شمارهٔ ۱۳ - داستان
جوی طراز چمن بی ستون
آن به بهشت غم شیرین درون
بود بامر صنم دلپذیر
در پی آراستن جوی شیر
تیشه هر داغ که بر سنگ خورد
لذت آن بر دل آن سنگ برد
تیشه هر آن نغمه که بر می کشید
از لب وی ناله فرو می چکید
ریزه سنگیش که از تیشه جست
نیشتر آن بدلش در نشست
مرغ شرر چون طیران می نمود
گرم بشهباز دلش می ربود
جنبشی از تیشه نرفتی بکار
کز دل وی در نزد دی قرار
هرزه در آئی زملامت گریز
تیغ زبان کرده به بیهوده تیز
گفت درین شیوه مراد تو چیست
کام دل رنج نهاد تو چیست
می بری ای رنج بفرموده
یا زجنون طالب بیهوده
زمزمه برداشت که ای دلخراش
مرهم داغم بطبر زد تراش
می برم این رنج بامر کسی
کز طلبس رنج شمارم بسی
منعم از این شیوه مکن کان نگار
داده قراری بمن بیقرار
رنج مرا مزد وفا می دهد
گنج وصالش به بها می دهد
مزد از این رنج بیابم حلال
زان بکنم بیع متاع وصال
گفت که ای ساده دل تیشه سنج
وز طلب گنج در آشوب و رنج
کس بصدف ریزه نجوید گهر
کس گهر عمر نیابد بزر
چشمه حیوان بسرابی که داد
شربت کوثر بحبابی که داد
گفت زفیض طلبت شرم باد
وز من و رنج منت آزرم باد
گر همه دانم که نیاید بدست
از طلب گنج نشاید نشست
پیروی حسن ادب کرده ام
گنج نیابم زطلب کرده ام
نام طلب نقش نگینم بس است
گر نبرم گنج همینم بس است
زین طرف این زمزمه طعنه خیز
بوم و هما برلب هم نغمه ریز
زان طرف آن طعنه زن آفتاب
بر اثر جذب طلب در شتاب
پنجه تأثیر طلب برعنان
بر لب جور انده تماشا کنان
آمد و آوازه آن رنج دید
صاف عنایت زبیانش چکید
گوهر تحسین بکنارش فشاند
وز غم تسنیم غبارش فشاند
دست باشیاء وفا برگشاد
آن گهر و گنج که بایست داد
راهروی راه طلب برگزید
بست گمانم که بجائی رسید
عرفی از این جاده عنان برمتاب
خار ز پا بر مکش و می شتاب
رنج طلب به که در او گنج هست
بس گهر و گنج درین رنج هست
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جوی طراز چمن بی ستون
آن به بهشت غم شیرین درون
هوش مصنوعی: چشمانداز سبز چمن بدون هیچ دخالت و محدودیتی، مایهای از شادی و لذت در دل دارد که بهشت را به یاد میآورد.
بود بامر صنم دلپذیر
در پی آراستن جوی شیر
هوش مصنوعی: در پی زیباییهای دلانگیز، وجود محبوبی وجود دارد که همهچیز را به سمت خود جذب میکند و تلاش دارد جوی شیرینی را به وجود آورد.
تیشه هر داغ که بر سنگ خورد
لذت آن بر دل آن سنگ برد
هوش مصنوعی: هر زخمی که بر سنگ وارد میشود، تاثیر آن در دل سنگ باقی میماند و سنگ از احساس آن لذت میبرد.
تیشه هر آن نغمه که بر می کشید
از لب وی ناله فرو می چکید
هوش مصنوعی: هر بار که او نغمهای را از لبانش خارج میکرد، چون تیشهای که به درخت میخورد، صدای نالهای از دل آن نغمه به گوش میرسید.
ریزه سنگیش که از تیشه جست
نیشتر آن بدلش در نشست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اثرات کوچک و جزئی، که ممکن است به نظر بیایند، میتوانند تأثیرات عمیقتری داشته باشند. وقتی سنگی که از تیشه میافتد، میتواند باعث تغییراتی در آنچه که در اطرافش است، شود. به طور کلی، این نشان میدهد که حتی کوچکترین چیزها نیز میتوانند تاثیری بزرگ بر جای بگذارند.
مرغ شرر چون طیران می نمود
گرم بشهباز دلش می ربود
هوش مصنوعی: پرندهای آتشین مانند مرغی که در حال پرواز است، با حرارت و شور و شوق دل را میرباید.
جنبشی از تیشه نرفتی بکار
کز دل وی در نزد دی قرار
هوش مصنوعی: حرکتی از تیشهای که به کار بردی، باعث شد که دل او در نزدیکی دیار قرار بگیرد.
هرزه در آئی زملامت گریز
تیغ زبان کرده به بیهوده تیز
هوش مصنوعی: اگر به خاطر انتقاد و سرزنش دیگران دچار دلشکستگی میشوی، بهتر است از صحبتهای بیمورد دوری کنی، زیرا زبان برخی افراد به راحتی میتواند زخم بزند.
گفت درین شیوه مراد تو چیست
کام دل رنج نهاد تو چیست
هوش مصنوعی: در این سبک زندگی، هدف تو چیست و آرزوی دل تو چه رنجی دارد؟
می بری ای رنج بفرموده
یا زجنون طالب بیهوده
هوش مصنوعی: من به خاطر رنجی که میبری، یا به خاطر دیوانگیام که به دنبال چیزی بیهوده هستم، دور میشوم.
