گنجور

شمارهٔ ۲۷۸

غم گرد فراق دید از دور
آویخت دگر به جان رنجور
از عشرت ناقص زمانه
کوتاه عمل ترم ز مخمور
رخساره خوش دلی نه بینم
دل شد ز فراق چشم بی نور
تقصیر نشد به گریه پنهان
در آب نشد دفینه مستور
زخم جگرم که می زنم جوش
کان نمکی که می کنی شور
کوته نشود به خامشی حرف
مرهم چه کند به زخم ناسور
آنجا که شراب شوق دادند
ته جرعه ز من گرفت منصور
بویی ز نشاط ما ندارد
آب و گل صدهزار فغفور
مشکل حالی و طرفه کاری
خود شاهد و خود نشسته مهجور
کار تو همه به دل موافق
از نیکویی تو چشم بد دور
زود از تو غنی شود «نظیری »
درویش یکی و شهر معمور

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غم گرد فراق دید از دور
آویخت دگر به جان رنجور
هوش مصنوعی: غم ناشی از جدایی را از دور احساس کرد و دوباره به جان رنجورم چنگ انداخت.
از عشرت ناقص زمانه
کوتاه عمل ترم ز مخمور
هوش مصنوعی: در لذت‌های ناکامل دنیا، زمان کوتاهی دارم و به خاطر بی‌خود شدن از می، عملم ضعیف‌تر است.
رخساره خوش دلی نه بینم
دل شد ز فراق چشم بی نور
هوش مصنوعی: چهره معصوم و زیبای دل را نمی‌بینم و دل به خاطر دوری چشمان بی‌نور، غمگین و آشفته شده است.
تقصیر نشد به گریه پنهان
در آب نشد دفینه مستور
هوش مصنوعی: هرچند که در دل درد و غم دارم و اشک‌هایم پنهان مانده‌اند، این غم در اعماق وجودم نهفته است و نمی‌توانم آن را به کسی نشان دهم.
زخم جگرم که می زنم جوش
کان نمکی که می کنی شور
هوش مصنوعی: وقتی به زخم دلم دست می‌زنم، مانند آب نمکی که می‌جوشد و شور می‌شود، درد و ناراحتی‌ام بیشتر می‌شود.
کوته نشود به خامشی حرف
مرهم چه کند به زخم ناسور
هوش مصنوعی: سخنانی که در سکوت بیان نمی‌شوند، نمی‌توانند دردهای عمیق و جدی را درمان کنند.
آنجا که شراب شوق دادند
ته جرعه ز من گرفت منصور
هوش مصنوعی: در جایی که عشق و خوشی به من داده شد، منصور آخرین قطره را از من گرفت.
بویی ز نشاط ما ندارد
آب و گل صدهزار فغفور
هوش مصنوعی: بوی نشاط و خوشحالی ما به قدری زیاد است که حتی آب و گل نیز نمی‌توانند آن را حس کنند. این خوشی و alegría ما فراتر از هر چیز مادی است.
مشکل حالی و طرفه کاری
خود شاهد و خود نشسته مهجور
هوش مصنوعی: مشکلات و حالات دشوار خود را خودت می‌دانی و در عین حال، در دنیای خودت به تنهایی نشسته‌ای.
کار تو همه به دل موافق
از نیکویی تو چشم بد دور
هوش مصنوعی: تمام کارهای تو به دل امیدوار است و به خاطر نیکی و خوبی تو، چشم بد از تو دور است.
زود از تو غنی شود «نظیری »
درویش یکی و شهر معمور
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر بیان می‌کند که یک درویش (فردی که زندگی زاهدانه دارد) با سرعت به ثروت و توانگری دست می‌یابد و در نتیجه، شهری که در آن زندگی می‌کند، رونق و آبادانی بیشتری پیدا می‌کند. این به نوعی به قدرت تغییرات و ظرفیت‌های انسانی اشاره دارد که می‌توانند بر محیط اطراف خود تأثیر بگذارند.