌کنند.
جنید گوید سماع جوینده را فتنه بود و یابنده را راحت بود.
هوش مصنوعی: جنید می‌گوید که برای جوینده سماع، این کار می‌تواند مشکل‌ساز و گمراه‌کننده باشد، اما برای کسی که به معرفت و حقیقت رسیده، سماع آرامش‌بخش است.
از جنید حکایت کنند که سماع را بسه چیز حاجت بود زمان و مکان و اخوان.
هوش مصنوعی: جنید نقل می‌کند که برای اجرای سماع، سه چیز لازم است: زمان مناسب، مکان مناسب و برادران یا دوستان.
شبلی را پرسیدند از سماع گفت ظاهر وی فتنه بود و باطن وی عبرت بود هرکه اشارت داند، سماع عبرت، او را حلال بود و اگر به خلاف این بود خویشتن را اندر بلا و فتنه افکنده باشد و تعرّض بلا کرده.
هوش مصنوعی: شبلی را درباره سماع (رقص و حالت روحانی) سؤال کردند. او گفت که ظاهر سماع، فتنه و آشوب است، اما باطن آن عبرت و یادگیری است. هرکسی که درک و فهمی داشته باشد می‌تواند از این سماع عبرت بگیرد و برای او مجاز است. اما اگر فردی برعکس عمل کند و نتواند از آن عبرت بگیرد، خود را در خطر و بلای بزرگ قرار داده است.
و گفته اند سماع حلال نیست مگر کسی را که نفس وی مرده بود و دلش زنده بود، نفس خویش را بشمشیر مجاهده کشته باشد و دلش بنور موافقت زنده بود.
هوش مصنوعی: برخی گفته‌اند که سماع (نوعی رقص و musical performance در عرفان) فقط برای کسی حلال است که نفس او مرده و دلش زنده است؛ یعنی فرد باید با مجاهدت و تلاش، نفس خود را کنترل کرده و از بین ببرد و به نور و عشق الهی دست یافته باشد.
نهرجوری را پرسیدند از سماع، گفت حالی بود که از سر سوزی پدیدار آید، مرد را باز سرِ اَسْرار برد.
هوش مصنوعی: نهرجوری درباره سماع پرسیده شد و او گفت که حالتی وجود دارد که از دل سوز و اشتیاق به وجود می‌آید و این حالت، انسان را به عمق اسرار سوق می‌دهد.
و گویند سماع، غذای ارواح اهل معرفت است.
هوش مصنوعی: می‌گویند سماع، غذای روحانی کسانی است که به معرفت و دانش دست یافته‌اند.
از استاد ابوعلی شنیدم که گفت سماع طبع بود مگر که از شرع بود و فتنه مگر که از عبرت بود.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی شنیدم که فرمود سماع (گوش دادن به موسیقی و آواز) به ذات خود خوب است، مگر اینکه تحت تأثیر قوانین شرع قرار گیرد و حواشی آن می‌تواند فتنه‌انگیز باشد، مگر اینکه به عنوان درسی عبرت‌آموز مورد استفاده قرار گیرد.
و گفته اند سماع بر دو قسمت بود، سماعی بود بشرط علم و صحو، و شرط مستمع آنست کی اسماء و صفات داند و اگر نداند کفر محض افتد و سماعی بود بشرط حال، خداوند او باید که از احوال بشریّت فانی گشته باشد و از آثار حظوظ پاک بود بظهور احکام حقیقت.
هوش مصنوعی: گفته شده است که سماع به دو بخش تقسیم می‌شود. بخش اول سماع است که با داشتن علم و در حالت بیداری انجام می‌شود و شرط.listener آن است که نام‌ها و صفات را بداند؛ در غیر این صورت، به کفر خالص می‌انجامد. بخش دوم سماع بر اساس حال است؛ در این حالت، شخص باید از وضعیت انسانی خود فاصله گرفته و از نشانه‌های مادی پاک شده باشد تا به ظهور احکام حقیقت برسد.
و حکایت کنند از احمد ابی الحواری که گفت بوسلیمان دارانی را پرسیدم از سماع گفت دو از یکی دوستر دارم.
هوش مصنوعی: احمد ابی الحواری می‌گوید از بوسلیمان دارانی درباره سماع پرسیدم. او پاسخ داد که من دو چیز را از یکی دیگر بیشتر دوست دارم.
ابوعلی رودباری را پرسیدند از سماع گفت کاشکی سر بسر برستمی ابوالحسین نوری را پرسیدند ازصوفی گفت آن بود که سماع بشنود و اسباب که دارد ببخشد.
هوش مصنوعی: از ابوعلی رودباری درباره سماع سوال کردند و او بیان کرد که ای کاش که سر و کار همه با برستم بود. همچنین از ابوالحسین نوری در مورد صوفی پرسیدند و او گفت که صوفی کسی است که سماع را بشنود و آنچه را که دارد ببخشد.
ابوعثمان مغربی گوید هر که سماع دعوی کند و از آواز های مرغان و چریدن دد و آواز درها و باد او را سماع نیفتد، او اندر دعوی دروغ زن بود.
هوش مصنوعی: ابوعثمان مغربی می‌گوید: هر کس که ادعا کند که در حال شنیدن صداهای پرندگان، صدای حیوانات یا وزش باد حالت سماع به او دست نمی‌دهد، به دروغ دعوی کرده است.
جعفر گوید ابن زیری از شاگردان جنید بود و پیری بزرگوار بود فاضل، چون بوقت سماع حاضر بودی اگر ویرا خوش آمدی ازار فرو کردی و بنشستی و گفتی صوفی با دل خویش بود و اگر ویرا خوش نیامدی گفتی سماع خداوندان دلرا بود و برفتی.
هوش مصنوعی: جعفر می‌گوید که ابن زیری از شاگردان جنید بود و فردی بزرگوار و دانشمند بود. وقتی که برای سماع حاضر می‌شد، اگر به او خوش می‌گذشت، از عبا خود می‌کشید و می‌نشست و می‌گفت که صوفی با دل خود در ارتباط است. اما اگر به او خوش نمی‌گذشت، می‌گفت که سماع ویژه خداوندان دل است و می‌رفت.
رُوَیْم را پرسیدند از وجود صوفیان بوقت سماع، گفت ایشان معنیها بینند که دیگران آن نبینند، اشارت میکند ایشانرا که بمن شتابید، ایشان بدان شادی و تنعّم می کنند پس حجاب افتد از شادی با گریستن گردند، از ایشان کس بود که جامه بدرد، کس بود که بانگ کند و کس بود که بگرید، هرکسی بر قدر حال خویش.
هوش مصنوعی: رُوَیْم را از درباره‌ی وجود صوفیان در زمان سماع سوال کردند. او پاسخ داد که صوفیان معنانی را می‌بینند که دیگران قادر به دیدن آن نیستند. آنها به نوعی به هم اشاره می‌کنند که به سرعت به سمت من بیایند. این افراد با شادی و خوشی به این کار پرداخته و در نتیجه، حجاب از روی شادی‌هایشان کنار می‌رود و با گریه مواجه می‌شوند. در میان آنها، برخی لباس‌های خود را پاره می‌کنند، برخی صدای بلندی می‌زنند و برخی دیگر می‌گریند. هر یک از آن‌ها بر اساس حال و وضعیت خود این رفتارها را انجام می‌دهند.
