گنجور

شمارهٔ ۱۰۷

کهن پیرا چو عهد نوجوانی
گذشت و رفت از کف زندگانی
بود بیهوده همچون کودکان دل
نهادن بر بقای عمر فانی
مجو جاوید در دنیا نشیمن
که دنیا نیست جای جاودانی
زپنجه سال سامانی سرانجام
نشد این پنجروزه کی توانی
بکشت آخرت تخمی بدنیا
بیفشاندی ندانم کی توانی
زمانی تا زکار عمرباقیست
مشوغافل ز کار خود زمانی
چو نور آرامت از دل برنخیزد
اگر دردل دلارامی نشانی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کهن پیرا چو عهد نوجوانی
گذشت و رفت از کف زندگانی
هوش مصنوعی: زمانی که جوانی و شادابی به پایان رسید و از دست رفت، دیگر نمی‌توان آن روزهای خوش را در زندگی تجربه کرد.
بود بیهوده همچون کودکان دل
نهادن بر بقای عمر فانی
هوش مصنوعی: صرفاً دل گذاشتن بر دوام و ماندگاری عمر زودگذر، بی‌فایده است، مانند رفتار بچه‌ها.
مجو جاوید در دنیا نشیمن
که دنیا نیست جای جاودانی
هوش مصنوعی: در دنیا به دنبال مکانی دائمی و ابدی نباش، چون این دنیا جایی برای ماندن همیشگی نیست.
زپنجه سال سامانی سرانجام
نشد این پنجروزه کی توانی
هوش مصنوعی: پس از سال‌ها تلاش و کوشش در دوران سامانی، هیچ‌گاه به نتیجه‌ای نرسیدم. اکنون باید بپرسم که آیا تو می‌توانی از عهده این کار برآیی؟
بکشت آخرت تخمی بدنیا
بیفشاندی ندانم کی توانی
هوش مصنوعی: اگر زندگی دنیایی را به یک تخم تشبیه کنیم که کاشته می‌شود، پس باید گفت که نمی‌دانم کی می‌توانی از این تخم ثمره آخرت را به دست آوری.
زمانی تا زکار عمرباقیست
مشوغافل ز کار خود زمانی
هوش مصنوعی: تا وقتی که عمر باقی است، از کارهای خود غافل نباشید و زمان را هدر ندهید.
چو نور آرامت از دل برنخیزد
اگر دردل دلارامی نشانی
هوش مصنوعی: اگر دل تو آرامش را از خود بیرون نراند، به این معناست که نشانه‌ای از آرامش واقعی در دل تو وجود ندارد.