گنجور

شمارهٔ ۹۲

ز تو چشم وفا داریم و هیهات این کجا باشد
تمنای محال است این که خوبان را وفا باشد
به شوخی دل ز ما بردی و روی از ما نهان کردی
نباشد عیب، پرسیدن: ترا خانه کجا باشد
جهانی با خیالت عشق می‌بازند اگر روزی
براندازی نقاب از روی الله تا چه‌ها باشد
دلم گم گشت در پیچ سر زلف پریشانت
نشانی ده که تا یابیم که این اقبال ما باشد
که یارد در سر زلف پریشان تو پیچیدن
اگر باشد چنین گستاخی از باد صبا باشد
فریب غمزه شوخت مرا سرمست می‌سازد
کس اندر دور چشم مست تو چون پارسا باشد
من آن خاک هوا دارم، فتاده بر سر کویت
که در هر ذره خاکم نهان مهر شما باشد
ز روی و موی مه‌رویان نگه دارد نظر زاهد
صوابی اندر او بیند که او عین خطا باشد
من آن خاک رهم اندر هوایش باد اگر روزی
غبارم از سر کویش برد چشم از قفا باشد
همه ذرات عالم را هوادار تو می‌بینم
سر مویی نمی‌یابم که از ذکرت جدا باشد
چه پرهیزی ز روی آن صنم زاهد؟ نمی‌دانم
که پرهیز از چنین شکل و شمایل کی روا باشد
نسیمی را چو از هستی حجابی نیست در عشقت
معاذالله حجابی در میان ما کجا باشد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز تو چشم وفا داریم و هیهات این کجا باشد
تمنای محال است این که خوبان را وفا باشد
هوش مصنوعی: ما از تو انتظار صداقت داریم، اما چنین چیزی در دنیا وجود ندارد. آرزوی داشتن وفا از جانب خوبان، خواسته‌ای غیرممکن است.
به شوخی دل ز ما بردی و روی از ما نهان کردی
نباشد عیب، پرسیدن: ترا خانه کجا باشد
هوش مصنوعی: تو با شوخی دل ما را بردی و چهره‌ات را از ما پنهان کردی. اشکالی ندارد، اما می‌پرسم: خانه‌ات کجاست؟
جهانی با خیالت عشق می‌بازند اگر روزی
براندازی نقاب از روی الله تا چه‌ها باشد
هوش مصنوعی: اگر روزی پرده از چهره‌ی خدا برداری، جهانی با خیال تو عشق و شور و شوق به نمایش می‌گذارند و همه چیز دگرگون خواهد شد.
دلم گم گشت در پیچ سر زلف پریشانت
نشانی ده که تا یابیم که این اقبال ما باشد
هوش مصنوعی: دل من در لابه‌لای پیچ‌وخم‌های موهای پریشانت گم شده است. نشانی بده تا بتوانیم بفهمیم که آیا این شانس و زندگی ماست یا نه.
که یارد در سر زلف پریشان تو پیچیدن
اگر باشد چنین گستاخی از باد صبا باشد
هوش مصنوعی: دوست عزیزی که درو زلف‌های نامنظم و پریشان تو پیچیده است، اگر چنین جسارتی هست، تنها از باد صباست.
فریب غمزه شوخت مرا سرمست می‌سازد
کس اندر دور چشم مست تو چون پارسا باشد
هوش مصنوعی: زهره‌افزایی و ناز چشمان تو، غمزه‌ات مرا سرمست و شاداب می‌کند. هیچ کس در اطراف چشمان پر از شراب تو نمی‌تواند مانند پارسایان بی‌خیال باشد.
من آن خاک هوا دارم، فتاده بر سر کویت
که در هر ذره خاکم نهان مهر شما باشد
هوش مصنوعی: من عاشق آن خاکی هستم که بر سر کوی تو افتاده است، چرا که در هر دانه‌اش عشق تو نهفته است.
ز روی و موی مه‌رویان نگه دارد نظر زاهد
صوابی اندر او بیند که او عین خطا باشد
هوش مصنوعی: زاهد به زیبایی و جذابیت صورت و موی دختران زیبا نگاه می‌کند، و در این نگاه، او چیزی را می‌بیند که از نظر او خطاست. به عبارتی، او در این زیبایی، نقص و اشتباهی را می‌یابد که نشان‌دهنده دیدگاه خاص اوست.
من آن خاک رهم اندر هوایش باد اگر روزی
غبارم از سر کویش برد چشم از قفا باشد
هوش مصنوعی: من مانند آن خاکی هستم که در هوای او هستم. اگر روزی غبارم از سر کوی او برود، چشمانم به عقب خواهد بود و او را فراموش نمی‌کنم.
همه ذرات عالم را هوادار تو می‌بینم
سر مویی نمی‌یابم که از ذکرت جدا باشد
هوش مصنوعی: تمامی موجودات و اجزای جهان را به عنوان طرفداران و حامیان تو می‌شناسم و حتی یک تار مویی نیز پیدا نمی‌کنم که از یاد تو جدا باشد.
چه پرهیزی ز روی آن صنم زاهد؟ نمی‌دانم
که پرهیز از چنین شکل و شمایل کی روا باشد
هوش مصنوعی: چه نیازی به پرهیز از زیبایی‌های آن معشوق زاهد است؟ من نمی‌دانم که پرهیز از این‌گونه جمال و جذابیت چه جایز است.
نسیمی را چو از هستی حجابی نیست در عشقت
معاذالله حجابی در میان ما کجا باشد
هوش مصنوعی: نسیمی که از وجود و هستی می‌گذرد، هیچ مانعی ندارد. پس در عشق تو، معاذالله، هیچ پرده‌ای بین ما وجود ندارد.