حُصْری روزی سخن میگفت اندر میان سخن وی میرفت چه کنم سماعی که منقطع گردد چون مستمع آن سماع منقطع شود، سماع باید که متّصل بود دائم، هرگز بریده نشود.
هوش مصنوعی: حسینی روزی در حال صحبت بود و در حین سخن او، ناگهان صحبتش قطع شد. او اشاره کرد که وقتی شنونده‌ای وجود ندارد، سماع (شنیدن) نیز باید متوقف شود. او بر این باور بود که سماع باید پیوسته و دائم باشد و هرگز نباید قطع شود.
هم حُصری گوید تشنگی دائم باید و شُربی دائم هرچند بیش خورد ویرا تشنگی بیش بود.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که باید همیشه تشنه باشی و دائم بنوشی، هرچند که زیاد بخوری، او با این حرف نشان می‌دهد که تشنگی‌اش بیشتر از آنچه هست، خواهد بود.
و از مُجاهد همی آید اندر تفسیر این آیه فَهُمْ فی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ که این سماع بود از حورالعین بآوازهاء خوش همی گویند:
هوش مصنوعی: در تفسیر این آیه که به بهشت اشاره دارد، گفته می‌شود که این صدا از حورالعین است که با صدای دل‌نواز خود به گفت‌گو می‌پردازند.
نَحْنُ الْخالِداتُ فَلا نَموتُ اَبداً و نَحْنُ النَّاعِماتُ فَلا نَبْؤ ُسُ اَبَداً.
هوش مصنوعی: ما همواره جاودانه خواهیم بود و هرگز نخواهیم مرد و ما در نعمت و خوشی به سر می‌بریم و هرگز غم و اندوهی سراغ ما نخواهد آمد.
ما جاوید زنده ایم که بنه میریم، ما متنعِمانیم که هرگز درویش نشویم.
هوش مصنوعی: ما همیشه زنده‌ایم و هرگز نمی‌میریم، ما در رفاه و آسایش هستیم و هرگز به فقر و تنگدستی نمی‌رسیم.
و گویند سماع، نداست و وجد، قصد است.
هوش مصنوعی: سماع به معنای ندا و صدایی است که از درون برمی‌خیزد، و وجد به معنای حالتی است که فرد در آن قرار می‌گیرد و قصدی را دنبال می‌کند.
ابوعثمان مغربی گوید دل اهل حق، دلی حاضر بود و اسماع ایشان پیوسته گشاده.
هوش مصنوعی: ابوعثمان مغربی می‌گوید که دل کسانی که به حق‌گرایی ایمان دارند، همیشه آماده و پذیرای حقایق است و گوش‌های آن‌ها همیشه به روی شنیدن و درک واقعیت‌ها باز است.
از استاد امام ابوسهل صُعْلوکی رَحِمَهُ اللّهُ حکایت کنند که گفت مستمع میان دو حال بود، یک حال برو تجلّی میکند و دیگر حال برو پوشیده می گردد، استتار بود و تجلّی، استتار سوزش بود و تجلّی آسایش آرد از استتار بود، حرکاتِ مریدان و آن محلّ ضعف و عجز است و تجلِّی واصلان را سکون آرد و آن محلّ استقامت و تمکین است و آن صفت حضرت است.
هوش مصنوعی: روایتی از استاد امام ابوسهل صُعْلوکی نقل شده است که می‌گوید: شنونده در دو وضعیت قرار دارد؛ یکی زمانی که نورِ حق بر او می‌تابد و دیگر زمانی که آن نور از او پوشیده می‌شود. در حالت پنهان، احساس سوزش و در حالت ظهور، آرامش وجود دارد. حرکات مریدان بیانگر ضعف و ناتوانی است، در حالی که ظهور و تجلّی برای واصلان ثبات و آرامش به ارمغان می‌آورد. این حالات تجلی صفتی است مربوط به ذات حق.
آنجا نبود مگر پژمردگی زیر موارد هیبت چنانک خدای میگوید فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا اَنْصِتوا.
هوش مصنوعی: در آنجا تنها غم و اندوه وجود داشت و تمامی عظمتی که خداوند از آن سخن می‌گوید، حاکم بود. زمانی که آنها به حضور او رسیدند، گفتند سکوت کنید.
ابوعثمان حیری گوید سماع به سه روی بود، سماع مریدان و مبتدیان و ایشان احوال را استدعا کنند بدان و برایشان از فتنه و ریا بباید ترسیدن از آن. دیگر سماع صادقان بود، بدان اندر آن احوال خویش زیادت جویند و سماع بر موافقت وقت شنوند سه دیگر سماع اهل استقامت بود از عارفان این گروه اختیار نبود بر خدای بر آنچه حال، برایشان درآید از حرکت و سکون.
هوش مصنوعی: ابوعثمان حیری می‌گوید سماع (شنیدن) به سه نوع تقسیم می‌شود: اولین نوع سماع، مربوط به مریدان و مبتدیان است که باید از خطرات و فریب‌ها بترسند و در این احوال خود را آماده کنند. نوع دوم سماع، مخصوص به صادقان است که در این حالت به دنبال افزایش آگاهی و شناخت خود هستند و به زمان شنیدن اهمیت می‌دهند. سومین نوع سماع، مربوط به اهل استقامت است که از عارفان هستند و در این حالت، هیچ اختیاری بر خداوند ندارند و فقط به آنچه برایشان پیش می‌آید، چه حرکتی باشد و چه سکونی، توجه می‌کنند.
ابوسعید خرّاز گوید که هر که دعوی کند که او مغلوبست در وقت سماع و حرکات که میکند مالک او نیست علامت او آن بود که در آن مجلس که او را وجد بود راحت پیدا آید.
هوش مصنوعی: ابوسعید خرّاز می‌گوید هر کسی که ادعا کند در زمان شنیدن صحبت‌ها و حرکاتی که انجام می‌دهد، تحت تأثیر قرار گرفته و تسلیم است، نشانه‌اش این است که در آن جمع، در حالی که احساس وجد و شادی دارد، آرامش را پیدا کرده است.
شیخ ابوعبدالرّحمن سُلَمی را این حکایت کردند، گفت این کمترین درجات است در سماع و نشان درست او آن بود که هیچکس از اهل حقیقت در آن مجلس نماند الّا که بوجدِ او خوش دل شود و هیچ مُبْطِل بنماند که نه مستوحش شود ازو
هوش مصنوعی: شیخ ابوعبدالرّحمن سُلَمی نقل می‌کند که این پایین‌ترین مرتبه در شنیدن (سماع) است و نشانه واقعی آن این است که در آن مجلس هیچ یک از اهل حقیقت نمی‌ماند مگر اینکه در دلش شاد می‌شود و هیچ فردی که باطل‌گو باشد نمی‌ماند مگر اینکه از آن حال ناگوار می‌شود.
بنداربن الحسین گوید سماع بر سه گونه باشد، سماعی، بطبع و سماعی، بحال و سماعی، بحق. آنک بطبع شنود خاص و عام اندر آن یکی باشند که سرشت بشریّت برآنست که آواز خوش دوست دارد و آنک بحال شنود او تامّل می کند و می نگرد و آنچه برو درآید از عتاب یا خطاب یا وصل یا هجر یا نزدیکی یا دوری یا تأسّفی بر چیزی که از وی در گذشته باشد یا تشنگی بدانک خواهد بودن یا وفا بعهدی یا وعدۀ بجای آوردن یا عهدی بشکستن یا بی آرامی و آرزومندی یا بیم فراقی یا شادیِ وصالی و آنچه بدین ماند و آنچه بحق شنود بخدای، سماع کند و خدایرا شنود و این حالها صفت او نباشد که بعلّتها آمیخته باشد و بحظّ بشریّت، سماع ایشان از آنجا بود که صفت توحید است سماعی بود بحق نه بحظّ.
