گنجور

شمارهٔ ۱۱۱

ابروی تو آئینه انوار الهی
انوار الهی ز رخت فاش کماهی
هرگز نبود صرفه بجز تیرگی بخت
چشم تو که از سرمه کند بخت سیاهی
زیبا نبود بر قد کس ایشه خوبان
زینسان که بقد تو بود جامه شاهی
از همت عشق من و تأثیر دعاهاست
حسن تو که تا ماه گرفته است ز ماهی
حاصل نشد از وصل توام گر رخ گلگون
چون نور پس از هجر توام چهره کاهی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ابروی تو آئینه انوار الهی
انوار الهی ز رخت فاش کماهی
هوش مصنوعی: ابروی تو مانند آیینه‌ای است که نورهای الهی را منعکس می‌کند و این نورها از چهره‌ات به وضوح نمایان است.
هرگز نبود صرفه بجز تیرگی بخت
چشم تو که از سرمه کند بخت سیاهی
هوش مصنوعی: هیچ چیز دیگری به جز بدبختی و ظلمت نصیب من نشده، جز اینکه چشمان تو با سرمه، بخت تیر من را بیشتر می‌کند.
زیبا نبود بر قد کس ایشه خوبان
زینسان که بقد تو بود جامه شاهی
هوش مصنوعی: زیبایی هیچ کسی به پای تو نمی‌رسد، چرا که مانند تو هیچ‌کس لباس پادشاهی را به زیبایی و شایستگی نمی‌پوشد.
از همت عشق من و تأثیر دعاهاست
حسن تو که تا ماه گرفته است ز ماهی
هوش مصنوعی: عشق و اراده من و تأثیر دعای من باعث شده است که زیبایی تو مانند ماه درخشان باشد.
حاصل نشد از وصل توام گر رخ گلگون
چون نور پس از هجر توام چهره کاهی
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو و وصال تو، هیچ چیز به دست نیاوردم. حالا که از تو دورم، صورتم مانند گلی که پژمرده شده، بی‌روح و کدر است.