گنجور

شمارهٔ ۱۰۸

تو در خوبی باین خوبان نمانی
که خوبان جمله جسمند و تو جانی
چو برخیزی ز بالای بلاخیز
هزاران فتنه در دلها نشانی
لب جان پرورت گر خضر دیدی
ننوشیدی از آب زندگانی
بجرم پیریم آخر به بخشای
که شد صرف توام نقد جوانی
چو داند دشمنیهای دلت نور
که داری دوستیهای زمانی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو در خوبی باین خوبان نمانی
که خوبان جمله جسمند و تو جانی
هوش مصنوعی: در میان خوبان، تو در خوبی نمی‌مانی، زیرا که خوبان همگی جسمانی هستند و تو روح و جان هستی.
چو برخیزی ز بالای بلاخیز
هزاران فتنه در دلها نشانی
هوش مصنوعی: وقتی که از بالای مشکلات و چالش‌ها بلند شوی، نشانه‌های زیادی از فتنه و آشوب در دل‌ها وجود خواهد داشت.
لب جان پرورت گر خضر دیدی
ننوشیدی از آب زندگانی
هوش مصنوعی: اگر لبان جان پرورت را دیدی و از آن آب زندگی ننوشیدی، خود را از دستیابی به حیات جاودانی محروم کرده‌ای.
بجرم پیریم آخر به بخشای
که شد صرف توام نقد جوانی
هوش مصنوعی: به خاطر پیری‌ام، در نهایت به بخششی نیاز دارم که جوانی‌ام را صرف تو کردم.
چو داند دشمنیهای دلت نور
که داری دوستیهای زمانی
هوش مصنوعی: وقتی دشمنی‌های دل تو را می‌داند، نور دوستی‌هایی را که در زمان‌های مختلف داشته‌ای نیز می‌شناسد.