هوش مصنوعی: بنداربن الحسین بیان می‌کند که شنیدن یا سماع بر سه نوع است: یکی سماع بر اساس طبیعت، دیگری سماع بر اساس حال، و سومی سماع بر اساس حق. نوع اول، یعنی سماع بر اساس طبیعت، خاص و عام را در بر می‌گیرد و به این معنی است که همه انسان‌ها به طور ذاتی به صدای خوش علاقه دارند. نوع دوم، یعنی سماع بر اساس حال، نیاز به تأمل دارد و فرد به آنچه می‌شنود دقیقاً توجه می‌کند؛ این شامل احساسی مانند محبت، جدایی، شوق، وفا یا حسرت می‌شود. نوع سوم، یعنی سماع بر اساس حق، به شنیدن از سوی خداوند مربوط می‌شود و ویژگی‌های وابسته به انسان را در بر نمی‌گیرد. در حقیقت، این نوع سماع به توحید و ارتباط مستقیم با خداوند اشاره دارد و به عنوان یک حالت خاص درک می‌شود.
و گفته اند اهل سماع بر سه گونه باشند، خداوندان حقیقت باشند، ایشان بوقت سماع با حق خطاب می کنند و گروهی بدل با خدای خطاب می کنند بر آن معنی که می شنوند، ایشان بصدق مُطالَب باشند در آنچه با خدای اشارت کنند و سه دیگر درویشی مجرّد بود، از علایقها ببریده و از دنیا و از آفتهای وی دور شده بر خوش دلی سماع می کند، این قوم بسلامت نزدیکتر باشند.
هوش مصنوعی: گفته شده است که شنوندگان موسیقی به سه دسته تقسیم می‌شوند. دسته اول کسانی هستند که به حقیقت نزدیکند و در هنگام شنیدن موسیقی با حق ارتباط برقرار می‌کنند. دسته دوم کسانی هستند که به نوعی با خدا ارتباط برقرار می‌کنند و بر اساس چیزی که می‌شنوند، صحبت می‌کنند؛ این افراد در آنچه که با خدا مطرح می‌کنند، بسیار جدی و صادق هستند. دسته سوم درویشانی هستند که از وابستگی‌ها و دنیای مادی بریده‌اند و دور از مشکلات دنیوی، با دل خوش به شنیدن موسیقی می‌پردازند. این گروه نسبت به بقیه، به سلامت و آرامش نزدیک‌ترند.
خوّاص را پرسیدند چونست که مردم بسماعِ قول حرکت کنند و بقرآن حرکت نکند گفت زیرا که سماع قرآن را فرا گرفتنی باشد که کس حرکت نتواند کرد از هول و قوّت و غلبۀ او وسماع قول ترویح بود، مردم اندرو بحرکت آید.
هوش مصنوعی: از خواص پرسیدند چرا مردم به شنیدن سخن حرکت می‌کنند اما به شنیدن قرآن حرکت نمی‌کنند. او پاسخ داد که شنیدن قرآن به قدری تأثیرگذار است که شخص به خاطر هیبت و قدرت آن نمی‌تواند حرکتی کند، در حالی که شنیدن سخن یا گفتار، روحیه‌ای نشاط‌آور دارد و مردم به همین دلیل به حرکت درمی‌آیند.
جنید گفت چون مرید را بینی که سماع را دوست دارد بدانک از بطالت بقیّتی باوی ماندست.
هوش مصنوعی: جنید گفت: وقتی می‌بینی که مریدی به سماع علاقه‌مند است، بدان که هنوز مقداری از بیهودگی در او باقی مانده است.
سهل بن عبداللّه گوید سماع علمی است که حق تَعالی مخصوص کند بدان آنکس را که خواهد و آن علم کس نداند مگر او.
هوش مصنوعی: سهل بن عبداللّه می‌گوید: سماع علمی است که خداوند به کسی که بخواهد اطهار می‌کند و فقط همان شخص می‌تواند آن علم را درک کند.
حکایت کنند که ذوالنّون مصری وقتی اندر بغداد شد، صوفیان برو گرد آمدند و قوّالی با ایشان بود از وی دستوری خواستند تا قوّال چیزی برخواند پیش او، دستوری داد این بیتها بگفت.
هوش مصنوعی: داستانی نقل شده که ذوالنون مصری زمانی که به بغداد رفت، صوفیان دور او جمع شدند و در آنجا یک قوال نیز حضور داشت. صوفیان از او خواستند که دستوری به قوال بدهد تا چیزی برای او بخواند. او هم دستوری داد و این ابیات را بیان کرد.
صَغیرُ هَواکَ عَذَّبَنَی
فَکَیْفَ بِهِ اِذَا احْتَنَکا
هوش مصنوعی: عشق تو مرا به شدت عذاب داده است، حالا فکر کن اگر در محوطه‌ای به دام بیفتم چه حالتی پیدا خواهم کرد.
وَ اَنْتَ جَمَعْتَ مِنْقَلْبی
هَویً قَدْکانَ مُشْتَرَکا
هوش مصنوعی: و تو عشق و احساسی را که در دل داشتم، به شکلی معنادار گرد آوردی.
اَما تَرْثی لِمُکْتَئِبٍ
اِذا ضَحِکَ الْخَلِیُّ بَکا
هوش مصنوعی: آیا دلت برای کسی که غمگین است، به حال او می‌سوزد در حالی که دیگران خوشحالند و می‌خندند؟
ذوالنّون برخاست و بیفتاد و بر روی افتاد و از وی خون همی آمد و بر زمین همی چکید یکی از آن قوم نیز برخاست بتَواجُد ذوالنّون گفت اَلَّذی یَرَیکَ حینَ تَقومُ مرد بنشست.
هوش مصنوعی: ذوالنون بلند شد و به زمین افتاد و صورتش به زمین چسبید و از او خون می‌ریخت و بر زمین می‌چکید. یکی از آن جماعت هم بلند شد و به حال ذوالنون گفت: «کسی که تو را می‌بیند وقتی که قیام می‌کنی، مردی است که نشسته است.»
از استاد ابوعلی شنیدم گفت ذوالنّون را بر حال آن مرد اشراف بود که او را تنبیه کرد و آن مرد مُنْصِف بود که چون او این بگفت بنشست.
هوش مصنوعی: من از استاد ابوعلی شنیدم که ذوالنون نسبت به حال آن مرد آگاهی داشت که او را تنبیه کرده بود و آن مرد عادل بود، به طوری که وقتی این جمله را شنید، نشسته بود.
از دُقّی حکایت کنند که گفت بمغرب دو پیر بودند یکی را جَبَله گفتندی و دیگر زُرَیْق، این زُرَیْق روزی بزیارت جَبَله شد و هر دو شاگردان بسیار داشتند، مردی از اصحاب زُرَیْق چیزی برخواند یکی از اصحاب جَبَله بانگی بکرد و در وقت بمرد چون دیگر روز بود جَبَله گفت زُرَیْق را کجا است آن مرد که دی چیزی برخواند بگو تا آیتی برخواند، آن مرد برخواند، جَبَله بانگی بکرد قاری بمرد جَبَله گفت یکی بیکی و ستم آن کرد که پیش دستی کرد.
