شمارهٔ ۸۵
از تو خوبی طمع مهر و وفا نتوان کرد
گله با وصل گل از خار جفا نتوان کرد
کرده ام قیمت یک موی تو را هر دو جهان
گرچه او را به چنان تحفه بها نتوان کرد
عمر چون باد هوا می گذرد حاضر باش
کاعتماد این همه بر باد هوا نتوان کرد
عاشقان را به جفا خواه بکش خواه ببخش
حاکمی، هرچه کنی چون و چرا نتوان کرد
مکن آهنگ جدایی که به شمشیر اجل
شهرگ جان مرا از تو جدا نتوان کرد
غره وعده فردا شده، امروز ببین
که بدان نسیه چنین نقد رها نتوان کرد
بر تن عارف اگر خرقه نباشد سهل است
هست آن زهد که در زیر قبا نتوان کرد
بر سر دیده کنم جای خیالت زانرو
که نظرگاه خیالت همه جا نتوان کرد
هر طبیبی که شد از درد نسیمی آگاه
گفت با درد به سر بر، که دوا نتوان کرد
شمارهٔ ۸۴: در کوی خرابات مناجات توان کردشمارهٔ ۸۶ - ستایش فضلالله نعیمی: قاصدی کو تا به جان پیغام دلدار آورد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از تو خوبی طمع مهر و وفا نتوان کرد
گله با وصل گل از خار جفا نتوان کرد
هوش مصنوعی: نمیتوان به خوبی و محبت تو امیدوار بود، چرا که حتی با برقراری ارتباط با زیباییها، نمیتوان از ناگواریها و زخمهای دل رهایی یافت.
کرده ام قیمت یک موی تو را هر دو جهان
گرچه او را به چنان تحفه بها نتوان کرد
هوش مصنوعی: من برای یک تار موی تو ارزش هر دو جهان را تعیین کردهام، هرچند نمیتوان به آن تحفه بهای مناسب داد.
عمر چون باد هوا می گذرد حاضر باش
کاعتماد این همه بر باد هوا نتوان کرد
هوش مصنوعی: زندگی مانند نسیمی زودگذر است، پس باید آماده باشید زیرا نمیتوان به این همه چیز که در حال عبور و گذر است اعتماد کرد.
عاشقان را به جفا خواه بکش خواه ببخش
حاکمی، هرچه کنی چون و چرا نتوان کرد
هوش مصنوعی: عاشقان را میتوانی به بیرحمی بکش یا ببخشی، اما تو به عنوان حاکم هر چه که انجام دهی کسی نمیتواند در آن ایراد بگیرد یا سوال کند.
مکن آهنگ جدایی که به شمشیر اجل
شهرگ جان مرا از تو جدا نتوان کرد
هوش مصنوعی: هرگز نخواه جدایی را در سر بپروری، زیرا که حتی به وسیلهی مرگ هم نمیتوانند مرا از تو دور کنند.
غره وعده فردا شده، امروز ببین
که بدان نسیه چنین نقد رها نتوان کرد
هوش مصنوعی: امروز را نباید به تأخیر انداخت و به وعده فردا امیدوار بود، زیرا نمیتوان از یک بدهی نسیه، چیزی را نقد کرد.
بر تن عارف اگر خرقه نباشد سهل است
هست آن زهد که در زیر قبا نتوان کرد
هوش مصنوعی: اگر عارف لباس خاصی نداشته باشد، اهمیتی ندارد، زیرا زهد و پارسایی واقعی آن است که در درون خود فرد وجود دارد و نمیتوان آن را با ظاهری که به نمایش میگذارد، نشان داد.
بر سر دیده کنم جای خیالت زانرو
که نظرگاه خیالت همه جا نتوان کرد
هوش مصنوعی: به خاطر حضور خیالت، هر جا نمیتوانم به آن نگاه کنم؛ پس بهتر است آن را در نگاهی خاص و در چشمم جای دهم.
هر طبیبی که شد از درد نسیمی آگاه
گفت با درد به سر بر، که دوا نتوان کرد
هوش مصنوعی: هر پزشکی که از درد کسی باخبر شد، به او گفت که نمیتوان با درد مبارزه کرد و درمانی برای آن وجود ندارد.

نسیمی