گنجور

شمارهٔ ۸۹

من خونین جگر داغی که از هجران بدل دارم
ندارد مرهمی دیگر بغیر از وصل دلدارم
زگلزار سر کویش صباگر بشکند شاخی
ز شاخ حسرتش بر دل فتد هر لحظه صد خارم
چو ای صیاد سنگین دل نمودم در قفس منزل
چو مرغان دگر نبود هوای باغ و گلزارم
ز زلف بی بها موئی بصد جان گرکه بفروشد
دراین سودا من مسکین بجان و دل خریدارم
طبیبا بعد از این باشد همه سعی تو بیحاصل
که درمانی بجز دردش ندارد جان بیمارم
اناالحق هیچ ناگفته دری ز اسرار ناسفته
گناهمرا نمیپرسی کشی از قهر بردارم
بظاهر گرچه دیدارش نشد باری مرا حاصل
ولی چون نور در باطن همیشه مست دیدارم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من خونین جگر داغی که از هجران بدل دارم
ندارد مرهمی دیگر بغیر از وصل دلدارم
هوش مصنوعی: من با دلی سوخته و زخمی که از دوری معشوقم دارم، هیچ درمانی جز نزدیک شدن به او ندارم.
زگلزار سر کویش صباگر بشکند شاخی
ز شاخ حسرتش بر دل فتد هر لحظه صد خارم
هوش مصنوعی: اگر وزش نسیم از گلزار کوی تو باعث بشکندن شاخه‌ای از شاخ آرزوهایم شود، هر لحظه بر دلم صد خار فرو می‌رود.
چو ای صیاد سنگین دل نمودم در قفس منزل
چو مرغان دگر نبود هوای باغ و گلزارم
هوش مصنوعی: من مانند پرنده‌ای در قفس ماندم و از شوق آزادی و زیبایی باغ و گلزار دور هستم. ناامید و غمگین، زندگی در بند را تجربه می‌کنم و حسرت پرواز و آزادی را در دل دارم.
ز زلف بی بها موئی بصد جان گرکه بفروشد
دراین سودا من مسکین بجان و دل خریدارم
هوش مصنوعی: از زلف گران‌بهای تو، مویی به قیمت جان هم به فروش برسد، من که بیچاره‌ام، با تمام وجودم و دل و جانم خریدار آن هستم.
طبیبا بعد از این باشد همه سعی تو بیحاصل
که درمانی بجز دردش ندارد جان بیمارم
هوش مصنوعی: ای پزشک، از این پس تمام تلاش‌های تو بی‌ثمر خواهد بود، زیرا جان بیمار من درمانی جز دردش ندارد.
اناالحق هیچ ناگفته دری ز اسرار ناسفته
گناهمرا نمیپرسی کشی از قهر بردارم
هوش مصنوعی: من حقیقت را بیان می‌کنم، هیچ چیز پنهانی از رازهایی که بیان نشده‌اند وجود ندارد. گناهانم را از تو نمی‌پرسند، که آیا کسی می‌تواند از قهر من بکاهد یا نه.
بظاهر گرچه دیدارش نشد باری مرا حاصل
ولی چون نور در باطن همیشه مست دیدارم
هوش مصنوعی: اگرچه به طور ظاهری نتوانستم او را ملاقات کنم، اما در دل خود همیشه از نور وجود او بهره‌مند هستم و همواره از دیدار او شاداب و مست هستم.