هوش مصنوعی: در داستانی آمده است که در منطقه‌ای غربی، دو عارف به نام‌های جَبَله و زُرَیْق زندگی می‌کردند که هر کدام شاگردان زیادی داشتند. یک روز زُرَیْق به دیدن جَبَله رفت و یکی از شاگردان زُرَیْق در حالی که چیزی تلاوت می‌کرد، یک نفر از شاگردان جَبَله صدایی بلند کرد و در آن لحظه، آن شخص جان داد. روز بعد، جَبَله از زُرَیْق پرسید که آن مردی که دیروز تلاوت کرد کجاست تا آیه‌ای بخواند. وقتی آن مرد دوباره آغاز به خواندن کرد، جَبَله هم صدایی بلند کرد و گفت که آن قاری جان سپرد. جَبَله سپس تأکید کرد که این اتفاق ناعادلانه بود و آن شخص قبل از او، یعنی زودتر از جَبَله، اقدام به خواندن کرد.
ابراهیم مارستانی را پرسیدند از حرکت بوقت سماع گفت شنیده ام که موسی عَلَیْهِ السَّلامُ اندر بنی اسرائیل قصّه میگفت یکی برخاست و پیراهن بدرید، خدای تعالی وحی فرستاد بموسی عَلَیْهِ السَّلامُ که گو، دل بدر برای من نه جامه.
هوش مصنوعی: ابراهیم مارستانی به پرسش در مورد حرکت در زمان سماع پاسخ داد و گفت: شنیده‌ام که موسی علیه‌السلام در میان بنی‌اسرائیل داستانی را نقل می‌کرد. در این میان، یکی از شنوندگان برخاست و پیراهنش را پاره کرد. در این هنگام، خداوند وحی فرستاد به موسی علیه‌السلام و به او گفت: به آنها بگو که دل خود را برای من باز کنند، نه لباسشان را.
ابوعلی مَغازِلی، شبلی را پرسید که وقتها بود که آیتی بگوش من آید از کتاب خدای عَزَّوَجَلَّ مرا بر آن دارد که همه چیزها و سببها دست بدارم و از دنیا برگردم پس با حال خویش آیم و با مردمان مخالطت کنم، شبلی گفت آنک ترا بخویشتن کشد مهربانی و لطف او بود بر تو و چون ترا بتو دهند از شفقت او بود بر تو زیرا که ترا از حول و قوْت خویش تبرّی کردن درست نگشته باشد در آنک بازو گردی.
هوش مصنوعی: ابوعلی مغازلی از شبلی پرسید که چرا گاهی آیه‌ای از کتاب خدا به گوشم می‌رسد که مرا وادار می‌کند همه چیز و علل را رها کنم و از دنیا روی برگردانم تا با حال خودم زندگی کنم و کنار دیگران باشم. شبلی پاسخ داد که این احساس ناشی از محبت و لطف خداوند به توست. و هنگامی که تو را به سوی خود می‌کشد، این به خاطر شفقت او به توست؛ چرا که هنوز نتوانسته‌ای از قدرت و توان خود رهایی یابی و به حقیقت خود برگردی.
احمدبن المُقاتِل العَکّی گوید با شبلی بودم، شبی اندر ماه رمضان، در مسجد، از پس امام نماز میکرد من برابر او بودم، امام بر خواند وَلَئِن شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالّذی اَوْحَیْنا اِلَیْکَ بانگی کرد شبلی، گفتم جان از وی جدا شد و بلرزید و میگفت با دوستان چنین خطاب کنند و چند بار این بگفت.
هوش مصنوعی: احمد بن المُقاتِل عکی می‌گوید: در یک شب از ماه رمضان با شبلی در مسجد بودم و در آنجا پشت سر امام نماز می‌خواندیم. وقتی امام آیه‌ای از قرآن را خواند، شبلی به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و احساس کرد که جانش از او جدا شده و لرزید. او مدام این موضوع را با دوستانش در میان می‌گذاشت و چند بار این احساس را تکرار کرد.
از جنید حکایت کنند که گفت پیش سری شدم روزی، مردی دیدم افتاده و از هوش شده گفتم چه بوده است او را گفت آیتی برخواندند از هوش بشد گفتم بگو تا دیگر بار برخوانند برخواندند و مرد با هوش آمد مرا گفت تو چه دانستی گفتم چشم یعقوب عَلَیْهِ السَّلامُ بسبب پیراهن یوسف عَلَیْهِ السَّلامُ بشد و هم بسبب پیراهن بود تا چشم روشن شد، ویرا نیکو آمد و از من بپسندید.
هوش مصنوعی: جنید روایت می‌کند که روزی پیش فردی رفتم و دیدم مردی به زمین افتاده و بی‌هوش است. از او پرسیدم چه بر سر او آمده است، گفتند که آیه‌ای خوانده‌اند و او بی‌هوش شده است. به او گفتم بگو تا دوباره آن آیه را بخوانند. وقتی آن آیه را خواندند، مرد به هوش آمد و از من پرسید تو چه می‌دانی. به او گفتم چشم یعقوب به خاطر پیراهن یوسف روشن شد و او نیز به خاطر پیراهن به هوش آمد. این صحبت‌ها برای او خوشایند بود و از من راضی شد.
عبدالواحدبن علوان گوید جوانی با جنید اندر صحبت بود هرگاه که چیزی بشنیدی از ذکر بانگ کردی. روزی جنید گفت اگر نیز چنین کنی صحبت من بر تو حرام گردد پس از آن چون چیزی شنیدی صبر می کردی و تغیّر در وی پدید همی آمدی و از بن هر موی قطرۀ آب دویدی روزی چیزی برخواند بانگی کرد و بمرد.
هوش مصنوعی: عبدالواحد بن علوان می‌گوید: جوانی با جنید مشغول صحبت بود و هر بار که چیزی از ذکر می‌شنید، شروع به صدا زدن می‌کرد. یک روز جنید به او گفت که اگر این کار را ادامه دهد، صحبت او بر او حرام خواهد شد. پس از آن، جوان تصمیم گرفت که وقتی چیزی می‌شنید، صبر کند و تغییراتی در او ایجاد می‌شد و از هر موی او قطره‌های آب می‌چکید. اما روزی که چیزی را خواند، دوباره صدا زد و از دنیا رفت.
ابوالحسین درّاج گوید قصد یوسف بن الحسین کردم از بغداد چون اندر ری شدم، سرای وی پرسیدم گفتند چه خواهی کردن آن زندیق را و از بس که بگفتند اندر دل کردم که بازگردم، دل من تنگ شد از گفتار مردمان، آن شب اندر مسجدی فرو آمد دیگر روز گفتم از شهری دور باینجا آمدم، کم از آن نباشد که زیارتی کنم، شدم و هیچ چیز نپرسیدم، بمسجد او افتادم او را دیدم، اندر محراب نشسته بود و رحل پیش وی نهاده بود و مصحفی بر آن جای و قرآن همی خواند و وی پیری سخت نیکو و بشکوه، نزدیک او شدم و سلام کردم، جواب داد و گفت تو از کجا آمدۀ گفتم از بغداد بزیارت تو آمده ام، گفت اگر کسی اندرین شهرها گفتی نزدیک ما بباش تا ترا سرایی خرم و کنیزکی، از زیارتی بازداشتی ترا؟ گفتم یا سیّدی خدای تَعالی مرا بدین مبتلا نکرد و اگر این حال پیش آمدی ندانم که حال چگونه بودی پس مرا گفت هیچ چیز توانی خواند گفتم توانم گفت بگو این بیت بگفتم.
