شمارهٔ ۱۱۰
دم رفتن نکرد او گر وداعی
چه باز آید نداریمش نزاعی
دلم پرخون و شیشه خالی از بند
دراین حالت کجا ماند سماعی
ببازاری که آرد جنس حسنش
بصد نقد روان ارزد متاعی
شود هر ذره خورشیدی جهانتاب
ز خورشید من ار تابد شعاعی
مده جز مستی عشقش بسر جای
ز مخموری نیابی تا صداعی
چو نور از اختراع نفس بگذر
مکن هر دم ز نفست اختراعی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دم رفتن نکرد او گر وداعی
چه باز آید نداریمش نزاعی
هوش مصنوعی: او در لحظه رفتن، خداحافظی نکرد و به همین دلیل، دیگر بازنمیگردد و ما هم هیچ دعوایی بر سر این موضوع نداریم.
دلم پرخون و شیشه خالی از بند
دراین حالت کجا ماند سماعی
هوش مصنوعی: دل من پر از درد و غم است و مانند شیشهای خالی و بیفایده شده. در این حال که به چنین وضعیتی دچارم، چگونه میتوانم به پایکوبی و شادی بپردازم؟
ببازاری که آرد جنس حسنش
بصد نقد روان ارزد متاعی
هوش مصنوعی: در بازاری که زیبایی و خوبی با ارزش واقعی خود معامله میشود، جنس ارزشمند و مرغوب از بالاترین قیمتها برخوردار است.
شود هر ذره خورشیدی جهانتاب
ز خورشید من ار تابد شعاعی
هوش مصنوعی: هر ذرهای از وجودم میتواند مانند خورشید درخشان باشد، اگر نور من بر آن بتابد.
مده جز مستی عشقش بسر جای
ز مخموری نیابی تا صداعی
هوش مصنوعی: عشق او را چنان در مستی غرق کرده که هیچ چیز دیگری نمیتواند جایش را بگیرد، و در غیر این صورت به هیچ وجه آرامش و لذت را نخواهی یافت.
چو نور از اختراع نفس بگذر
مکن هر دم ز نفست اختراعی
هوش مصنوعی: هر زمان که نور از ابتکار و خلاقیت وجود انسان عبور میکند، نباید مدام به اختراعات نفس خود دقت کنی و از آنها غافل باشی.

نورعلیشاه