شمارهٔ ۴۹۷
کاریست بر ملا گذران در خفا گره
فکری چو تار سبحه ز سر تا به پا گره
سیاره و ثوابت این کارخانه را
دل ها چو کهرباست ز خوف قضا گره
بس خرده های زر چو گلت در دهان کنند
چون غنچه واکنی گر ازین پرده ها گره
کسب معانی از نظر عشق کن که هست
صد نکته را به نیم اشارت ادا گره
کوته مساز دست تهی کاین نگار را
بر گوشه نقاب بود رو نما گره
از بس کرشمه می کند از پرده آشکار
در دیده می شود نظرم از حیا گره
گویاترم ز بلبل خوش نغمه در بهار
از سردی جهان زده ام بر نوا گره
قطبم، که گرچه عقده گشای خلایقم
نگشایدم ز گردش این آسیا گره
زین چرخ خاکباز که هر صبح روزگار
دامن چو کودکان زندش بر قفا گره
طرح بقا مدار توقع که خاک را
بسیار هست در دل ازین مدعا گره
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کاریست بر ملا گذران در خفا گره
فکری چو تار سبحه ز سر تا به پا گره
هوش مصنوعی: کارهایی وجود دارد که در ظاهر آشکار نیستند و به صورت پنهانی انجام میشوند. ذهن انسان مانند دانههای تسبیح است که از سر تا پا در یکدیگر گره خوردهاند و این گرهها نشاندهنده پیچیدگیهای فکری او هستند.
سیاره و ثوابت این کارخانه را
دل ها چو کهرباست ز خوف قضا گره
هوش مصنوعی: دلهای مردم مانند کهربا، تحت تأثیر ترس از سرنوشت و مقدر بودن، در این کارخانه زندگی، به هم پیوسته و گره خوردهاند.
بس خرده های زر چو گلت در دهان کنند
چون غنچه واکنی گر ازین پرده ها گره
هوش مصنوعی: اگر در برابر مشکلات و انتقادها قرار بگیری و مانند گل که هنگام شکفتن خود را نمایان میکند، از پردهها و موانع فراتر بروی، متوجه خواهی شد که چقدر ارزش و زیبایی از درون خود به نمایش میگذاری.
کسب معانی از نظر عشق کن که هست
صد نکته را به نیم اشارت ادا گره
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، به دنبال فهم معانی باش، زیرا بسیاری از نکات را میتوان با یک اشاره کوتاه بیان کرد.
کوته مساز دست تهی کاین نگار را
بر گوشه نقاب بود رو نما گره
هوش مصنوعی: دست خالی را کوچک نشمار که این زیبای دلانگیز، در لبه نقابش نمایشگاهی از زیبایی دارد.
از بس کرشمه می کند از پرده آشکار
در دیده می شود نظرم از حیا گره
هوش مصنوعی: به خاطر زیباییهایش و جاذبههایی که دارد، از پشت پرده خود را به وضوح نشان میدهد و من از شرم و حیا نمیتوانم به او نگاه کنم.
گویاترم ز بلبل خوش نغمه در بهار
از سردی جهان زده ام بر نوا گره
هوش مصنوعی: من به وضوح از بلبل خوشنوا در بهار بیشتر سخن میگویم، چون از سرمای دنیا بر نوا و آهنگ خود افزودهام.
قطبم، که گرچه عقده گشای خلایقم
نگشایدم ز گردش این آسیا گره
هوش مصنوعی: شخصی که در دورن خود از افکار و احساساتش رنج میبرد، نمیتواند از مشکلات و پیچیدگیهای زندگی رهایی یابد و همچنان در چرخش دایمی مشکلات به سر میبرد.
زین چرخ خاکباز که هر صبح روزگار
دامن چو کودکان زندش بر قفا گره
هوش مصنوعی: از این دنیای پر تغییر و ناپایدار که هر روز مانند کودکان دامنش را به پشتش میزند و او را به جلو میکشد، بیپرده بگویم.
طرح بقا مدار توقع که خاک را
بسیار هست در دل ازین مدعا گره
هوش مصنوعی: بهتر است امیدهای نابجا را کنار بگذاریم، زیرا در دل زمین رازها و حقیقتهای بسیاری نهفته است که این خواسته را تحقق نمیبخشد.