هوش مصنوعی: ابوالحسین درّاج نقل می‌کند که وقتی عزم رفتن به دیدن یوسف بن حسین را از بغداد کردم و به ری رسیدم، از مردم درباره او پرسیدم. آن‌ها گفتند که چرا به دنبال آن زندیق می‌روی و به قدری از این سخن شنیدم که تصمیم گرفتم برگردم. اما به خاطر گفتار آنها، دلم تنگ شد و شب را در مسجدی گذراندم. روز بعد گفتم که از شهری دور آمده‌ام و شاید بهتر است زیارتی کنم. به مسجد او رفتم و هیچ سؤال دیگری نپرسیدم. او را دیدم که در محراب نشسته و رحل را جلو خود گذاشته بود و قرآن می‌خواند. او مردی پیر و زیبا و با شکوه بود. نزدیک‌تر رفتم و سلام کردم. او جواب داد و پرسید از کجا آمده‌ام. گفتم از بغداد برای دیدن تو آمده‌ام. او گفت اگر کسی دیگر به این شهرها آمد، نزد ما بماند تا برایش خانه‌ای خوش و کنیزی قرار دهیم و از زیارت بازش نداشته باشیم. گفتم: ای استاد، خداوند مرا به این مقام مبتلا نکرده است و اگر این حالت پیش می‌آمد، نمی‌دانستم چه می‌شد. سپس از من پرسید آیا چیزی می‌توانی بخوانی و گفتم بله. او گفت: پس بگو! و من این بیت را گفتم.
رَأ َیْتُکَ تَبْنی دَائباً فی قَطیعَتی
وَلَوْکُنْتَ ذا حَزْمٍ لَهَدَّمْتً ماتَبْنی
هوش مصنوعی: می‌بینم که تو بی‌وقفه مشغول ساختن چیزی در ملک من هستی و اگر ذره‌ای تدبیر داشتی، آنچه را بنا کرده‌ای ویران می‌کردی.
شیخ مصحف فراهم گرفت و فرا گریستن ایستاد و میگریست تا محاسن وی تر شد، مرا رحمت آمد بر وی، از بس که بگریست پس مرا گفت یا پسر مردمان ری را ملامت کردی که ترا گفتند یوسف بن الحسین زندیق است و از وقت نماز تا اکنون قرآن می خواندم که چشم من آب نگرفت و بدین بیت که تو گفتی قیامت از من برآمد.
هوش مصنوعی: شیخ مصحف را برداشت و ایستاد و شروع به گریه کرد تا این‌که محاسن او هم تر شد. به حال او رحم کردم، چونکه خیلی گریه کرد. سپس به من گفت: ای پسر، تو مردم ری را ملامت کردی که به تو گفتند یوسف بن الحسین زندیق است و من از وقتی که نماز را خواندم تا این‌لحظه قرآن می‌خواندم و چشمانم هیچ آبی نریخت، ولی با این بیت که تو گفتی، قیامت در من بوجود آمد.
دُقّی گوید که از درّاج شنیدم که گفت من و پسر فُوَطی بر کنار دجله میرفتیم، میان بصره و اُبُلّه کوشکی دیدم نیکو، منظری بود در آن کوشک، مردی در آن منظر بود کنیزکی در پیش او و این بیت میگفت.
هوش مصنوعی: دوستی به نام دُقّی می‌گوید که از یک درّاج (پرنده‌ای به نام درّاج) شنیده است که او و پسر فُوَطی در حالی که در کنار رود دجله در حال حرکت بودند، یک کوشک زیبا را در میان بصره و اُبُلّه دیدند. در آن کوشک، مردی حضور داشت و یک کنیز در پیش او بود و او شعری را می‌خواند.
فی سَبیلِ اللّهِ وُدٌّ
کانَ مِنّی لَکَ یُبْذَلْ
هوش مصنوعی: در راه خدا، محبت و دوستی من نسبت به تو بی‌هیچ چشم‌داشتی به تو هدیه می‌شود.
کُلَّ یَوْمٍ تَتَلوَّنْ
غیرُ هذا بِکَ اَجْمَلْ
هوش مصنوعی: هر روز در زیبایی و جذابیت خود تغییر می‌کنی و هر روز بهتر و زیباتر از گذشته به نظر می‌رسی.
جوانی دیدم اندر زیر منظر ایستاده و رکوه بدست، مُرَقَّعی پوشیده، سماعی میکرد و میگفت ای کنیزک بجان خداوندت که بازگوئی.
هوش مصنوعی: جوانی را دیدم که زیر سایه ایستاده و در دستش چوبی دارد. او لباس زیبایی به تن کرده و در حال نواختن موسیقی است و می‌گوید: «ای دخترک، به جان پروردگارت بگو!»
کُلَّ یَوْمٍ تَتَلوَّنْ
غَیْرُ هذا بِکَ اَجْمَلْ
هوش مصنوعی: هر روز با رنگ و حال جدیدی ظاهر می‌شوی که زیباتر از دیروز است.
آن خداوند وی گفت بگو آنک میخواهد کنیزک بگفت جوان گفت واللّهِ که حقْ تَعالی با من چنین است هر روز بلونی دیگر بانگی کرد و جان بداد، خداوند کوشک کنیزک را گفت ترا آزاد کردم برای خدای، و اهل بصره بیرون آمدند و ویرا دفن کردند خداوند کوشک بیستاد و گفت نه شما مرا می شناسید و نه من شما را، شما را همه گواه گرفتم که هرچه مراست همه سبیل کردم از بهر خدایرا و هر بنده که مرا بود آزاد کردم و اِزاری بر میان بست و یکی بر دوش افکند و راه فرا پیش گرفت و بشد، هرگز نیز او را ندیدند و از وی هیچ چیز نشنیدند.
هوش مصنوعی: خداوند به او گفت: بگو اگر کسی می‌خواهد. کنیزک این را گفت و جوان جواب داد که به خدا قسم، حق تعالی با من چنین کرده است که هر روز صدایی تازه به گوشم می‌رسد و جانم را می‌گیرد. خداوند کنیزک گفت: تو را برای خدا آزاد کردم. اهل بصره آمدند و او را دفن کردند. سپس خداوند ایستاد و گفت: شما مرا نمی‌شناسید و من هم شما را نمی‌شناسم. من شما را شاهد می‌گیرم که هر کاری که کردم، به خاطر خدا بوده است و هر بنده‌ای که به من تعلق داشت، آزاد کردم. او گلیم خود را به میان بست و یکی را بر دوش انداخت و راهی را پیش گرفت و رفت؛ از آن moment به هیچ وجه او را ندیدند و از او چیزی نشنیدند.
عبداللّه بن علیّ الطوسی گوید از یحیی بن الرّضا شنیدم که ابوحُلْمان دمشقی آواز طوّافی شنید که میگفت یا سَعْتَر بَرّی بیفتاد و از هوش بشد چون باز هوش آمد گفتند چه سبب بود که از هوش بشدی گفت پنداشتم که میگوید اِسْعَ تَرَ برّی.
