گنجور

شمارهٔ ۹۱

بر دلم هردم جفای بی‌وفایی می‌رسد
وه که بر جان من از هر سو بلایی می‌رسد
روزگاری شد که در وادی حیرت مانده‌ام
نه رهی پیدا شد و نه رهنمایی می‌رسد
قصد جان دارد فراق و وعده دیدار او
درد، راحت گشت ما را تا دوایی می‌رسد
از هوای خاک کوی توست در اشک ما
عاقبت از پاکی گوهر به جایی می‌رسد
غنچه دل از نسیم کوی او خواهد شکفت
ای نسیمی! غم مخور مشکل‌گشایی می‌رسد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر دلم هردم جفای بی‌وفایی می‌رسد
وه که بر جان من از هر سو بلایی می‌رسد
هوش مصنوعی: هر لحظه بر دلم از بی‌وفایی‌ها زخم می‌خورد و افسوس که از همه طرف بلاها بر جانم نازل می‌شود.
روزگاری شد که در وادی حیرت مانده‌ام
نه رهی پیدا شد و نه رهنمایی می‌رسد
هوش مصنوعی: زمانی است که در دنیای سرگردانی گیر کرده‌ام، نه راهی برای نجات دارم و نه کسی برای راهنمایی به من می‌رسد.
قصد جان دارد فراق و وعده دیدار او
درد، راحت گشت ما را تا دوایی می‌رسد
هوش مصنوعی: فراق و دوری او به مانند درد و رنجی است که در عین حال آرامش بخش است، تا زمانی که دارویی برسد.
از هوای خاک کوی توست در اشک ما
عاقبت از پاکی گوهر به جایی می‌رسد
هوش مصنوعی: عشق و ارادت ما به تو سبب شده که اشک‌هایمان از پاکی دل و احساسات واقعی‌مان سرچشمه بگیرد و در نهایت به جایی نیکو و معنوی برسد.
غنچه دل از نسیم کوی او خواهد شکفت
ای نسیمی! غم مخور مشکل‌گشایی می‌رسد
هوش مصنوعی: دل من از نسیم خوشبو و زیبای کوی او جوانه خواهد زد، ای نسیم! نگران نباش، راه‌حل مشکلات به زودی خواهد آمد.