گنجور

شمارهٔ ۹۵

شب قدر بی قراران سر زلف یار باشد
مه عید نیکبختان رخ آن نگار باشد
ز غم نگار از آنرو شب و روز بی قرارم
که غمش نمی گذارد که مرا قرار باشد
من مست رند از آنم ز غم خمار فارغ
که نخورده ام من آن می که در او خمار باشد
به کمند زلف او دل به مراد خود ندادم
به بلا شدن مقید نه به اختیار باشد
هله بس کن ای مخالف که به طعنه ترک عشقش
نکند کسی که او را غم عشق کار باشد
ز رقیب دارم افغان نه ز جور دلبر آری
دل زار عاشق گل المش ز خار باشد
مکن آه و زاری ای دل که ز روی بی نیازی
گل از آن چه باک دارد که هزار زار باشد
به نوازشی دلم را به کرم چو وعده دادی
مگذار بیش از اینش که در انتظار باشد
سر ما ز سر عشقش سردار دارد آری
سر محرم اناالحق سر پای دار باشد
صنما به رغم دشمن نظری به دوستان کن
که نوازش محبان نه گنه نه عار باشد
به جز از هوای کویت نکند هوس نسیمی
ز محبت تو روزی که تنش غبار باشد

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب قدر بی قراران سر زلف یار باشد
مه عید نیکبختان رخ آن نگار باشد
هوش مصنوعی: شب قدر برای دل‌های بی‌قرار، سر زلف معشوق است و شب عید خوشبختی، چهره زیبا و دلربای او را می‌نمایاند.
ز غم نگار از آنرو شب و روز بی قرارم
که غمش نمی گذارد که مرا قرار باشد
هوش مصنوعی: به خاطر اندوهی که از دوری محبوبم دارم، شب و روز بی‌قرار و هیجان‌زده‌ام، چون غمش اجازه نمی‌دهد به آرامش برسم.
من مست رند از آنم ز غم خمار فارغ
که نخورده ام من آن می که در او خمار باشد
هوش مصنوعی: من به خاطر احساس غم و اندوه، مست و سرخوشم و از آن رو بی‌خبر از حالت خماری‌ام که هرگز آن نوشیدنی که باعث خماری شود را نچشیده‌ام.
به کمند زلف او دل به مراد خود ندادم
به بلا شدن مقید نه به اختیار باشد
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی و پیچیدگی زلف او نتوانستم دل به خواسته‌ام بدهم، زیرا گرفتار درد و رنج او شدم و این موضوع از روی اراده من نیست.
هله بس کن ای مخالف که به طعنه ترک عشقش
نکند کسی که او را غم عشق کار باشد
هوش مصنوعی: بهتر است تو دیگر دست از مخالفت برداری، چرا که هیچ کس به خاطر طعنه‌ زدن، عشق او را رها نخواهد کرد، مخصوصاً کسی که غم عشق در دلش دارد.
ز رقیب دارم افغان نه ز جور دلبر آری
دل زار عاشق گل المش ز خار باشد
هوش مصنوعی: از رقیب ناله می‌کنم، نه از ظلم و ستم محبوبم. دل زار و عاشق من، اگرچه به گل شبیه است، اما همچنان از خارهای عشق رنج می‌برد.
مکن آه و زاری ای دل که ز روی بی نیازی
گل از آن چه باک دارد که هزار زار باشد
هوش مصنوعی: ای دل، نکن گریه و زاری، چرا که گل به خاطر نیاز نداشتنش، به هزار هق هق و ناله اهمیت نمی‌دهد.
به نوازشی دلم را به کرم چو وعده دادی
مگذار بیش از اینش که در انتظار باشد
هوش مصنوعی: به من قول دادی که با مهربانی دلم را نوازش کنی، پس بیش از این نگذار که در انتظار بمانم.
سر ما ز سر عشقش سردار دارد آری
سر محرم اناالحق سر پای دار باشد
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر عشق او در حال نبرد و تلاش است. به‌راستی، درک رازهای وجود و حقیقت به کسانی که از دانایی و معرفت برخوردارند، میسر می‌شود.
صنما به رغم دشمن نظری به دوستان کن
که نوازش محبان نه گنه نه عار باشد
هوش مصنوعی: ای معشوق، به رغم دشمنان، نگاهی به دوستان داشته باش، زیرا محبت و نوازش به عاشقان نه گناه است و نه عیب.
به جز از هوای کویت نکند هوس نسیمی
ز محبت تو روزی که تنش غبار باشد
هوش مصنوعی: به جز عشق تو هیچ هوایی مرا به خود نمی‌کشاند، حتی در روزی که بدنم در غبار و ناکامی باشد.