هوش مصنوعی: عبدالله بن علی طوسی می‌گوید: از یحیی بن رضا شنیدم که ابوحلمان دمشقی صدای طواف‌کننده‌ای را شنید که می‌گفت "یا سطر بری". او به شدت ترسید و از هوش رفت. وقتی به هوش آمد، از او پرسیدند چرا بی‌هوش شدی، او پاسخ داد: "پنداشتم که می‌گوید 'ای سطر بری'."
ابوالحسین علیّ بن محمّد الصَّیْرَفی گوید رُویَم را پرسیدند از پیران که رویم ایشانرا دیده بود اندر سماع که ایشان را در سماع چون دیدی گفت رمۀ گوسفند که گرگ اندر ایشان افتد.
هوش مصنوعی: ابوالحسین علی بن محمد صیرفی نقل می‌کند که از پیران درباره‌ی روایتی پرسش شد، و او گفت که وقتی این افراد را در حال سماع (تصویر) می‌دید، به یاد رمۀ گوسفند می‌افتاد که در میان آن‌ها گرگی حضور دارد.
خرّاز حکایت کند که علیّ بن الموفّق را دیدم در سماع گفت مرا بر پای گیرید ویرا بر پای گرفتم گفت مرا از شیخ زفانم گویند.
هوش مصنوعی: خرّاز می‌گوید که علی بن الموفق را در حال سماع (مراسم روحانی) دیدم. او از من خواست که او را برپا دارم و من هم به همین کار اقدام کردم. سپس گفت که از شیخ زفانم می‌گویند.
گویند شبی تا بصبح دُقّی برین بیت برپای ایستاده بود و می افتاد و برمی خاست و مردمان برپای ایستاده میگریستند و بیت این بود.
هوش مصنوعی: روزی گفته شده است که شب تا صبح، دکّان یا محلی بر پایه‌ای ایستاده بود و مدام می‌افتاد و دوباره بلند می‌شد و مردم به ایستادن آن را تماشا می‌کردند.
بِاللّهِ فَاَرْدُدْفُؤُادَ مُکْتَئِبٍ
لَیْسَ لَهُ مِنْحَبیْبِهِ خَلَفُ
هوش مصنوعی: به خدا قسم، دل غمگینی را که از عزیزش بی‌نصیب مانده، تسلی بده.
احمد بصری گوید سهل بن عبداللّه را بسیار خدمت کردم هرگز ندیدم که از سماع قرآن و ذکر، هیچ تغیّر در وی آمدی بآخر عمر رسید پیش او این آیت برخواندند. فَالْیَوْمَ لایُؤ ْخَذُ مِنْکُم فِدْیةٌ.
هوش مصنوعی: احمد بصری می‌گوید: من خیلی به سهل بن عبد الله خدمت کردم و هرگز ندیدم که از شنیدن قرآن و ذکر، تغییری در او حاصل شود. وقتی به آخر عمرش رسید، آیه‌ای را برای او خواندند: «امروز از شما فدیه‌ای پذیرفته نمی‌شود.»
تغیّری اندر وی آمد و بلرزید و بیفتاد و از هوش بشد چون باهوش آمد گفتم این چه بود گفت یا حبیبی ضعیف شدیم.
هوش مصنوعی: تغییری در او به وجود آمد و دچار لرزش شد و از حال رفت. وقتی به هوش آمد، از او پرسیدم که چه اتفاقی افتاده است. او پاسخ داد: "ای دوست، ما ضعیف شده‌ایم."
ابن سالم گوید که یک بار در پیش سهل برخواندند که اَلْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ متغیّر شد او را گفتم در آن معنی گفت ما ضعیف گشتیم و این صفت بزرگان بود که هیچ وارد برایشان اندر نیاید الّا که ایشان بزرگتر از آن باشند.
هوش مصنوعی: ابن سالم می‌گوید که یک بار در حضور سهل آیه‌ای خوانده شد که به معنای "ملک در آن روز برای رحمان است" اشاره می‌کند. من از او پرسیدم درباره این موضوع. او پاسخ داد که ما در این زمینه ضعیف شده‌ایم و این ویژگی خاص بزرگان است که هیچ موضوعی برای آنها نمی‌آید مگر اینکه بزرگ‌تر از آن باشند.
از شیخ بو عبدالرحمن شنیدم که گفت اندر نزدیک ابوعثمان مغربی شدم کسی در سرای وی آب میکشید از چاه ببَکْره گفت یا اَبا عبدالرحّمن دانی که این بَکْره چه میگوید گفتم ندانم گفت میگوید اللّه اللّه اللّه.
هوش مصنوعی: شیخ بو عبدالرحمن می‌گوید که در نزد ابوعثمان مغربی بودم. در آنجا کسی در حیاط او از چاه آب می‌کشید. او به من گفت: «آیا می‌دانی این چاه چه می‌گوید؟» من پاسخ دادم که نمی‌دانم. او گفت: «این چاه می‌گوید: الله، الله، الله.»
از رُوَیم حکایت کنند کی گفت از امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ حکایت کنند که آواز ناقوس بگوش وی آمد، یارانرا گفت دانید که این ناقوس چه میگوید گفتند ندانیم گفت میگوید، سُبْحانَ اللّهِ حَقَّا اِنَّ الْمَولیٰ صَمَدٌ یَبْقیٰ.
هوش مصنوعی: رخدادهای تاریخی روایت می‌کند که امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) صدای ناقوسی را شنید و به یارانش گفت که آیا می‌دانید این ناقوس چه پیامی دارد. یارانش پاسخ دادند که نمی‌دانند. او فرمود که این ناقوس می‌گوید: «پاک و منزه است خداوند، به راستی که پروردگار، بی‌نیاز و جاودانه است».
وجیهی گوید جماعتی از صوفیان جمع آمده بودند در خانۀ حسن قَزاّز و قوّالی با ایشان بود چیزی میگفت، ایشان وجد میکردند، ممشاد دینوری در آنجا شد ایشان خاموش شدند گفت شما با سر کار خود شوید که اگر چنان بود که جمله ملاهی دنیا در گوش من گویند مرا از آنچه در آنم مشغول نگرداند.
هوش مصنوعی: گفت، گروهی از صوفیان در خانه حسن قزاز جمع شده بودند و قوالی در بینشان اجرا می‌کرد. آن‌ها تحت تأثیر قرار گرفته و به وجد آمده بودند. ممشاد دینوری نیز در آنجا حضور داشت و وقتی دید که آن‌ها خاموش شده‌اند، به آن‌ها گفت که بهتر است به کار خود ادامه دهند؛ زیرا اگر تمام لذات دنیا نیز در گوش من زمزمه کنند، نمی‌توانند مرا از آنچه در آن به آن مشغول هستم، منحرف کنند.
خیرنسّاج گوید که موسی عَلَیْهِ السَّلامُ قصّه میگفت یکی بانگی بکرد موسی عَلَیْهِ السَّلامُ ویرا زجری کرد حق تعالی وحی فرستاد که بطلب من مناجات کردند و بدوستی من بدید آمدند و بوجد من بانگ کردند برایشان چرا انکار کردی.
هوش مصنوعی: خیرنسّاج می‌گوید که موسی علیه‌السلام داستانی را نقل می‌کرد. ناگهان صدایی به او رسید و او از شدت خشم به حضرت حق اعتراض کرد. خداوند وحی کرد که بپرس که چرا به من مناجات کرده و برای دوستی من آمده‌اند، اما تو آن‌ها را انکار کردی.
از ابوعلی رودباری حکایت کنند که گفت ما اندرین جای بجایی رسیدیم همچون تیز نای شمشیر اگر هیچ گونه بلغزیم بدوزخ افتیم.
