گنجور

شمارهٔ ۴۷۴

چه خوشست از دو یکدل سر حرف باز کردن
سخن گذشته گفتن گله را دراز کردن
گهی از نیاز پنهان نظری به مهر دیدن
گهی از عتاب ظاهر نگهی به ناز کردن
اثر عتاب بردن ز دل هم اندک اندک
به بدیهه آفریدن، به بهانه ساز کردن
تو اگر به جور سوزی ز جفاکشان نیاید
بجز از دعای جانت ز سر نیاز کردن
نه چنان گرفته ای جا به میان جان شیرین
که توان تو را و جان را ز هم امتیاز کردن
ز خمار می ندارم سر و برگ سجده بت
دل و خاطر پریشان نتوان نماز کردن
تو به خویشتن چه کردی؟ که به ما کنی «نظیری»
به خدا که واجب آمد ز تو احتراز کردن

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه خوشست از دو یکدل سر حرف باز کردن
سخن گذشته گفتن گله را دراز کردن
هوش مصنوعی: چقدر خوب است که دو نفر با هم‌دلی درباره موضوعی صحبت کنند و سخنانی را که در گذشته به دلایل مختلف نتوانسته‌اند بیان کنند، مطرح کنند و در مورد آن به گفتگو بپردازند.
گهی از نیاز پنهان نظری به مهر دیدن
گهی از عتاب ظاهر نگهی به ناز کردن
هوش مصنوعی: گاهی از سر نیاز و در خفا نگاهی محبت‌آمیز به محبوب می‌کنم، و گاهی با رفتاری سرشار از قهر و ناز، به او چشم می‌دوزم.
اثر عتاب بردن ز دل هم اندک اندک
به بدیهه آفریدن، به بهانه ساز کردن
هوش مصنوعی: آسیب‌های ناشی از تلخی و سرزنش به تدریج به گونه‌ای درمی‌آید که انسان می‌تواند از آن‌ها الهام بگیرد و به ساختن آثار زیبا و دلنشین بپردازد، به نوعی بهانه‌ای برای خلق هنر فراهم می‌کند.
تو اگر به جور سوزی ز جفاکشان نیاید
بجز از دعای جانت ز سر نیاز کردن
هوش مصنوعی: اگر به خاطر ظلم و ستم دیگران رنج می‌کشی، تنها دعا و ناله‌های از سر نیاز تو می‌تواند کمک‌ات کند.
نه چنان گرفته ای جا به میان جان شیرین
که توان تو را و جان را ز هم امتیاز کردن
هوش مصنوعی: تو آن‌قدر در دل و جانم جا گرفته‌ای که دیگر نمی‌توانم تو را از جانم جدا کنم.
ز خمار می ندارم سر و برگ سجده بت
دل و خاطر پریشان نتوان نماز کردن
هوش مصنوعی: من به خاطر خواب‌آلودگی و مستی، از سجده و عبادت یار خود دست کشیده‌ام و دل و خاطرم را پریشان می‌بینم، بنابراین نمی‌توانم به درستی نماز بخوانم.
تو به خویشتن چه کردی؟ که به ما کنی «نظیری»
به خدا که واجب آمد ز تو احتراز کردن
هوش مصنوعی: تو با خود چه کردی که حالا می‌توانی به ما «نظیر» بدهی؟ به خدا، باید از تو دوری کرد.