شمارهٔ ۱۳۳۵
دل میبری به غارت و شلتاق می کنی
وز غمزه فتنه ها که در آفاق می کنی
پنهان ز خلق میکنم این راز و بر سرم
چشمانِ مست خود را ایغاق می کنی
اینجوی توست عرصه ی ملک وجود را
اینجوی خاص بهر چه بُل غاق می کنی
کس را اگر به واسطه ی تاج عدل کرد
تو در زمانه ظلم به بغتاق می کنی
شب تا به روز خونِ دل است این نه آبِ سر
کز چشم ما روانه بر اطلاق می کنی
هم عاقبت به خسرو عادل رسد مگر
جوری که بر نزاری مشتاق می کنی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل میبری به غارت و شلتاق می کنی
وز غمزه فتنه ها که در آفاق می کنی
هوش مصنوعی: تو با چشمان دلربایت باعث میشوی دلها به غارت برود و با ناز و اداهای خود در دنیا فتنه و آشوب بهپا میکنی.
پنهان ز خلق میکنم این راز و بر سرم
چشمانِ مست خود را ایغاق می کنی
هوش مصنوعی: من این راز را از دیگران پنهان میکنم و تو با چشمان پر از شور و حال خود، مرا متوجه میسازی.
اینجوی توست عرصه ی ملک وجود را
اینجوی خاص بهر چه بُل غاق می کنی
هوش مصنوعی: تو در این دنیا همچون کسی هستی که در سرزمینی وسیع و پر از زیباییها زندگی میکند، اما به جای بهرهمندی از آن، فقط درگیر زشتیها و ناخرسندیها هستی.
کس را اگر به واسطه ی تاج عدل کرد
تو در زمانه ظلم به بغتاق می کنی
هوش مصنوعی: اگر کسی به سبب تاج عدالتش مورد احترام قرار بگیرد، تو در زمانهای که ظلم حاکم است، دچار آشفتگی و پریشانی میشوی.
شب تا به روز خونِ دل است این نه آبِ سر
کز چشم ما روانه بر اطلاق می کنی
هوش مصنوعی: شب تا صبح برای ما مثل خون دل میگذرد، نه مانند آب سردی که از چشمهایمان به راحتی بر زمین میریزد.
هم عاقبت به خسرو عادل رسد مگر
جوری که بر نزاری مشتاق می کنی
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد به موفقیت و آرامش دست یابد، باید تلاش کرده و به نوعی دل دیگران را بهدست آورد.