هوش مصنوعی: روایت شده است که ابوعلی رودباری گفت: ما به جایی رسیدیم که وضعیتی همچون نوک تیز شمشیر دارد؛ اگر به هر نحوی لغزیدیم، به جهنم خواهیم افتاد.
گویند کسی آواز میداد که خیار ده بدانگی شبلی بشنید فرا بانگ ایستاد و گفت چون خیار ده به دانگی بود نُفایه را چه خطر بود.
هوش مصنوعی: داستان از شخصی می‌گوید که در حال آواز خواندن بوده است. شخصی به نام شبلی آن را شنیده و متوجه می‌شود که اگر خیار به اندازه‌ای بزرگ باشد، دیگر نگران نفایه (چیزی که برای انسان خطرناک باشد) نیست. این متن به ما می‌آموزد که اندازه بعضی چیزها می‌تواند بر خطرات آنها تأثیر بگذارد و گویند که باید به این نکته توجه کنیم.
و گفته اند چون حورالعین اندر بهشت سماع کنند درختان گل ببار آرند.
هوش مصنوعی: گفته شده است که وقتی حورالعین در بهشت آواز می‌خوانند، درختان گل‌های زیبایی می‌ریزند.
گویند عون بن عبداللّه را کنیزکی بود خوش آواز، او را بفرمودی که قوم را سماع کردی تا همه بگریستندی.
هوش مصنوعی: عون بن عبداللّه کنیزی با صدای زیبا داشت. او به کنیز دستور دادکه برای مردم آواز بخواند، تا همه از شنیدن آن به گریه بیفتند.
ابوسلیمان دارانی را پرسیدند از سماع گفت هر دل که بآواز خوش از جای درآید آن دل ضعیف بود بمداواش حاجت بود تا قوی گردد هم چنانک کودک خرد، خواهند که بخسبانند، او را سخنی میگویند تا در خواب شود پش ابوسلیمان گفت آواز خوش هیچ چیز در دل زیادت نکند بلی اگر در دل چیزی بود آنرا بجنباند. شاگرد او احمد گفت که راست گفت ابوسلیمان واللّه.
هوش مصنوعی: ابوسلیمان دارانی درباره سماع (نوعی حالت روحانی که با موسیقی و آواز همراه است) توضیح می‌دهد. او می‌گوید هر دلی که به صدای زیبا جذب شود، دل ضعیفی است و برای قوی شدن به درمان نیاز دارد. او این را با مثال کودکانی که برای خواب رفتن به آنها داستان می‌گویند مقایسه می‌کند. سپس ابوسلیمان ادامه می‌دهد که صدای زیبا هیچ چیزی به دل نمی‌افزاید، بلکه اگر چیزی در دل وجود داشته باشد، صدای خوش آن را به حرکت درمی‌آورد. شاگرد او، احمد، این سخن ابوسلیمان را تأیید می‌کند و می‌گوید که او راست می‌گوید.
جُرَیْری گوید اندر معنی این آیت کونوا رَبّانِیینَ، شنونده باشید از خدای و گوینده باشید بخدای.
هوش مصنوعی: جُرَیْری می‌گوید که معنای این آیه این است که باید نسبت به خداوند، هم شنونده و هم گویا باشیم.
جُرَیْری گوید گروهی پرسیدند از سماع گفت برقها بود که بجهد و انوار بود که پدید آید پس پنهان شود چه خوش بود اگر بپاید یک طرفة العین و درین معنی گفته اند:
هوش مصنوعی: جُرَیْری می‌گوید که عده‌ای درباره‌ی سماع سوال کردند و او توضیح داد که سماع مانند جرقه‌هایی است که ناگهان بروز می‌کنند و نوری است که به وجود می‌آید و سپس ناپدید می‌شود. او اضافه کرد که چه خوب می‌بود اگر این لحظه‌ها برای یک لحظه هم که شده، دوام می‌آوردند.
خَطْرةٌ فی السِرِّ مِنهُ خَطِرَتْ
خَطْرَةَ الْبَرقِ ابْتَدا ثُمّ اضمَحَلَّ
هوش مصنوعی: در اثر یک فکر ناگهانی و گذرا که به صورت پنهانی در دل رخ داد، احساسی مانند آنچه در لحظهٔ برق زدن اتفاق می‌افتد، آغاز شد و سپس به تدریج محو شد.
اَیُّ زَوْرٍ لَکَ لَوْقَصْداً سَری
وَمُلِمَّ بِکَ لَوْحَقّاً فَعَلْ
هوش مصنوعی: ای کاش از کدام زاویه به تو نزدیک شوم و با جدیتی واقعی در کنارت باشم.
و گفته اند اندر سماع هر اندامی را از وی نصیبی بود آنچه بچشم افتد او را بگریستن آرد و آنچه بزبان افتد او را بآواز آرد و چون بدست افتد جامه بدرد و طپانچه بر سر و روی زند چون بپای افتد برقص آید.
هوش مصنوعی: در حالت سماع، هر انسانی به نوعی از آن بهره‌مند می‌شود. آنچه را با چشم می‌بیند، او را به گریه می‌اندازد و آنچه را با زبان می‌شنود، به سرود و آواز وادار می‌کند. وقتی چیزی به دستش می‌رسد، آن را می‌خرد و گاه به خود می‌زند. و هنگامی که چیزی به پایش می‌افتد، او را به رقص وامی‌دارد.
و گویند از ملوک عجم یکی بمرد و او را پسری بود خرد و شیر میخورد خواستند که او را بیعت کنند گفت چون این کودک شیر میخورد نتوان دانست که شایسته خواهد بود یا نه. تدبیر کردند تا چون بدانند که خردمند خواهد بود یا نه، همه خردمندان بر آن اتّفاق کردند که کسی بیارند تا پیش او سماع کند، اگر گوش باز آن دارد و سماع کند عاقل بود پس چون قوّال قول بگفت آن کودک شیرخواره بخندید همه اهل مملکت پیش او زمین بوسه کردند و همه او را بیعت کردند.
هوش مصنوعی: یکی از پادشاهان عجم فوت کرد و پسری کوچک داشت که هنوز شیر می‌نوشید. خواستند تا با او بیعت کنند، اما گفتند چون این کودک هنوز شیر می‌خورد، نمی‌توان معلوم کرد که آیا لیاقت پادشاهی را دارد یا نه. به همین خاطر، تصمیم گرفتند که یک آزمون برای او طراحی کنند. همه دانایان جمع شدند و تصمیم گرفتند کسی را بیاورند تا در حضور او آواز بخواند. اگر کودک به صدای آواز گوش دهد و واکنشی نشان دهد، نشان دهنده‌ی عاقل بودن او خواهد بود. وقتی قوال آواز را شروع کرد، آن کودک لبخند زد و همه حاضرین در مملکت به او تعظیم کرده و با او بیعت کردند.
