گنجور

شمارهٔ ۱۰۴

ای کرده تلف عمر گرامی بمناهی
بگذر ز مناهی و مکن بیش تباهی
زین جمله مناهی که نمودی چه ربودی
بنمای چه داری تو ز عرفان الهی
عرفان الهی اگرت نیست چه حاصل
گیرم که شدی شهره تو از ماه بماهی
زین کهنه ونو حق نتوان یافت بتحقیق
نه از نمد فقر و نه از اطلس شاهی
پیری بطلب تاکه چه نورت بزداید
از چشم تو این رنگ سفیدی و سیاهی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای کرده تلف عمر گرامی بمناهی
بگذر ز مناهی و مکن بیش تباهی
هوش مصنوعی: ای کسی که عمر گرانبهای خود را هدر داده‌ای، از کارهای زشت و ناپسند دوری کن و بیشتر از این خود را به نابودی نرسان.
زین جمله مناهی که نمودی چه ربودی
بنمای چه داری تو ز عرفان الهی
هوش مصنوعی: از این همه ناهنجاری‌ها و نهی‌هایی که نشان دادی، چه دستاوردی به دست آوردی؟ به من نشان بده که چه چیزی از دانش و معرفت الهی داری.
عرفان الهی اگرت نیست چه حاصل
گیرم که شدی شهره تو از ماه بماهی
هوش مصنوعی: اگر به معرفت الهی نرسیده‌ای، پس به چه چیزی می‌توانم امیدوار باشم؟ چون تو به اندازه‌ای درخشان شده‌ای که مانند ماه در میان ستاره‌ها می‌درخشی.
زین کهنه ونو حق نتوان یافت بتحقیق
نه از نمد فقر و نه از اطلس شاهی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که حقیقت و حق را نمی‌توان در اشیا و ظواهر مادی مانند کهنه یا نو بودن جست‌وجو کرد. نه در لباس فقیر و نه در پارچه‌ای اشرافی مانند اطلس. به عبارت دیگر، حقیقت فراتر از ظواهر مادی و موقعیت‌های اجتماعی است و نمی‌توان آن را تنها با نگاه به جلوه‌های ظاهری درک کرد.
پیری بطلب تاکه چه نورت بزداید
از چشم تو این رنگ سفیدی و سیاهی
هوش مصنوعی: به دنبال سالخوردگی باش تا نوری که در چشمانت هست، رنگ‌های سفیدی و سیاهی را از بین ببرد.