گنجور

شمارهٔ ۱۲۲۳

یا رب آن ماه است یا خورشید یا بُت یا پری
راستی را خوش جگر سوزی و چابک منظری
سرو خوانم قامتت را یا صنوبر یا خدنگ
زهره گویم جبهه ات را یا سهیل ار مشتری
مادرت گر آدمی بوده ست بی هیچ اشتباه
پس پری را بر تو افتاده ست مهرِ مادری
کس بدین صورت نمی دانم که در آفاق هست
احسن الله تا چه نقش است این زهی صنعت گری
گر به چین بگذشتیی صورتپرستان مجتمع
توبه کردندی به اخلاص از بتان آزری
با چنین شکل و شمایل بس چنین بی چاره را
کرده باشی هم به جان نومید و هم از دل بری
من به حیرت مانده از چشمانِ شوخت وز دماغ
خود تو سر بر می نیاری و به من در ننگری
از که خواهم داد و فریاد از که دارم گر قضا
با تو افتاده ست و تو هم خصمی و هم داوری
بارها گفتم نزاری را نظر کاری مکن
هیچ درمان نیست گو جان می کن و خون می گری
دل ببرد و دین بخواهد بردن این ترک الغیاث
دست گیرا تا چه خواهی کرد هان ای تنگری

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یا رب آن ماه است یا خورشید یا بُت یا پری
راستی را خوش جگر سوزی و چابک منظری
هوش مصنوعی: ای پروردگار، آیا او آن ماه است یا خورشید، یا مجسمه‌ای زیبا و یا پری‌ای جادویی؟ حقیقت این است که او به واقع دل را می‌سوزاند و چشمانش تیز و زیباست.
سرو خوانم قامتت را یا صنوبر یا خدنگ
زهره گویم جبهه ات را یا سهیل ار مشتری
هوش مصنوعی: قامت تو مثل سرو یا صنوبر است و چهره‌ات به زیبایی ستاره‌ها می‌ماند؛ مثل سهیل که در آسمان درخشان است.
مادرت گر آدمی بوده ست بی هیچ اشتباه
پس پری را بر تو افتاده ست مهرِ مادری
هوش مصنوعی: اگر مادرت انسانی بی‌نقص بوده است، پس مهر و محبت مادری به تو رسیده و باعث زیبایی‌ات شده است.
کس بدین صورت نمی دانم که در آفاق هست
احسن الله تا چه نقش است این زهی صنعت گری
هوش مصنوعی: من کسی را نمی‌شناسم که به این زیبایی وجود داشته باشد. نکته اینجاست که چه هنری در این آفرینش نهفته است و خداوند تا چه حد در آن نقش دارد.
گر به چین بگذشتیی صورتپرستان مجتمع
توبه کردندی به اخلاص از بتان آزری
هوش مصنوعی: اگر به چین می‌رفتی، آنجا افرادی که به زیبایی‌ها و ظواهر علاقه‌مندند، به صورت خالص و با نیت پاک از پرستش بت‌ها و معبودهای دروغین توبه می‌کردند.
با چنین شکل و شمایل بس چنین بی چاره را
کرده باشی هم به جان نومید و هم از دل بری
هوش مصنوعی: با این ظاهر و ویژگی‌ها، بی‌چاره‌ای مثل من را هم بدحال کرده‌ای؛ هم امیدم را از بین برده‌ای و هم از دل و روح من رفته‌ای.
من به حیرت مانده از چشمانِ شوخت وز دماغ
خود تو سر بر می نیاری و به من در ننگری
هوش مصنوعی: من از نگاه بازیگوش تو حیران مانده‌ام و تو با نگاهی برافروخته به من نمی‌نگری.
از که خواهم داد و فریاد از که دارم گر قضا
با تو افتاده ست و تو هم خصمی و هم داوری
هوش مصنوعی: از کی کمک و یاری بخواهم، در حالی که خودم در درد و فریاد هستم؟ اگر سرنوشت به سمت تو آمده و تو هم دشمنی و هم قاضی من هستی.
بارها گفتم نزاری را نظر کاری مکن
هیچ درمان نیست گو جان می کن و خون می گری
هوش مصنوعی: بارها به نزار گفتم که به هیچ کار مشکل‌زایی دست نزن. هیچ راه حلی وجود ندارد. فقط جان خود را بده و خون بگری.
دل ببرد و دین بخواهد بردن این ترک الغیاث
دست گیرا تا چه خواهی کرد هان ای تنگری
هوش مصنوعی: دل را می‌برد و دین را می‌خواهد، این ترک (معشوق) فریاد کمک را می‌شنود. اکنون ببینید با این وضعیت چه خواهید کرد، ای تنگ‌نظر!