از استاد ابوعلی شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ که گفت ابوعمرو نُجَیْد و نصرآبادی و طبقۀ ازین قوم برجایی جمع آمدند نصرآبادی گفت چون قوم گرد آیند کسی چیزی بگوید و دیگران خاموش باشند، ایشانرا بهتر از آنک غیبت مسلمانان کنند بوعمرو نجید گفت اگر سی سال غیبت کنی این ترا رهاننده تر از آنک اندر سماع چیزی اظهار کنی که نه آن باشی.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی شنیدم که ابوعمرو نُجَیْد و نصرآبادی و گروهی از این افراد گرد هم آمدند. نصرآبادی گفت وقتی که مردم دور هم جمع می‌شوند، اگر کسی چیزی بگوید و دیگران سکوت کنند، این بهتر از غیبت کردن مسلمانان است. ابوعمرو نُجَیْد پاسخ داد اگر سی سال غیبت کنی، این برای تو نجات‌بخش‌تر از این است که در جمعی نظری بدهی که خودت به آن اعتقاد نداری.
از استاد ابوعلی شنیدم که گفت مردمان، اندر سماع، بر سه وجه اند مُتَسَمِّع و مستمِع و سامع. مُتَسَمِّع بوقت شنود و مستمع بحال شنود و سامع بحق شنود.
هوش مصنوعی: استاد ابوعلی گفتند که مردم در هنگام شنیدن موسیقی یا سخن، به سه دسته تقسیم می‌شوند: اول، متسمع که کسی است که در زمان شنیدن، توجه دارد و به آن گوش می‌دهد؛ دوم، مستمع که به حال و وضعیت خود در حین شنیدن توجه می‌کند؛ و سوم، سامع که به طور واقعی و با جان و دل به شنیدار توجه می‌کند و به عمق آن می‌نگرد.
استاد امام گوید رَحِمَهُ اللّهُ از استاد ابوعلی چندبار بدفعات طلب رخصتی جستم در سماع چیزی جواب داد که آن جواب اشارتی بود بر ترک آن پس از آنک در آن معاودتی کرده آمد گفت پیران گفته اند هرچه دل تو با خدای جمع کند باکی نیست بدان.
هوش مصنوعی: استاد امام رحمت الله علیه می‌فرماید که از استاد ابوعلی چندین بار درخواست اجازه کردم تا چیزی در مورد سماع بیاموزم. او در پاسخ، نکته‌ای گفت که به ترک سماع اشاره داشت. پس از مدتی دوباره به او نزدیک شدم و او گفت که عارفان بیان کرده‌اند هر چیزی که دل تو را به خدا نزدیک‌تر کند، نگران نباش.
ابن عبّاس رَضِیَ اللّهُ عَنْهُما گوید خدای تعالی وحی کرد بموسی عَلَیْهِ السَّلامُ گفت من ترا ده هزار سمع آفریدم تا سخن من بشنودی و ده هزار زبان آفریدم تا مرا جواب دادی و دوسترین چیزی بر من و نزدیکترین چیزی بمن آنست که صلوات دهی بر محمّد صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.
هوش مصنوعی: ابن عباس می‌گوید خداوند به موسی وحی کرد و فرمود: من برای تو ده هزار گوش آفریدم تا سخن من را بشنوی و ده هزار زبان آفریدم تا به من پاسخ بدهی. نزدیک‌ترین و محبوب‌ترین چیز برای من این است که بر محمد صلوات بفرستی.
و کسی بخواب دید که پیغامبر گفت صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ غلط بزرگست اندرین یعنی اندر سماع.
هوش مصنوعی: کسی خواب دید که پیغمبر فرمودند: "صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ" اشتباه بزرگی است در این زمینه، یعنی در مورد شنیدن.
از ابوالحارث الاولاسی حکایت کنند که گفت ابلیس را بخواب دیدم، در اولاس، بر بامی و جماعتی بر دست راست او و جماعتی بر دست چپ او و من بر بام دیگر بودم و ایشان جامهاء نیکو پوشیده داشتند، گروهی از ایشان گفتند بگوئید ایشان آوازها برکشیدند من چنان شدم که خواستم که خویشتن از آن بام بیفکنم از خوشی آواز ایشان پس گفت رقص کنند ایشان رقص کردند که از آن نیکوتر و خوشتر نبود پس ابلیس مرا گفت یا اباالحارث هیچ چیز نیافتم که بدان بهانه نزدیک شما آیم مگر این.
هوش مصنوعی: ابوالحارث الأولاسی روایت می‌کند که خواب ابلیس را دید. او بر بامی نشسته بود و گروهی در سمت راست و چپ او قرار داشتند. من نیز بر بام دیگری ایستاده بودم و آنها لباس‌های زیبا به تن داشتند. جماعتی از آنها گفتند که باید آواز بخوانند. من از خوشی آوازشان چنان شدم که می‌خواستم خود را از بام پایین بیندازم. سپس آنها شروع به رقص کردند و رقص‌شان بسیار زیبا و خیره‌کننده بود. ابلیس به من گفت: «ای ابوالحارث، من هیچ بهانه‌ای برای نزدیک شدن به شما نیافتم جز این.»
عبداللّه بن علی گوید شبی با شبلی مجتمع شدم قوّال چیزی می گفت شبلی بانگی بکرد و حال می کرد و این بیت می گفت:
هوش مصنوعی: عبدالله بن علی می‌گوید: شبی با شبلی در کنار هم بودیم و قوالی در حال اجرا بود. شبلی از شدت حال و احساسش صدایی از خود درآورد و این بیت را خواند.
لی سَکْرَتانِ و لِلنَّدْمانِ واحِدَةٌ
شَیْءٌ خُصِصْتُ بِهِ مِنْ بَیْنِهِمْوَحْدی
هوش مصنوعی: من از دو حالتی که در مستی وجود دارد، متمایز هستم و یک چیز خاص دارم که تنها من به آن مبتلا هستم.
ابوعلی رودباری گوید بکوشکی بگذشتم، جوانی دیدم نیکو روی افتاده گروهی از گرد وی ایستاده، پرسیدم از حال او، گفتند او بزیر کوشک بگذشت و کنیزکی این بیت همی گفت:
هوش مصنوعی: ابوعلی رودباری می‌گوید: در حینی که از زیر یک عمارت کوچک عبور می‌کردم، جوانی خوش‌چهره را دیدم که دراز کشیده و گروهی دور او ایستاده بودند. از حال او پرسیدم، و آنها گفتند که او از زیر این عمارت عبور کرده و کنیزکی این شعر را می‌خواند:
کَبُرَتْهِمَّةُ عَبْدٍ
طَمِعَتْفی اَنْتَراکا
هوش مصنوعی: همت و اراده یک بنده‌ای که طمع در چیزی دارد، بزرگ و زیاد می‌شود.
اَومَا حَسْبٌ لِعَیْنی
اَنْتَریٰمَنْقَدْیَراکا
هوش مصنوعی: آیا برای چشمانم کافی نیست که تو را ببینم و شگفتی‌های تو را درک کنم؟
بانگی بکرد و اندر وقت بمرد.
هوش مصنوعی: او فریادی زد و در همان لحظه فوت کرد.

حاشیه ها

1402/02/08 02:05
یزدانپناه عسکری

29- و خداوند تعالی آواز مُنْکَر را نکوهیده است چنانک گفت اّنَّ اَنْکَرَ الْأصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ.

***

قرآن کریم - لقمان/19

وَ اقْصِدْ فی‏ مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ

[یزدانپناه عسکری]*

هنر سکوت درون در مشی تجریدی و اهداءِ قصد متمرکز در دعا

عن قصد دل

تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،  زنگ باران به صدا می‌آید .(1)

[ هرآینه عرعر کردن مثل خر هم بی‌نصیب نخواهد ماند]

______

1- هشت کتاب، سهراب سپهری

6.3-90.84,201.23+7.1/201.62