زمزمه برداشت که ای دلخراش
مرهم داغم بطبر زد تراش
هوش مصنوعی: صدای آرامی به گوش میرسد که میگوید، ای دلخراش، دردی که دارم را با شمشیرت جراحی کن.
می برم این رنج بامر کسی
کز طلبس رنج شمارم بسی
هوش مصنوعی: من این درد و رنج را به خاطر کسی تحمل میکنم که به خاطر طلب او، رنجهای زیادی را متحمل شدهام.
منعم از این شیوه مکن کان نگار
داده قراری بمن بیقرار
هوش مصنوعی: برای کسی که به من عطا کرده، این روش را نداشته باش، زیرا آن خداوندگار زیبایی، برای من که بیقرار هستم، آرامشی بخشیده است.
رنج مرا مزد وفا می دهد
گنج وصالش به بها می دهد
هوش مصنوعی: رنج و苦ی که متحمل میشوم، پاداش وفاداریام را به من میدهد و عشق او را به من با ارزش و بهای ویژهای عرضه میکند.
مزد از این رنج بیابم حلال
زان بکنم بیع متاع وصال
هوش مصنوعی: من از این تلاش و زحمت خود پاداشی حلال به دست میآورم و در برابر آن، خود را به عشق و وصال میفروشم.
گفت که ای ساده دل تیشه سنج
وز طلب گنج در آشوب و رنج
هوش مصنوعی: میگوید، ای دل ساده، با تیشه سنج و حسابی کار کن و از جستجوی گنج در زحمت و آشفتگی دوری کن.
کس بصدف ریزه نجوید گهر
کس گهر عمر نیابد بزر
هوش مصنوعی: هیچکس به دنبال مرواریدهای ریز در صدف نمیگردد، هیچکس نیز نمیتواند از عمرش گوهری به دست آورد.
چشمه حیوان بسرابی که داد
شربت کوثر بحبابی که داد
هوش مصنوعی: چشمهای از حیات و زندگی به من نوشیدنی داد که مانند شربت کوثر زلال و خوشمزه بود.
گفت زفیض طلبت شرم باد
وز من و رنج منت آزرم باد
هوش مصنوعی: شما به خاطر لطف و مرحمتتان باید خجالتزده شوید و من نیز به خاطر زحمت و رنجی که برای شما دارم، شرمندهام.
گر همه دانم که نیاید بدست
از طلب گنج نشاید نشست
هوش مصنوعی: اگرچه من تمام داناییها را داشته باشم، اما اگر جستجوی گنج به نتیجه نرسد، نباید بیکار نشست.
پیروی حسن ادب کرده ام
گنج نیابم زطلب کرده ام
هوش مصنوعی: من برای خوبادبی از خودم پیروی کردهام، اما نتیجهای جز گنجی که در طلبش بودم، به دست نیاوردهام.
نام طلب نقش نگینم بس است
گر نبرم گنج همینم بس است
هوش مصنوعی: اگر فقط نام درخواست من به عنوان یک ارزش در زندگیام باشد، همين اندازه برای من کافی است و نیازی به ثروت ندارم.
زین طرف این زمزمه طعنه خیز
بوم و هما برلب هم نغمه ریز
هوش مصنوعی: از این سو، صدای طعنهآمیز بوم و هما در کنار هم به گوش میرسد و مانند نغمهای بر لبانشان جاری است.
زان طرف آن طعنه زن آفتاب
بر اثر جذب طلب در شتاب
هوش مصنوعی: از آن سو، آن کسی که طعنه میزند، مانند آفتابی است که به دلیل کشش و خواست خود، به سرعت در حرکت است.
پنجه تأثیر طلب برعنان
بر لب جور انده تماشا کنان
هوش مصنوعی: با نگاهی به زیبایی، تأثیر و جذابیت چیزی را احساس کن که بر زندگی و روح تو تأثیر میگذارد.
آمد و آوازه آن رنج دید
صاف عنایت زبیانش چکید
هوش مصنوعی: او آمد و خبر رنجی که کشیده بود، بهوضوح و با لطافت از زبانش جاری شد.
گوهر تحسین بکنارش فشاند
وز غم تسنیم غبارش فشاند
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و ارزش چیزی اشاره دارد که در کنار آن، تحسین و محبت قرار دارد. همچنین از غم و ناراحتیای سخن میگوید که به مانند گرد و غبار به آن چیز لطیف و زیبا نشسته است. به طور کلی، تلاشی برای بیان تضاد بین زیبایی و اندوه در زندگی است.
دست باشیاء وفا برگشاد
آن گهر و گنج که بایست داد
هوش مصنوعی: دست به طبیعت وفادار شده و گنجینهای از چیزهای باارزش در اختیار قرار گرفته است که باید به جا و درست تقسیم شود.
راهروی راه طلب برگزید
بست گمانم که بجائی رسید
هوش مصنوعی: مسیر جستجوی خواستهها را انتخاب کرد و به نظرم به مقصدی رسید.
عرفی از این جاده عنان برمتاب
خار ز پا بر مکش و می شتاب
هوش مصنوعی: عرفی به ما میگوید که در این مسیر زندگی، حرکت و شتاب خود را حفظ کنیم و اجازه ندهیم مشکلات و موانع، ما را از هدفمان دور کند. باید از درد و رنجها نترسیم و به سمت جلو برویم.
رنج طلب به که در او گنج هست
بس گهر و گنج درین رنج هست
هوش مصنوعی: تحمل سختی و تلاش برای دستیابی به خواستهها بهتر از بیتوجهی و راحتطلبی است، چون در همین سختیها و تلاشها، گنجها و نعمتهای فراوانی نهفته است.